تـرکـمـن لِر Türkmenler

وبـلاگـها و سـایـتـهـای تـرکـمـن هـا

تـرکـمـن لِر Türkmenler

وبـلاگـها و سـایـتـهـای تـرکـمـن هـا

کانون فرهنگی و همیاری ترکمن

کلیک : کانون فرهنگی و همیاری ترکمن  

 

مبارک باد

نوجوان ترکمن ایرانی، مقام اول فستیوال موسیقی فولکلور پراگ

*- فایل http://www.dw-world.de/dw/article/0,2144,3710589,00.html

محمد گلدی گلدی نژاد، معروف به "اوغلان بخشی"، استاد موسیقی گنبدی، که ازکشور ایران در "جشنواره جهانی موسیقی فولکلورجوانان" شرکت کرده بود، به مقام نخست دست یافت. این جشنواره درشهرپراگ، پایتخت جمهوری چک، شرکت برگزارشد.

جشنواره جهانی موسیقی فولکلوریک جوانان ۱۴ سال است که در پایتخت جمهوری چک برگزار می‌شود و نوازندگان و خوانندگان جوان از کشورهای مختلف جهان در آن شرکت می‌کنند. محمد گلدی گلدی نژاد نماینده ایران در جشنواره امسال بود. خبرگزاری ایرنا در خصوص زندگی این هنرمند جوان می‌نویسد، گلدی نژاد در سن ‪۹ سالگی به درجه استادی موسیقی ترکمن دست یافته و این درجه از سوی بزرگان موسیقی ترکمن‌های ایران و ترکمنستان به وی داده شده است.

فستیوال موسیقی فولکلور پراگ

شهر پراگ، پایتخت جمهوری چک، میزبان نوازندگان و خوانندگان جوان کشورهای مختلف جهان بود. امسال محمد گلدی گلدی نژاد، استاد موسیقی ترکمن از ایران نیز جزو هنرمندانی بود که در این فستیوال برنامه اجرا کرد.

گلدی نژاد از سوی شورای راهبری موسیقی کشور به عنوان تنها نماینده ایران در فستیوال پراگ شرکت داشت.

هنرمندان جوانی از کشورهای روسیه، بلغارستان، صربستان، رومانی و دیگر کشورها در این فستوال شرکت کردند. زدنیک پچه نیشه، دبیر "فستیوال جهانی موسیقی فولکلور جوانان" در مصاحبه با رادیو دویچه وله می‌گوید: «فستوال ۱۴ سال است فعالیت خود را هم‌زمان با کشور همسایه اسلواکی آغاز کرده و پس از انتخاب برندگان که در دو کشور انجام می‌گیرد ، رقابت پایانی در شهر پراگ برگزار می‌شود.»

درخشش نوجوان ایرانی درجشنواره

دبیر فستیوال پراگ اشاره می‌کند که هنرمندان منتخب، جوانان با استعدادی هستند که در کشورشان شهرت کسب کرده و در رشته موسیقی فولکلور استعداد خود را نشان داده‌اند. منتخبان فستوال بایستی پیش از این در جشنواره‌های مختلف کشوری شرکت کرده و موفقیت کسب کرده باشند.

زدنیک پچه نیشه در خصوص نوجوان هنرمند ایرانی ترکمن به بخش فارسی دویچه وله می‌گوید: «امسال از بین ۶ هزار نوجوان، ۲۵ نفر را برای دوره نهایی مسابقه انتخاب کردیم. برگزار کنندگان فستیوال پراگ با شرح حال زندگی محمد گلدی گلدی نژاد و هنرنمائی او از طریق اینترنت آشنا شدند. این هنرمند واقعا استعداد خوبی دارد.»

دردومین روز فستیوال که در سالن فرهنگی "نارودنی دم" برگزار شد، معاون نخست‌وزیر جمهوری چک، به شرکت‌کنندگان جشنواره جوایزی اهدا کرد. درآخرین روزفستیوال (۲۱ مهر ماه) هم مسابقه منتخبان جشنواره برگزار شد که درآن، آنناپولادوا، هنرمند روس، و محمد گلدی گلدی نژاد، مقام نخست را به‌دست آوردند.

از کلاس درس تا جشنواره

گلدی‌ نژاد در سن ۶ سالگی نواختن دوتار و آواز خوانی را آغاز کرد و در سن ۹ سالگی به درجه استادی موسیقی ترکمن دست یافت. این هنرمند جوان گنبدی با شرکت در جشنواره‌های گوناگون کشوری تا به حال موفق به دریافت جوایز مختلف شده است.

در مناطق ترکمن‌نشین ایران، به نوازنده دوتار و خواننده‌ای که مرحله استادی را پشت سر گذاشته باشد، "بخشی" می‌گویند و اگر کسی در سنین پایین به چنین درجه‌ای برسد، او را "اوغلان بخشی" خطاب می‌کنند، یعنی پسر بچه‌ای که به مقام "بخشی" رسیده است. "اوغلان بخشی" هم‌چنین در ششمین جشنواره موسیقی کرمان به عنوان پدیده جشنواره معرفی شد. گلدی نژاد در حال حاضر در صحنه موسیقی فولکلور ایران نامی شناخته شده است.

آروزی تحصیل در هنرستان موسیقی

"اوغلان بخشی" به‌عنوان خواننده برتر جشنواره آموزشگاه‌های سراسر کشور نیز برگزیده شد. وی در حال حاضر در مقطع دوم دبیرستان در شهرستان گنبد مشغول تحصیل است. گلدی نژاد در خرداد ماه ۱۳۸۳ در جشنواره شیراز رتبه‌ی اول خوانندگی را کسب کرد. در بهمن ماه ۱۳۸۴ در جشنواره ی بین‌المللی موسیقی دهه‌ی فجر، عنوان منتخب برتر جشنواره را به خود اختصاص داد.

گلدی نژاد آروز دارد در هنرستان موسیقی تحصیل نماید. این آرزو مشکل او را دو چندان می‌کند زیرا هنرستان موسیقی تنها در تهران و چند شهر بزرگ کشور وجود دارد و در این هنرستان‌ها نیز موسیقی مقامی و نواحی ایران تدریس نمی‌شود.

دویچه وله / طاهر شیرمحمدی

Friday، October 10، 2008

بیانیه‌ی سازمان عفو بین‌الملل به مناسبت روز جهانی مبارزه علیه مجازات اعدام

دهم اکتوبر روز جهانی مبارزه علیه مجازات اعدام است

در اعلامیه‌ی نخستین «کنگره جهانی لغو مجازات اعدام» که در ۲۰۰۱ در استراسبورگ فرانسه برگزار شد، آمده است: «مجازات اعدام هیچگاه از ارتکاب جرمی جلوگیری نکرده است. این مجازات همواره اقدامی بمثابه شکنجه، عملی بی‌نهایت وحشیانه، رفتاری غیرانسانی و اهانت‌آمیز به شمار می‌رفته است. جامعه‌ای که مجازات اعدام را اعمال نماید، جامعه‌ای است که خشونت را تشویق می‌کند. هر جامعه‌ای که به کرامت و منزلت انسان‌ها احترام می‌‌گذارد، در جهت الغای این مجازات کوشش می‌کند


دویچه وله: امروز - جمعه ۱۰ اکتبر - روز جهانی مبارزه علیه مجازات اعدام است. عفو بین‌الملل در فراخوانی خواستار برپایی آکسیونهای اعتراضی در سراسر جهان علیه این مجازات بی‌رحمانه شده است.
در بیانیه‌ی سازمان عفو بین‌الملل که به مناسبت ۱۰ اکتبر، روز جهانی مبارزه علیه مجازات اعدام منتشر کرده، آمده است که بیشترین اعدام‌ها در جهان در آسیا صورت می‌گیرد.
به نوشته‌ی عفو بین‌الملل، در سال گذشته یک‌هزار و ۲۵۲ مورد اعدام در ۲۴ کشور جهان ثبت شده است. بیشترین اعدام‌ها در شش کشور جهان به اجرا درآمده است که چین در رأس آنها قرار دارد. ایران جایگاه دوم را دارد و عربستان سعودی، پاکستان و ایالات متحده‌ی آمریکا در ردیف‌های بعدی قرار دارند. کشور میزبان المپیک ۲۰۰۸ - چین - در سال ۲۰۰۷، دستکم ۴۷۰ نفر را اعدام کرده است.
رناته مولر-وولرمان، یکی از مسئولان عفو بین‌الملل در آلمان می‌گوید، نگاه جهان به سوی آسیا دوخته شده است. آسیا بیش از این نمی‌تواند اصول اساسی حقوق بشر را نادیده بگیرد. به گفته‌ی این مقام عفو بین‌الملل، ۹۵ درصد جمعیت آسیا در کشورهایی زندگی می‌کنند که در آنها مجازات اعدام وجود دارد.
همچنین اریکا اشتاین‌باخ، سخنگوی کمیسیون حقوق بشر احزاب دموکرات مسیحی و سوسیال مسیحی در پارلمان آلمان با انتشار بیانیه‌ی به مناسبت روز جهانی مبارزه با مجازات اعدام، گفته است، مجازات اعدام هر ساله از سوی شمار بیشتری از کشورها کنار گذاشته می‌شود. با این‌حال تنها یک سوم جمعیت جهان در کشورهایی زندگی می‌کنند که مجازات اعدام در آنها لغو شده است.
در ادامه‌ی بیانیه سخنگوی کمیسیون حقوق بشر احزاب دموکرات مسیحی و سوسیال مسیحی آلمان آمده است، در برخی کشورها حتی در این باره عقب‌گرد دیده می‌شود. به عنوان مثال شمار اعدام‌ها در افغانستان و اتیوپی در سال ۲۰۰۷ افزایش یافته است. در گواتمالا در سال جاری مقام‌های آن کشور دست به اقدامات قانونی زده‌اند که اجرای مجازات اعدام را مجدداً امکان‌پذیر می‌سازد. در ایران اخیراً قانونی به تصویب رسیده که براساس آن، "ارتداد" یا بازگشت از اسلام با مجازات مرگ روبروست.
ایران در کانون انتقادها
درسالهای اخیر ایران از معدود کشورهایی بود که در کانون انتقادهای بین‌المللی به خاطر شمار بیشتر اعدام‌ها و نیز اعدام نوجوانان بزهکار قرار داشت. براساس گزارش سازمان عفو بین‌الملل، در ۲۰۰۷ در حالی که تعداد مجازات اعدام در سراسر دنیا نسبت به سال قبل کاهش یافته بود، ایران از جمله‌ی معدود کشورهایی بود که شمار اعدام‌ها در آن نسبت به سال قبل افزایش داشت. در سال ۲۰۰۷، دست کم ۳۱۷ نفر در ایران اعدام شده‌اند.
همزمان، جمهوری اسلامی ایران یکی از سه کشور جهان است که نوجوانان بزهکار را اعدام می‌کند. سازمان‌های مدافع حقوق بشر می‌گویند، در سه سال اخیر ۳۲ کودک در جهان اعدام شده که ۲۶ نفر آنها فقط در ایران بوده‌اند. این‌ها نوجوانان بزهکاری بودند که به هنگام ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال داشتند. تنها درسال جاری میلادی، شش نوجوان مجرم در ایران اعدام شده‌اند.
شمار زیادی از اعدام‌ها در ایران درانظار عمومی به اجرا درمی‌آیند. مقام‌های قضایی ایران تصور می‌کنند نمایش‌ خیابانی اعدام‌ها، تأثیر اجتماعی مثبتی در کاهش جرائم دارد. لیکن، مطالعات جامعه‌شناختی در بیشتر کشورها حاکی از آن است که چنین کاری به گسترش بیشتر خشونت بیشتر و رسوخ آن در روان جامعه می‌انجامد.
مدافعان حقوق بشر و مخالفان مجازات اعدام براین نظرند که اعدام اجرای عدالت نیست، بلکه انتقام است و اجرای این مجازات خشن و بی‌رحمانه در هیچ کشوری مانع از ارتکاب جرم نشده است.
در اعلامیه‌ی نخستین «کنگره جهانی لغو مجازات اعدام» که در ۲۰۰۱ در استراسبورگ فرانسه برگزار شد، آمده است: «مجازات اعدام هیچگاه از ارتکاب جرمی جلوگیری نکرده است. این مجازات همواره اقدامی بمثابه شکنجه، عملی بی‌نهایت وحشیانه، رفتاری غیرانسانی و اهانت‌آمیز به شمار می‌رفته است. جامعه‌ای که مجازات اعدام را اعمال نماید، جامعه‌ای است که خشونت را تشویق می‌کند. هر جامعه‌ای که به کرامت و منزلت انسان‌ها احترام می‌گذارد، درجهت الغای این مجازات کوشش میکند».

*- فایل مطلب: http://www.dw-world.de/dw/article/0,2144,3703395,00.html

Friday، October 3، 2008

اطلاعیه / بیلدیریش

دعوت به سخنرانی و گفتگو

Çykyş we dialoga çagirýaris

موضوع : 1 - به مناسبت آرازا بایرام(عید فطر) مختصری درباره ی فقه حنفی وابوحنیفه (۶۹۹- ۷۶۷ میلادی) ونقش ازرشهای دینی درجامعه ، 2 – درباره ی اوضاع اقتصادی وسیاسی ترکمنهای عراق،
سخنرانان: آخوند ولی محمد أرزانش، قاندیم عثمان نماینده ی "عراق ترکمن جبهه سی" درآلمان ودیگر علاقمندان داوطلب

زمان : یکشنبه 5 اُکتوبر 2008 برابر با 14 مهر1387 ، ازساعت 18 (اروپا)، 20:30 (تهران) و12 (تورنتو).

مکان : اتاق پالتاکی " ترکمن صحرا دا" زیر گروه Europa> Other

Tema : Yrak we Awganistan Turkmenleriñ soñ durumi we Hänefi mezhebi hem Abu Hänife hakynda gysgaja malumat;

Chykysh etyan: Ahun Weli Mohammad Ärzanesh, Ganim Osman (Yrak turkmen jebhesiniñ Almaniadaky wekili), S. Magtym (Turkmen okuw vakfining debir hana mudiri), we bashga isleg bildirenler ;

Güni: ýekshenbe (bazar guni) 5. 10. 2008 // 14 mehir 1387 shemsi ;

sagady: 18 ( Europa), 21 (Ashgabat), 20:30 (Tehran), we 12 (Toronto)da bashlanýar;

Yeri : Paltalk > Rooms> Europa > Other > TurkmenSahrada

Adminler topari

tms_da@yahoo.com

Wednesday، October 1، 2008

آرازا بایرام

آرازا بایرام قوتلاغی

حورماتلی ایلدش لر و واطانداش لار !

توتولان آرازلار و قیلانان عبادت لارینگ قبول بولماغی نینگ دیله گی بیله آرازا بایرامی نگیز قوتلی بولسون . و

گه لجک ییلارا ساغ – آمان یه تیرسین

تورکمن لرینگ مدنی و آرکالاشما اُجاغی

دهم مهر ماه 1387 / 2008-10-01 /

Tuesday، September 23، 2008

مسأله ی آزادی تدریس زبان غیرفارسها در ایران

آغاز سال تحصیلی و آرزوی تحصیل به زبان مادری

*- فایل مطلب: http://www.dw-world.de/dw/article/0,2144,3666042,00.html

بخشی از کودکان ایرانی که درخانه به زبان‌های غیرفارسی صحبت می‌کنند، سال تحصیلی امسال را نیز با آرزوی برآورده نشده آموزش به زبان مادری خود آغاز کردند. این در حالی است که اصل ۱۵ قانون اساسی ناظر بر مجاز بودن این امر است.

عدم تدریس زبان اقلیت‌های قومی در مدارس ایران، آشنایی کودکان را با شکل نوشتاری و ادبی زبان مادری خود دشوار کرده است. فرهنگ و زبان اقلیت‌های‌ قومی کشور در زیر مجموعه "خرده فرهنگ"، "زبان های محلی، بومی" و "گویش" تعریف می شوند.

بنظر دکتر صدیقه عدالتی محقق وجامعه شناس ایرانی مقیم آلمان، این تعریف نادرست و غیرعلمی است. وی اشاره می کند که دولت در قبال این فرهنگ ها و زبان ها تابه‌حال سیاست عادلانه‌ای را اتخاذ نکرده است. بنظر دکتر امیلیا نرسسیانس محقق و مدیر گروه انسان‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، عدم تدریس به زبان مادری سبب شده است که افت تحصیلی در مدارس محل زندگی اقلیت‌های قومی ایران افزایش یابد. بخش فارسی دویچه وله، به مناسبت آغاز سال تحصیلی در ایران و مشکلات کودکانی که در ایران آرزوی تحصیل به زبان مادری خود را دارند، با صدیقه عدالتی و دکتر املیا نرسسیانس گفت‌وگو کرده است.

مشکلات کودکان برای آموختن زبان مادری

در اول ماه مهر، آغاز سال نو تحصیلی در ایران بار دیگر نظر دولت، جامعه و مردم به موضوعاتی چون، "افت تحصیلی در مناطق سکونت اقلیت‌های قومی"، "عدم تدریس زبان مادری"، "فشارهای روحی و روانی کودکان" و بالاخره "اجرا نشدن اصل 15 قانون اساسی" که تحصیل به زبان مادری را درمدارس کشور قانونیت بخشیده، جلب می شود.

افت تحصیلی در مناطق ملی و قومی کشور

کارشناسان وزرات علوم و آموزش و پرورش تایید می کنند که افت تحصیلی و درصد بی سوادی در مناطق زندگی اقلیت‌های قومی، بیشتراز نقاطی است که کودکان به زبان فارسی صحبت می کنند. امیلیا نرسسیانس کارشناس امور کودکان دو زبانه معتقد است که ایران کشوری است چند فرهنگی و چند زبانی، ولی تکثر فرهنگ ها و زبان ها به دلیل تحمیل تکزبانی، مشکلات عدیده ای را در راه تعلیم و تربیت کودکان غیر فارس زبان بوجود آورده است. این کودکان که در محیط خانواده به زبان های مادری خود سخن گفته اند در مدارس مجبورند به زبان دیگری تعلیم و تربیت ببینند. دکتر نرسسیانس اضافه می کند: به‌ویژه دانش آموزان ابتدائی که نخستین بار به سر کلاس‌ها آمده اند، دچار "شوک زبانی" می شوند. به‌طوری‌که آموزش و پروش برای مناطق زندگی اقلیت‌های قومی کشور کارشناسانی را تربیت کرده است که بتوانند "شوک زدائی" کنند.

تدابیر دولت برای مقابله با افت تحصیلی

امیلیا نرسسیانس در خصوص تدابیر دولت برای مقابله با افت تحصیلی در مناطق قومی کشور چنین توضیح می دهد: « تحقیقاتی که از سوی دانشگاه، وزارت‌علوم و وزارت آموزش و پرورش انجام شده، نشان می‌دهد که در اکثر استان های دوزبانه، افت تحصیلی وجود دارد. پس دولت نسبت به این مسئله بی تفاوت نیست. ولی چه کارهائی را انجام دادند؟ یکی از کارها این است که بچه های دو زبانه زودتر وارد مدرسه می شوند. مثلا آنها سه ماه قبل وارد مدرسه می شوند و طی این سه ماه با محیط زبان فارسی آشنائی پیدا می‌کنند. راه دیگر هم که در حال حاضر من هم در برنامه ریزی آن شرکت می کنم، برنامه ریزی تربیت استادان و معلمانی است که بتوانند در محیط های دو زبانه کار کنند. این یک دوره فوق لیسانس کارشناسی ارشد است که آموزش و پرورش متولی آن است. یعنی استاد باید به مشکلات دانش آموزان دو زبانه آگاه باشد. یک رابطه دوجانبه باید ایجاد بشود یعنی خودش هم با زبان دیگری آشنا گردد تا بتواند سرویس بهتری را ارائه دهد».

خانم امیلیا نرسسیانس در ادامه به کمی بودجه آموزش و پرورش اشاره می کند که در نتیجه آن برای رشد و اعتلای زبان‌های دیگر رایج در کشور سرمایه‌گذاری نمی‌شود.

مشکلات روحی و روانی کودکان

یکی از دلایل افت تحصیلی در مدارس مناطق زندگی اقلیت‌های قومی کشور را، کارشناسان مشکلات روحی و روانی دانش آموزان دانسته‌اند. در این زمینه صدیقه عدالتی جامعه شناس توضیح می دهد که در استان‌هائی که تعلیم و تربیت به زبان مادری شان نیست، افت تحصیلی، درصد بی سوادی و تعداد مردودین بالاست: « مسئله مهمی که دولت، آمورزش و پرورش و کارشناسان تعلیم و تربیت به آن توجه نمی‌کنند، این است که کودکان از لحاظ روحی و روانی تحت تاثیر قرار می‌گیرند و در مرحله نخست اعتماد به نفس خود را ازدست می‌دهند. چون وقتی به مدرسه می‌روند و می‌بینند که تحصیل به زبانی است که با آن آشنائی ندارند، این را نقص خودشان می‌بینند و اعتماد به نفس خود را ازدست می‌دهند."

راه حل: تغییر سیاست نظام در قبال تکثر زبانی

برخی از زبان‌شاسان و جامعه‌شناسان قومی به دولت اعتراض می کنند که تابه‌حال در دانشگاه‌های کشور بخش زبان های قومی و ملی را دائر نکرده است. این صاحب‌نظران، دولت ایران را متهم می‌کنند که سیاست نابودی زبان و فرهنگ قومی آن‌ها را دنبال کرده است. آن‌ها سال‌هاست با جمع آوری طومار و برگزاری مراسم مختلف می‌کوشند، نظرجامعه و دولت‌مردان را به تدریس زبان مادری در حوزه‌های زندگی اقلیت‌های قومی کشور جلب کنند. این گروه، همچنین بر این باور هستند که سیاست دولت برای کاستن مشکلات کودکانی که به زبان های دیگری مثل کردی، بلوچی، ترکمنی و ترکی آذری و غیره صحبت می کنند، چاره ساز نبوده است. صدیقه عدالتی جامعه‌شناس ایرانی با تائید این نگرش پیشنهاد می‌ کند که بایستی سیاست کلی نظام نسبت به فرهنگ ها و زبان های مختلف رایج در کشور تغییر یابد:

« نخستین اقدامی که دولت باید بکند اجرای ماده 15 قانون اساسی است. نه تنها دولت خودش بطور سیستماتیک و رسمی اقدامی در این خصوص نمی کند، اگر از طرف خود مردم و از اندیشمندان "غیرفارس" هم اقدام شده، سعی کرده است اینها را از بین ببرد. این نشان می دهد که دولت مسئله زبان را یک مسئله سیاسی و امنیتی می‌ بیند و تا زمانی‌که این بینش را دارد، ماده 15 قانون اساسی هیچ‌وقت اجرا نخواهد شد».

کمی بودجه برای زبان‌های مادری

اما بسیاری از کارشناسان معتقدند که بویژه در سال‌های اخیر نظر دولت و مردم نسبت به زبان‌ها و فرهنگ های قومی و ملی تغییر یافته است. امیلیا نرسیانس محقق دانشگاه تهران ضمن تایید این مسئله، به کمی بودجه آموزش و پرورش اشاره می کند:

« من فکر می کنم که آمورزش و پرورش ما به‌خاطر بودجه کمی که دارد، مجبور می‌شود روی زبان فارسی سرمایه‌گذاری کند. ولی برای زبان‌های دیگر نیز تمهیداتی اندیشیده شده است. مثلا برای زبان ارمنی در سطح دانشگاه رشته زبان و ادبیات ارمنی وجود دارد. در مورد کردها هم که ما شنیدیم تشکیل شده. به عبارت دیگر، ممکن است این برنامه‌ها جهانشمول نباشد، اما به هر حال خوشبختانه در این سال‌ها گوشه‌چشمی به مسئله "دو زبانه ها" انداخته می شود و آموزش و پرورش و وزارت علوم هم سعی می کنند که در این زمینه ایفای نقش کنند. ولی در مورد زبان ترکمن ها، بلوچ ها یا اقلیت های زبانی، فرهنگی و قومی دیگر، هنوز اقدامی نشده است».

دکتر صدیقه عدالتی جامعه شناس نظر دیگری دارد. وی به تبعیض نهادهای دولتی اشاره می‌کند و مثل می آورد که وزارت آموزش و پرورش ایران، برای کشور تاجیکستان که فارسی زبان است صدها هزار جلد کتاب درسی رایگان منتشر کرده، ولی تابه‌حال کمترین هزینه را برای رشد و اعتلای زبان اقلیت‌های قومی کشور صرف نکرده است: « کمی بودجه بهانه است. چون هر‌وقت صحبت از ترویج زبان فارسی در داخل و خارج از کشور بوده، دولت بودجه کاملی تامین کرده است. دولت باید همان رفتاری را که با زبان فارسی در پیش گرفته با زبان های دیگر هم داشته باشد که این حداقل فرضیه تبعیض بین زبان‌ها را از بین می برد."

زمینه اجرائی تحصیل به زبان مادری

در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، حق تدریس به زبان مادری اقلیت‌های قومی ساکن کشور به رسمیت شناخته شده است. در اصل 15 قانون اساسی کشور می‌خوانیم: «استفاده از زبان‌های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است». بنابراین، دولت ایران حق آموزش زبان مادری را به رسمیت شناخته، اما هنوز آن را به مرحله اجرا درنیاورده است. حال با توجه به زمینه قانونی تحصیل به زبان مادری، چگونه این اصل باید اجرا شود؟

امیلیا نرسسیانس، محقق دانشگاه تهران به اقدامات دولت در این باره اشاره می کند: « ما یک قانون داریم که منع نمی کند. یک موضوعی هم داریم که به نوع تحقیقات و نگرش دو سازمان تعلیم و تربیتی کشورمربوط می‌شوذ. آن‌ها هم نگرش مثبتی را نسبت به این موضوع شروع کره‌اند. یعنی جای امیدواری هست که کشور متوجه این باشد که زبان‌های متفاوت در واقع گنجینه های مهمی هستند. اگر دولت بتواند یک ادیب کرد، ترک، بلوچ ، عرب و یا هر کس زبان دیگری را تربیت کند، در واقع به گنجینه معنوی و ادبی خود اضافه کرده است. من فکر می کنم زمینه اجرائی آن شروع شده است. ما کنفرانس‌هایی با موضوع دوزبانگی داریم. مقاله‌ها، رساله‌ها و پایان‌نامه‌هائی با موضوع دو زبانگی نوشته و در مجلات زبان‌شناسی و تعلیم و تربیت انتشار می‌یابد».

دکتر امیلیا نرسسیانس در ادامه صحبت هایش به این مسئله اشاره می کند که در جامعه ایران نگرش به زبان های قومی در حال تغییر است و تحصیل به زبان مادری، برای بسیاری از کودکان ایرانی، در آینده میسر خواهد شد. ولی دکتر صدیقه عدالتی جامعه شناس نسبت به این مئسله خوشبین نیست:

« با گذشت حدود ۳۰ سال از تاسیس جمهوری‌اسلامی‌ایران، هنوز هیچ‌گونه اقدامی در این‌باره انجام نگرفته است. تا زمانی‌که زبان اقلیت‌های قومی غیرفارس را خطری برای خودشان می بینند و تا زمانی‌که مسئله را یک مسئله سیاسی و امنیتی قلمداد می کنند و فکر می کنند که یادگرفتن این زبان ها خطری است برای امنیت دولت، در این مسئله نمی توان خوشبین بود».

صحبت یه چند زبان امری بدیهی

هم صدیقه عدالتی و هم امیلیا نرسسیانس تاکید می کنند که در دنیای کنونی صحبت کردن به دو یا چند زبان، امری بدیهی است. امیلیا نرسسیانس آرزوی خود را چنین بیان می‌کند: « من به انسان‌هائی که در ارومیه بدنیا آمده‌اند و بنا به شرائط جغرافیائی قادرند یک زبان دیگری نیز یاد بگیرند، غبطه می خورم و آرزو می کنم جزو آن‌ها بودم." نرسسیانس اشاره می کند که امروزه صحبت به چند زبان جزو امتیازات و آرزوی انسانها شده است.

حال پس از سپری شدن حدود ۳ دهه از انقلاب ایران، هنوز تدریس به زبان مادری برای بسیاری از کودکان ایرانی یک آرزوی دست نیافتنی شده و این خواست بخشی از جامعه ایران، تابه‌حال جامه عمل نپوشیده است.

طاهر شیرمحمدی

Sunday، September 14، 2008

آلتینجی ییل دؤنیم اوچین یادلاما

دقت لاری دکترعبدالرحمن دیه جی نینگ مرحوم دوستونی یاتلاپ یازان یاتلاماسینا چکیاریس

*- منبع: دکترعبدالرحمن دیه جی نینگ شخصی وبلاگی drdieji.blogfa.com

به مناسبت ۲۴ شهریور سالروز وفات نازمحمد پقه، شاعر محبوب ترکمنصحرا

به یاد رباعی سرای بزرگ ترکمن ناز محمد پقه

۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۱ دراستانبول بودم که خبر فوت یکی از عزیزترین دوستانم شاعر گرانقدر نازمحمد پقه را شنیدم ودنیا بر سرم ریخت. نمی دانستم با که درد دل کنم و با که بگریم. سرانجام به قلمم پناه بردم و سوگنامه ای نوشتم برای آن فرزند رشید ترکمن صحرا که دربسیاری از قلبهای جوان آن دیار ریشه عمیق دوستی و محبت را زده بود.

فردا ۲۴ شهریور است یادآور همان روز تلخی که ترکمن صحرا رباعی سرای بزرگ خود را ازدست داد. یاد آن شاعر فرهیخته ترکمن، یاد آن دوست گرامی و آن انسان دریادل گرامی باد!

به این خاطر سوگنامه ای را که روز رحلت دوست عزیزم نازمحمد نوشته بودم خدمت خوانندگان گرامی تقدیم می کنم تا یاد و خاطره ای باشد از آن گل نوشکفته ادبیات ترکمن که چشمان دریایی اش را چه زود به روی طوفان زندگی بست.

درسوگ رباعی سرای بزرگ ترکمن نازمحد پقه

نازمحمد، دلم‌ می‌ترکد از این‌ که‌ می‌خواهم‌ برای‌ تو و بیاد تو بنویسم‌، چه‌ سخت‌ است‌ پذیرفتن‌ این‌ حقیقت‌ که‌ تو چشم‌ به‌ دنیا فرو بسته‌ای‌ و چه‌ سخت‌تر اینکه‌ در کشوری‌ دیگر بسر بری‌ و نتوانی‌ در تشییع‌ جنازه‌ یکی‌ از بهترین‌ دوستانت‌ شرکت‌ کنی‌، مخصوصا این‌ که‌ دوستی‌ ما در آن‌ سال‌ که‌ باهم‌ در یک‌ اتاق‌ گذراندیم‌ به‌ برادری‌ رسیده‌ بود و دلم‌ می‌ترکد از تصور اینکه‌ آن‌ روزها مثل‌ خواب‌ و رویا گذشته‌ است‌. ما سه‌ برادر بودیم‌ در یک‌ اتاق‌: منصور خرمالی‌، تو و من‌.

منصور کارشناسی‌ ارشد مط‌بوعات‌ می‌خواند، من‌ کارشناسی‌ ارشد پژوهش‌ هنر و تو در هفته‌نامه‌ آتیه‌ مشغول‌ به‌ کار بودی‌. من‌ کتاب‌ می‌نوشتم‌، تو می‌خواندی‌ و شعر می‌نوشتی‌ و من‌ گوش‌ می‌دادم‌. آن‌ روزهایی‌ که‌ من‌ و منصور و تو، نان‌ بربری‌ از میدان‌ گرگان‌ ”در تهران‌” می‌گرفتیم‌ و چایی‌ می‌گذاشتیم‌ و می‌خوردیم‌ و به‌ مزاح‌ می‌پرداختیم‌ کسی‌ چه‌ می‌دانست‌ که‌ منصور و تو به‌ این‌ زودی‌ ما را ترک‌ خواهید کرد. هر دو گل‌ بودید. چه‌ معصوم‌ بود منصور، چه‌ ساده‌ و بی‌آلایش‌ بود، با آن‌ لبخند همیشگی‌اش‌ و نفهمیدم‌ که‌ چط‌ور شد سکته‌ مغزی‌ کرد و رفت‌ مثل‌ زندگی‌ ساده‌اش‌ و آن‌ شبهایی‌ که‌ در پشت‌ بام‌ به‌ همراه‌ نسیم‌ شبانه‌ کمیاب‌ تهران‌ دور هم‌ می‌نشستیم‌ و شعر می‌خواندیم‌، چه‌ کسی‌ می‌دانست‌ که‌ تو و منصور به‌ زودی‌ خواهید رفت‌.

آیا ستاره‌های‌ آسمان‌ آن‌ شبها خبر داشتند؟ هر دو رفتید و من‌ مات‌ و مبهوت‌ مانده‌ام‌ آخر مگر می‌شود؟ دو جوان‌، دو جوانی‌ که‌ هر دو هنوز آرزوها در پیش‌ رو داشتند، بدون‌ هیچ‌ اختیاری‌ مجبور به‌ ترک‌ دنیا شوند و امشب‌ که‌ این‌ غمنامه را می‌نویسم‌ واقعا باورم‌ شده‌ که‌ خداوند بهترین‌ها را گلچین‌ می‌کند. قبلا فکر می‌کردم‌ به‌ احترام‌ رفتگان‌ این‌ حرف‌ را می‌زنند اما نه‌، این‌ یک‌ حقیقت‌ است‌. منصور با آن‌ سادگی‌ و بی‌آلایشی‌، نرمی‌ و عط‌وفتش‌ و تو... و تو که‌ دنیایی‌ بودی‌.

نازمحمد تو را چگونه‌ توصیف‌ کنم‌ که‌ سراپا خوبی‌ بودی‌ و بس‌. تو یک‌ انسان‌ بودی‌ بیش‌ از آن‌ که‌ شاعر باشی‌ و تو یک‌ شاعر بودی‌ بیشتر از انسانیت‌. نورانیت‌ چهره‌ات‌ را بگویم‌؟ قلب‌ باز و پاکت‌ را بگویم‌؟ آرامش‌ کلامت‌ را بگویم‌؟ خونسردی‌ دریاگونه‌ات‌ را؟ وقتی‌ عصبانی‌ می‌شدی‌ تازه‌ می‌شدی‌ مثل‌ اوقات‌ آرامش‌ ما، فقط‌ یک‌ اشکال‌ داشتی‌; خیلی‌ آهسته‌ و کند حرکت‌ می‌کردی‌ و ما گاه‌ سرزنشت‌ می‌کردیم‌ که‌ تنبلی‌! غافل‌ از اینکه‌ بیمار بودی‌. خودت هم‌ نمی‌دانستی‌. فقط‌ می‌گفتی‌ زود خسته‌ می‌شوم‌. یک‌ روز رفتی‌ و آزمایش‌ خون‌ دادی‌ و بعد روشن‌ شد که‌ ”هپاتیت ب‌” داشتی‌ و با شنیدن‌ آن‌ چقدر نگرانت‌ شدیم‌. بعد از آن‌ بنا به‌ توصیه‌ دکتر، دیگر نمی‌توانستی‌ هر غذایی‌ را بخوری‌، باید پرهیز را رعایت‌ می‌کردی‌. دیگر در تهران‌ نمی‌توانستی‌ بمانی‌ و به‌ میان‌ خانواده‌ات‌ برگشتی‌ و در گرگان‌ فعالیت‌های‌ خبرنگاری‌ و روزنامه‌نگاری‌ خود را ادامه‌ دادی‌ و ما هر بار که‌ از تهران‌ به‌ سوی‌ گنبد می‌آمدیم‌ در راه‌ سری‌ هم‌ به‌ تو می‌زدیم‌.

چه‌ زیبا بود ماجراهای‌ بچه‌های‌ آق‌قلا را از زبان‌ تو شنیدن‌ و آن‌ کاندیدایی‌ که‌ با مزاحهایش‌ برای‌ شورای‌ شهر رای‌ آورده‌ بود و قضیه‌ گاوهای‌ آق‌قلا که‌ خیابان‌ را کثیف‌ می‌کردند و راه‌ چاره‌ عجیب‌ و غریب‌ از سوی‌ آن‌ کاندیدا: ”اول‌ هشدار بعد کشتار!”. لط‌یفه‌ گفتن‌ هم‌ هنر می‌خواهد، وقتی‌ تو تعریف‌ می‌کردی‌ شیرینی‌ خاصی‌ می‌گرفت‌، ط‌وری‌ که‌ آدم‌ دلش‌ می‌خواست‌ تمام‌ آق‌قلا را از نگاه‌ تو ببیند. وجودت‌ سراپا عشق‌ بود، به‌ خوبی‌های‌ هستی‌ عشق‌ می‌ورزیدی‌. سلام‌ دادنت‌ عاشقانه‌ بود، مهر و محبت‌ از آن‌ می‌بارید و از دوستان‌ هنرمندی‌ که‌ در تهران‌ با آنها آشنا شده‌ بودی‌، با عشق‌ سخن‌ می‌گفتی‌ و برای‌ دوستان‌ دانشجویی‌ که‌ نزد ما می‌آمدند از سیاست‌ و

مسائل‌ اجتماعی‌ و عالم شعر عاشقانه‌ حرف‌ می‌زدی‌ و برایشان‌ شعر می‌خواندی‌. تو خیلی‌ راحت‌ سفره‌ دلت‌ را برایشان‌ باز می‌کردی‌ و هیچ‌ پرده‌ای‌ بین‌ تو و دیگران‌ نبود، کاری‌ که‌ خیلی‌ از ما نمی‌توانستیم‌ انجام‌ دهیم‌.

تو از میان‌ شاعران‌ پاکترین‌ قلبها را داشتی‌. ذره‌ای‌ حسادت‌ در وجودت‌ نبود، با همه‌ کنار می‌آمدی‌ و همه‌ را از خود راضی‌ می‌کردی‌ و شبهای‌ شعر در تهران‌ و شهرهای‌ مختلف‌ ترکمن‌صحرا با صدای‌ تو گرما می‌گرفت‌. به‌ هنگام‌ شعر خواندن‌ هم‌ خیلی‌ بی‌ادعا بودی‌. به‌ مقدمه‌چینی‌ و اط‌لال‌ سخن‌ نمی‌پرداختی‌. با لحن‌ خاص‌ همیشگی‌ات‌ فقط‌ شعرت‌ را می‌خواندی‌ و بس‌ و در میان‌ جوانان‌ چه‌ ط‌رفدارانی‌ هم‌ برای‌ خود داشتی‌. دو بیتی‌هایت‌ خیلی‌ زیبا بود، بی‌هیچ‌ مناقشه‌ای‌ مستقیم‌ می‌آمد و بر دل‌ می‌نشست‌، چرا که‌ از دل‌ پاکت‌ برمی‌خاست‌. حیف‌ آن‌ شعرها نیست‌ که‌ رفتی‌ نازمحمد:

گونشم‌ من‌ یالی‌ کوین‌ بولمالی‌

سیرینی‌ ایللره‌ یایان‌ بولمالی‌

بو گون‌ هم‌ ایربیله‌ اود آلیپ‌ چیقدی‌

اول‌ یرده‌ بیرینی‌ سوین‌ بولمالی‌

”خورشید هم‌ انگار بسان‌ من‌ سوخته‌”

”و رازش‌ را آشکار عالم ساخته‌ است‌”

” صبح‌ امروز نیز شعله ور شده از جا برخاست‌”

”گویا او هم در زمین‌ عاشق کسی‌ شده است‌”

غیزلار منی‌ سازیم‌ اوچین‌ سوین‌دیر

گویزلر منی‌ یازیم‌ اوچین‌ سوین‌دیر

هر بیر کیشی‌ هر سبابلی‌ سویسه‌ده‌

انم‌ پاخیر اوزوم‌ اوچین‌ سوین‌دیر

”دختران‌ به‌ خاط‌ر سازهایم‌ دوستم‌ می‌داشتند”

”و پاییزها بخاط‌ر بهارانم‌”

”هر کسی‌ بخاط‌ر چیزی‌ دوستم داشت، اما”

”بیچاره مادرم‌ تنها بخاط‌ر خودم‌ ...”

نازمحمد شعرهایت‌ حرف‌ نداشت‌. شعرهایت‌ مرا بیاد دو بیتی‌های‌ سلیس‌ باباطاهر می‌انداخت‌ و برای‌ همین‌ تو را باباطاهر شعر ترکمن‌ خطاب می‌کردم‌. همان‌ یک‌ کتابت‌ ”سویجک‌ بولسانگ‌...” نشان‌ داد که‌ چه‌ نابغه‌ای‌ وارد میدان‌ شده‌ است‌. کتابت‌ فروش‌ خوبی‌ هم‌ داشت‌، چون‌ جوانها تو را شناخته‌ بودند و شعرهایت‌ را می‌خواستند.

نازمحمد، تو هنوز خیلی‌ کتابهای‌ دیگر باید برای‌ ما می‌نوشتی‌. تو روح‌ تازه‌ای‌ در دو بیتی‌های‌ ترکمن‌ دمیده‌ بودی‌. قبل‌ از تو ارازمحمد شاعری‌ ”آرام‌” هم‌ دو بیتی‌های‌ زیبایی‌ سروده‌ بود، اما دو بیتی‌های‌ تو جاندارتر و با خواننده‌ بسیار محرمتر بودند. ما حتی‌ در ترکمنستان‌ هم‌ چنین‌ دو بیتی‌هایی‌ را ندیده‌ بودیم‌. تو می‌توانستی‌ این‌ قالب‌ را در شعر ترکمن‌ به‌ حد اعلای‌ خود برسانی‌ اما آن‌ بیماری‌ رهایت‌ نکرد که‌ نکرد. چه‌ زود رفتی‌ نازمحمد، من‌ برای‌ ترکمن‌ها و ادبیات‌ ترکمن‌صحرا واقعا متاسفم‌.

دختر کوچولویت‌ ”آی‌سودا” از جلوی‌ چشمانم‌ نمی‌رود. چه‌ دختر ناز و بامزه‌ و شیرین‌ زبانی‌ است‌. قبل‌ از تولدش‌ یادم‌ می‌آید آن‌ گفتگویی‌ که‌ باهم‌ کرده‌ بودیم‌. گفتم‌: انشاا... که‌ دومی‌ پسر باشد تا یک‌ دختر و پسر داشته باشی. گفتی‌: وا... برای‌ من‌ هیچ‌ فرقی‌ نمی‌کند. اتفاقا من‌ بیشتر دختر را دوست‌ دارم‌، دخترها مهربان‌ و پرعاط‌فه‌اند. اگر دختر شود دختر اولم‌ ”آی‌بولک‌” و اون‌ بزرگ‌ که‌ شدند باهم‌ دوست‌ می‌شوند و من‌ می‌دانستم‌ که‌ این‌ حرفها را از ته‌ دل‌ می‌گفتی‌ چون‌ خیلی‌ روشن‌ اندیش بودی‌. اصلا مثل‌ قدیمی‌ها فکر نمی‌کردی‌. بله‌ دختر دومت‌ هم‌ به‌ دنیا آمد. کمی‌ که‌ بزرگ‌ شد و زبان‌ که‌ باز کرد یکبار که‌ به‌ خانه‌ات‌ آمدم‌ مرا ”مختومقلی‌” صدا کرد. اول‌ فکر کردم‌ تو یادش‌ داده‌ای‌ اما بعد فهمیدم‌ که‌ خودش‌ این‌ حرف‌ را زده‌ است‌. تابلوی‌ زیبای‌ مختومقلی‌ در خانه‌ات‌ بود، مختومقلی‌ ریش‌ داشت‌ و من‌ هم‌ به ته ریش ‌ داشتم‌، دختر کوچولویت‌ اشاره‌ای‌ به‌ ریش‌ من‌ کرد و گفت‌: تو مختومقلی‌ هستی‌.

البته‌ او متاثر از حرفهای‌ توی‌ خانه‌ات‌ بود، چرا که‌ در خانه‌ات‌ حرفی‌ جز شعر و ادب‌ و فرهنگ‌ و ادب نبود و دختر بزرگت‌ ”آی‌بولک‌” را هم‌ چنان‌ پرورده‌ بودی‌ که‌ در مراسمها‌ بهترین‌ دکلمه‌ها را انجام می داد و همیشه‌ با استقبال‌ گرم‌ مواجه‌ می‌شد، پدر شاعر داشتن‌ همین‌ است‌ دیگر.

تو سراپا خاط‌ره‌ای‌ نازمحمد، آن‌ روزی‌ که‌ من‌ و تو و دوست‌ عکاسمان‌ عیدقربان‌ وکیلی‌ و یک‌ دوست‌ دیگر از همشهری‌های‌ تو که‌ متاسفانه‌ با گذشت‌ چند سال‌ اسمش‌ را فراموش‌ کردم‌، چه‌ سفر پربار و خوبی‌ به‌ خط‌ه‌ سرسبز جرگلان‌ داشتیم‌. شب‌ را در خانه‌ نبیره‌ مختومقلی‌ ”عطاایشان‌” گذراندیم‌. چه‌ شب‌ جالبی‌ بود آن‌ شب. افراد خانواده‌ عطاایشان‌ که‌ کنارمان‌ نشسته‌ بودند اکثرا وارث‌ نامهای‌ تاریخی‌ شخصیت‌های‌ دیوان‌ مختومقلی‌ بودند.

در کناری دولت‌محمد آزادی‌ پدر مختومقلی‌ نشسته‌ بود و در کناری عبدا... اما چرا در میان آنها مختومقلی نبود؟

پرسیدم: راستی‌ مختومقلی‌ کجاست‌؟

- پاسخ‌ دادند: رفته‌ تهران‌ کار می‌کنه‌.

- چکار؟

- در کارخانه‌ای‌ کار می‌کنه‌.

تو رو به‌ من‌ کردی‌ و گفتی‌ چه‌ سوژه‌ جالبی‌ است‌. ”مختومقلی‌ در کارخانه‌ تهران‌” آن موقع قرار شد مط‌لبی‌ راجع‌ به‌ آن‌ بنویسیم‌، نمی‌دانم‌ چی‌ شد که‌ بعد نتوانستیم‌ به‌ آن‌ بپردازیم‌. موقع‌ برگشت‌ به صورت دسته جمعی ترانه ای از مختومقلی خوانده بودیم. آن‌ ترانه‌ هنوز در گوشم‌ می‌پیچد:

زبیده‌ ناچاریم‌ دینگله‌

یوره‌کده‌ آرمانیم‌ قالدی‌

گوزلریمدن‌ آقدیردیم‌ قان‌

زمینه‌ باق‌ قانیم‌ قالدی‌

تو از همان‌ آغاز انتشار نشریه‌ صحرا یکی‌ از یاوران‌ خوب‌ ما بودی‌ و اولین‌ شماره‌ صحرا را با مصاحبه‌ای‌ ورزشی‌ با یکی‌ از ورزشکاران‌ آق‌قلا زینت‌ دادی‌. البته‌ من‌ از اول‌ دوست‌ داشتم‌ که‌ سردبیر ما باشی‌ چون‌ در مدت‌ اقامت‌ در تهران‌ تجربه‌ کافی‌ برای‌ روزنامه‌ نگاری‌ کسب‌ کرده‌ بودی‌. اما تو در گرگان‌ بودی‌ و ما در گنبد و بخاط‌ر بیماریت‌ رفت‌ و آمد برای‌ تو سخت‌ بود. بعدها که‌ دفتر نشریه‌ را به‌ تهران‌ انتقال‌ دادیم‌ کارها را تقسیم‌ کردیم‌. تو سردبیر شدی‌ و در گرگان‌ کارهای‌ فرهنگی‌ را انجام‌ دادی‌ و ما در تهران‌ آخرین‌ چک‌ مطالب‌ را انجام‌ می‌دادیم‌ و کارهای‌ فنی‌اش‌ را پیگیری‌ می‌کردیم‌ و نشریه‌ ما 6 ماه‌ از تجربیات‌ تو استفاده‌ کرد، اما آن‌ روش‌ هم‌ روش‌ سختی‌ بود، همه‌ کارهای‌ نشریه‌ باید در یک‌ جا انجام‌ می‌شد و با تغییراتی‌ در مسئولیت‌ها انجام‌ دادیم‌ و عجیب‌ این‌ که‌ تو واقعیتها را خیلی‌ راحت‌ قبول‌ می‌کردی‌، هیچ‌ خم‌ به‌ ابرو نمی‌آوردی‌، اصلا از هیچ‌ کس‌ انتظار اضافه‌ای‌ نداشتی‌، دوستی‌ و سایر مسائل‌ را هرگز در هم‌ تداخل‌ نمی‌دادی‌...

ما علاقه‌ عجیبی‌ به‌ شعرهای‌ هم‌ داشتیم‌. تو همیشه‌ می‌خواستی‌ شعر ”یتیره‌ن‌ قیراتیم‌” را برایت‌ بخوانم‌ و من‌ عاشق‌ دو بیتی‌هایت‌ بودم‌ . تو از نادر شاعران ترکمن‌ ایرانی‌ بودی‌ که‌ بی‌اختیار اشعارت‌ مرا جذب‌ می‌کرد چون‌ با روح‌ انسان‌ عجین‌ می‌شدند آنها شعرهای‌ لحظات‌ تنهایی‌ و زمزمه‌های‌ دردمندانه‌ انسان‌ بودند. در شعرهایت‌ زندگی‌ جریان‌ داشت‌، خیلی‌ ساده‌ و بی‌ریا بودند شعرهایت، در عین‌ حال‌ صمیمی‌ و آشنا، مثل‌ زبان‌ امروز ترکمن‌ و گفتگویی‌ که‌ دور یک‌ سفره‌ چایی‌ انجام می‌شد و تصاویر زیبایت‌ شکر آنها بود و عشق‌، تم‌ اصلی‌ شعرهایت‌، با ملموسترین‌ عناصر چه‌ صمیمانه‌ بیان‌ می‌شد:

بیر کاسه‌ غیزغین‌ چای‌ بیر دوویم‌ چوره‌ک‌

بیرم‌ آرما بیرم‌ مهربان‌ یوره‌ک‌

ایکیمیزه‌ بو دنیاده‌ عزیزیم‌

دوغرودانام‌ موندا باشغا نه‌ گره‌ک‌

” جز پیاله‌ای‌ چای‌ و پاره ‌ای‌ نان

و شنیدن‌ یک‌ خسته‌ نباشید و قلبی‌ مهربان‌

براستی که ما دو از این‌ دنیا

چه می خواهیم ای عزیزم!”

تو شاعر بزرگی‌ بودی‌ نازمحمد ومی‌دانم‌ که‌ این‌ نوشته‌ برایت‌ کافی‌ نیست‌. این‌ تنها بغضی‌ بود که‌ روی‌ کاغذ ترکید. آخر دراین‌ شهرغریب‌ با که‌ بگویم‌ وبا که‌ بگریم‌. حقش‌ این‌ است‌ که‌ بزرگداشت‌ باشکوهی‌ برایت‌ بگیریم‌ واگرعمری‌ ماند چنین‌ خواهیم‌ کرد.

استانبول- شهریور 1381

Tuesday، September 9، 2008

رئیس جمهوری پاکستان با انتخابات آزاد انتخاب گردید

آیا جمهوری اسلامی پاکستان با رژیم اداری فدراتیو شانس دموکراتیزه شدن را دارد؟

در دهه ی 40 میلادی، وقتی که هندوستانی ها به رهبری ماهاتما گاندی از مستعمره ی انگلستان بودن رهائی یافه و مستقل شدند. مسلمانان آن کشور با این استدلال که مسلمانان پاک نمی توانند با غیرمسلمانهای نا پاک زندگی کنند، جدا شده کشور پاکستان شرقی و غربی را بوجود آوردند.

مردم پاکستان شرقی ( به عبارت واقعی تر مردم بنگال شرقی) در دهه ی 70 میلادی ، درامر تشکیل کشور هوویت ملی بنگالی را نسبت به هوویت مذهبی (که یک امر کاملا فردی است) ارجح دانستند وکوشش آنها منجر به تشکیل جمهوری بنگلادش مستقل شد. درنتیجه پاکستان غربی تبدیل به پاکستان شد وحزب مردم پاکستان به رهبری ذولفقار علی بوتو از فضای شکل گرفته توانست بهره گیری نموده درانتخابات ریاست جمهوری پیروز شود.

اصلاحات حزب مردم پاکستان به رهبری ذولفقار علی بوتو به مذاق ارتش که درآن پنجابی ها (اهالی ایالت خودمختار پنجاب پاکستان) دست بالا را دارند خوش نیامد ودر 1977 با کودتائی ازجانب ژنرال ضیاء الحق قطع و بوتو اعدام گردید.

اینک که بار دیگر ژنرالهای کودتاچی پنجابی (درارتش پاکستان پنجابی ها دست بالارا دارند) تحت فشار آمریکا از حاکمیت کنار رفتند وحزب مردم پاکستان هم درانتخابات ریاست جمهوری توانست پیروزشود. حال باید دید که آیا روند استقرار دموکراسی با دخالت ارتش متوقف خواهد شد؟ ویا حزب مردم با کمک جهانیان موفق خواهد شد که پاکستان را آنچنان متحول نماید، که بتواند باپذیرش نرمهای دموکراسی ِ حقوق بشری به حیات خود ادامه دهد.

ایل گویجی

2008-09-07 (برابر با 18 شهریور 1387 )

*- درزیر دقت علاقمندان به گزارش آقای ناصر زیدی وگفتگوئی با ایشان جلب می شود.

---------------------------------------------------------------------------------

حزب مردم پاکستان درانتخابات ریاست جمهوری برنده شد

*- منبع : سایت دویچه وئله در06.09.2008 با عنوان: آصف‌علی زرداری، رییس جمهور جدید پاکستان

آصف علی زرداری، رهبرحزب مردم پاکستان به ریاست جمهوری این کشور انتخاب شد. وی جانشین پرویز مشرف می‌شود که ماه گذشته دراثر فشار مخالفانش ناگزیر به استعفا شد.

انتخابات ریاست جمهوری پاکستان پیش از ظهر روز شنبه ۶ ستامبر (۱۶ شهریور) برگزار شد. از مجموع ۷۰۲ رای اخذ شده، زرداری توانست ۴۸۲ رای را از آن خود کند. بنا به گزارش‌ها از ۱۶۸ رای مجالس ایالتی، رزداری ۱۶۲ رای را تصاحب کرده است.

رقیبان زرداری در این انتخابات مشاهد حسین، از نزدیکان پرویز مشرف و سناتور حزب مسلم‌لیک شاخه‌ی قائد اعظم و سعید الزمان صدیقی کاندیدای مورد حمایت حزب نواز شریف بود.

در انتخابات ریاست جمهوری پاکستان نمایندگان دو مجلس سنا و ملی و نیز چهار مجلس ایالتی شرکت می‌کنند. مدت دوره‌ی ریاست جمهوری در پاکستان ۵ سال است.

با انتخاب آصف زرداری به ریاست جمهوری، وی در کنار اشفق کیانی، فرمانده ارتش، قدرتمندترین فرد در پاکستان محسوب می‌شود. رئیس‌جمهور پاکستان می‌تواند مجلس و دولت آن کشور را منحل کند. تعیین فرمانده ارتش، رئیس کمیسیون انتخابات و فرمانداران محلی نیز از اختیارات ریاست جمهوری پاکستان است.

پس از قتل بی‌نظیر بوتو رهبر حزب مردم پاکستان، آصف علی زرداری همسر بوتو، عملا رهبری حزب را بر عهده گرفت و ماه گذشته در پی استعفای پرویز مشرف، نامزد مقام ریاست جمهوری از سوی حزب مردم شد. رزداری ۵۳ ساله، گذشته‌ی بسیار پرماجرایی دارد و بارها به اتهام فساد مالی یا دست داشتن در قتل به زندان افتاده است.

راه دشوار زرداری در مقام ریاست جمهوری

گفت‌وگو با ناصر زیدی، گزارشگر دویچه وله در اسلام‌آباد

دویچه‌وله: انتخاب آقای زرداری آرام و بدون مجادله بود؟

ناصر زیدی: بله. ایشان بدون مجادله، اکثریت آرا را کسب کرد.

چه شد که با وجود تمام اتهام‌هایی که به ایشان در زمینه فساد مالی و سیاسی می‌زنند، ایشان موفق به کسب اکثریت آرا شد؟

اتهام‌ها هیجکدام ثابت نشدند. دیگر این‌که پس از کشته شدن خانم بوتو، آقای زرداری و حزب مردم خیلی محبوبیت و حمایت مردمی پیدا کردند. هم در پارلمان و هم در مجالس ایالتی، اکثریت را به دست داشتند.

یعنی آقای زرداری از اعتبار و محبوبیت همسرشان سود برده است؟

بله، اوایل اینطور بود اما به تدریج طی یکی دو ماه اخیر خودش را مستقلا نشان داد و ثابت کرد که سیاستمدار قابلی است و می‌تواند زمام امور را به دست گیرد.

اختیارات آقای زرداری چه خواهند بود؟

قانون اساسی پاکستان برای رییس جمهور اختیاراتی در نظر نگرفته اما پس از اصلاحیه هفده در این قانون، رییس جمهور می‌تواند پارلمان را تعطیل کند، می‌تواند نخست وزیر را برکنار کند. فرمانداران را تعیین کند.

اختلاف نظر بین آقای نواز شریف و خروج ایشان از ائتلاف می‌تواند ادامه پیدا کند و در سیاست آینده پاکستان تاثیر جدی بگذارد؟

این‌ دو از اول اختلاف نظر شدید داشتند اما در مقابل پرویز مشرف به توافق رسیدند. نواز شریف می‌گوید باید با تندروهای اسلامی مذاکره کرد یا قضات پاکسازی شده را برگرداند. باید دید آصف زرداری چه سیاستی در پیش می‌گیرد که این اختلاف‌ها ادامه پیدا کنند یا نه. اگر آصف زرداری بخواهد روش درگیری و مخالفت را پیش گیرد، دوباره سیستم دمکراتیک به هم خواهد خورد.

مبرم‌ترین وظایف پیش روی آقای زرداری چیستند، رویارویی با تندروهای اسلامی، مسایل اقتصادی یا مسائل اجتماعی و ناموسی و زنان؟

آزمایش اصلی برای زرداری از همین امروز شروع شده. بزرگترین مسئله، درگیری‌های قبیله‌ای است. آمریکا هم اینک داخل خاک پاکستان است و حملاتی انجام می‌دهد. فعلا سوال اصلی اینست که زرداری در قبال اسلامگرایان تندرو چه خواهد کرد. ممکن است در داخل پاکستان امنیت به خطر بیفتد. مسئله دیگر بحران اقتصادی، انرژی و گرانی در پاکستان است. سومین مورد، همان که شما اشاره کردید. سیستم قبیله‌ای وسرداری است که نسبت به زنان برخوردهای بسیاربدی دارند. دربلوچستان ومناطق شرقی پاکستان این مشکلات هستند و زرداری باید به نوعی این مسائل راحل کند.

چرا به نوعی حل کند، مگر ایشان قبل از رای آوردن، شعار یا برنامه نداده‌اند؟

موضوع مربوط به امروز و دیروز نیست. این مشکلات در جامعه پاکستان قدیمی‌اند. زن‌ها تحت سلطه مردها هستند و اخیرا این مشکلات بارزتر شده‌اند. بسیار مشکل است که موضوع را به فوریت حل کرد. سردارانی که آنجا هستند، از آن منطقه برای دولت رای جمع می‌کنند و نمی‌توان با آنها رودررو شد.

با توجه به عدم امنیت موجود در جامعه پاکستان، احتمال این می‌رود که آقای زرداری مانند همسرش، مورد سوءقصد قرار گیرد؟

بله. قبل از رییس جمهور شدن زرداری، گفته می‌شد که طالبان محلی تحریم شده‌اند و حساب‌هایشان در داخل پاکستان بسته شده. اگر چنین شود شود، ناامنی ایجاد می‌شود. طالبان هم اعلام کرده که ما برای حمله‌های انتحاری آماده‌ایم و می‌توانیم به اسلام آباد هم نفوذ کنیم.

گزارش‌هایی مبنی بر عدم سلامت روحی آقای زرداری منتشر شده. شما اطلاعاتی در این زمینه دارید؟

ایشان در زمانی که زندان بودند، مشکلات روحی و روانی پیدا کرده بودند و پزشکان هم این را تایید کرده بودند. اما الان ازهر نظر سالم هستند.

مصاحبه‌گر: مهیندخت مصباح

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد