تـرکـمـن لِر Türkmenler

وبـلاگـها و سـایـتـهـای تـرکـمـن هـا

تـرکـمـن لِر Türkmenler

وبـلاگـها و سـایـتـهـای تـرکـمـن هـا

دانشجویان ترکمن تبریز ما منتظریم

منبع :دانشجویان ترکمن تبریز  

 

 سرزمین پهناور ترکمن صحرا از شهرستان بندرترکمن و شهر گمیشان در حاشیه شرقی دریای خزر، واقع در استان گلستان، شروع و تا منطقه راز و جرگلان از توابع شهرستان بجنورد واقع در استان خراسان شمالی ادامه یافته و از طرف شمال با کشور ترکمنستان هم‌مرز می‌باشد. در این فاصله شهرهای آق‌قلا، گنبدکاووس، اینچه برون، کلاله و مراوه تپه قرار داشته و شهر گنبدکاووس نسبت به کل منطقه ترکمن صحرا مرکزیت دارد. ساکنین اصلی این منطقه از نژاد ترکمن بوده و زبان مادری آنها ترکمنی و همگی اهل سنت و حنفی مذهب می‌باشند. جمعیت ترکمنها بالغ بر یک میلیون نفر تخمین زده می‌شود.

شخصیت‌های بزرگی در طول تاریخ این منطقه درخشیده‌اند که نقش اساتید بزرگ، مرحوم عبدالقادرآخوند داغستانی و مرحوم عبدالوهاب آخوند داغستانی(فروزشی) در تحولات دینی و مذهبی ترکمن‌صحرا منحصربه‌فرد بوده و به راستی می‌توان آنها را از مصلحان دینی تراز اول منطقه به شمار آورد. از شهرت آنان پیداست که اصالتا اهل داغستان(از ایالت‌های خودمختار روسیه) بوده‌اند. عبدالقادر در زادگاه خود، نزد اساتید بزرگ علوم دینی را فرا گرفت و با هوش و ذکاوتی که داشت و با تلاش و کوشش فراوان، در سن20سالگی، زبانزد خاص و عام گردید و این زمان مصادف بود با مبارزات شیخ شامیل. این مبارزات روحیه ای تازه در عبدالقادر دمید و بعنوان رهرو سردار بزرگ داغستان، مبارزات خود را با تکیه بر آیات و احادیث بر علیه ظلم و جور استبداد سرخ آغاز نمود و به همین جهت همیشه در تعقیب و گریز با نظام حاکم بود. فشار و خفقان عرصه را بر عالمان دینی تنگ نموده بود، به طوری که اعدام عالمان مبارز، رویه‌ی رایج آن زمان شده بود. به همین جهت تفکر مهاجرت در عبدالقادر آخوند شکل گرفت و عاقبت با دو برادر خود به نامهای ابراهیم آخوند و محمد، هجرت از زادگاه خود را آغاز و در سال 1348هجری قمری(1306 هجری شمسی) در سن حدود 29سالگی بعد از رنج و مشقت فراوان وارد خاک ترکمن‌صحرای ایران گردید. اسکان در ترکمن‌صحرای ایران و نسبت خویشاوندی با عبدالوهاب آخوند و نیز هوش و ذکاوت و تلاش خستگی‌ناپذیری که در او سراغ داشت، استاد را برآن داشت، برادرش-محمد- را مأمور انتقال عبدالوهاب از داغستان به ترکمن‌صحرا کند. این دو یار دیرینه مجددا در خاک ایران در کنار هم قرار گرفتند و به تبلیغ دین و ترویج معارف اسلامی پرداختند.

 نور علم و ایمان آنها روشنایی بخش ترکمن‌صحرا گردید؛ اما کشف حجاب رضاخانی بار دیگر زمینه هجرت دوم را برای این مردان خدا فراهم ساخت. کاروان مهاجران راه خدا به سرپرستی عبدالقادر آخوند و به همراهی عبدالوهاب آخوند و دیگران عازم کردستان عراق شدند. اسکان در شهرهای سقز، بغداد، سلیمانیه، حلبچه و کرکوک و مصاحبت و ملازمت با علمای طراز اول کردستان از قبیل ملا عبدالعظیم مجتهدی، شیخ علاءالدین و غیره شناخت مهاجران راه خدا را به معارف دینی و اسلامی به گونه‌ای افزون کرده بود، که در نزد اساتید بزرگ کردستان بعنوان عالمان طراز اول شناخته شدند. کسب علم و فضیلت و جهاد علمی این بزرگان از یک طرف و نیز کار و تلاش شبانه‌روزی برای ارتزاق خانواده از طرف دیگر، دوران پرمشقت همراه با تجربه‌ای گران‌سنگ را در زندگی آنان رقم زد. تا اینکه هشت سال از این دوران سپری شد و اوضاع ایران متحول گردید و رضاخان به تبعیدگاه رفت و شرایط بازگشت مجدد به ترکمن‌صحرا فراهم گردید(سال1320هجری‌شمسی). هشت سال دوران هجرت، مردان مهاجر را آبدیده کرده بود و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات عدیده زندگی، و کسب فیض از محضر عالمان بزرگ، آنان را تبدیل به شخصیتهای برجسته‌ای نموده بود و هر یک نمونه بارزی از صاحبان علم و تقوی شده بودند و با کوله باری از تجربه و علم و تقوی بار دیگر در ترکمن‌صحرا استقرار یافته و این بار با روحیه ای خستگی ناپذیر به ترویج معارف دینی پرداختند. نبوغ علمی این بزرگان از یک‌طرف و تقوی و پرهیزگاری آنان از طرف دیگر، موجب شد تا در ترکمن‌صحرا شهره عام و خاص شوند و طلاب علوم دینی در نزد آنان به کسب علم بپردازند. مدارس علوم دینی توسعه یافت؛ به طوری که شمع وجود این عزیزان در هر کوی و برزن نورافشانی می‌نماید. مدارس علوم دینی، که امروزه در غالب روستاها فعال هستند و تعداد آنها بالغ بر 157مورد است، نتیجه‌ی مجاهدت‌های این بزرگواران تلقی می‌شود. این مدارس، حدود 4250نفر طلبه را در خود جای داده‌اند.

مروزه برخی از علمای بزرگ در ترکمن‌صحرا، خود را مدیون تلاش و دانش آن عزیزان می‌دانند. در حال حاضر عباس آخوند علیزاده فرزند ابراهیم آخوند و برادرزاده استاد عبدالقادرآخوند در روستای گلیداغ(محل دفن استاد) و طه آخوند فروزشی فرزند استاد عبدالوهاب آخوند در روستای اورجنلی(محل دفن استاد) از توابع شهرستان کلاله(هر یک با بیش از 100طلبه) دارای حوزه علمیه بوده و ضمن ادامه راه آن بزرگواران به ترویج علوم دینی و تربیت طلاب می‌پردازند. امروزه اکثریت قریب به اتفاق حوزه‌های علمیه ترکمن‌صحرا منتسب به یکی ازاین دو بزرگوار می‌باشد. عاقبت عبدالقادر آخوند داغستانی در سن 63سالگی در سال 1340هجری‌شمسی و عبدالوهاب آخوند در سن 91سالگی در سال 1371 دعوت حق را لبیک گفته و به دیار باقی شتافتند. روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد!

منبع: "مهاجران داغستان" تالیف آقای هادی خرمالی

+ نوشته شده توسط ترکمن یگت در شنبه هجدهم خرداد 1387 و ساعت 17:7 | نظر بدهید
 

عشق اسب، گذر او را به ترکمنصحرا کشاند . به جز آن ممکن نبود . اسب ، عشق و ترکمن این سه جز در ترکمنصحرا جمع نمی شوند . او که عشقش واقعی بود در میان ترکمن های قره تپه شیخ ماندنی شد و تا ابد نیز ماند .

خبر فوت خانم فیروز بانوی اسب های ایرانی و احیاگر اسب های ترکمن برای آنانکه ارزش کارهای صادقانه او را می دانستند بسیار سنگین بود چرا که ممکن است دیگر کسی نتواند جای او را پر کند . مقاومت و سخت کوشی این بانوی پیر چنان بود که هیچ مردی چون این خانم نخواهد شد . شاید شیهه اسبان ترکمن با مرگ وی تدریجا به خاموشی گراید و از اینجاست که خیلی ها به عمق فاجعه پی بردند زیرا که ممکن است زندگی اسب های ترکمن به زندگی این بانوی آمریکایی گره خورده باشد . این سخن اوست « در ترکمن صحرا گاهى اسب هاى نحیف و کوچکى را مى بینیم که در اثر کمبود تغذیه سوخته اند. من هم سوخته ام. »

به نقل از سایت دانش آموختگان ترکمن

+ نوشته شده توسط ترکمن یگت در دوشنبه سیزدهم خرداد 1387 و ساعت 18:12 | نظر بدهید
مراسم عروسی ترکمن هامراسم عروسی ترکمنها پر از ویژگیهاست و جذابیتهای بسیاری دارد. عروسی ها در میان ترکمنها به مدت 3 یا 4 روز به طول می انجامد..

مراسم عروسی ترکمنها پر از ویژگیهاست و جذابیتهای بسیاری دارد. عروسی ها در میان ترکمنها به مدت 3 یا 4 روز به طول می انجامد . پس از آنکه خانواده داماد دختری را پسندیده باشند ع مادر و گلجه (زن برادر) داماد به خانه عروس رفته خواستگاری می کنند .
خانواده عروس پس از تحقیق درباره داماد و خانواده آن جواب را می دهند اگر جواب مثبت باشد خانواده داماد با شیرینی و شکلات به خانه عروس می آیند.
در شب قدر در ماه رمضان خانواده داماد و فامیلهایشان با شیرینی و آجیل و کادوئی برای عروس به خانه آنها آمده جشن و سروری بر پا می کنند .
در عید قربان نبز گردن و سینه گوسفند را به شکل مثلثی در می اورند که به آن «دوش» می گویند . طرف داماد این گوشت را با تزئین و در کنار گوشت کادوئی متنوعی برای عروس خریده آنها را به خانه عروس می برند .
اگر خانواده داماد بخواهند می توانند مراسم نامزدی را در یکی از روزها با جشن شب قدر و روز عید قربان برگزار می کنند ، اگر چنین نباشد ، مادر داماد به خانه عروس آمده روزی را برای مراسم نامزدی مشخصمی کند.
عروسی ترکمنها چندین مرحله دارد که عبارتند از ک
1- قودا بولماق
2- پذیرائی
3- مصائب(مصاحب)
4- عروس کشی
5- اوجه
6- اللش درمه
7- قایتارمق

قودا بولماق
یک روز قبل از عروسی همه خویشاوندان داماد با ریش سفیدان محل به خانه عروس می روند. در این روز ریش سفیدان با پدر عروس صحبت می کنند و در میزان مهریه به توافق می رسند.
زنها نانهای مخصوصی به نام قاتلمه و اکمک که قاتلمه ضخیم و اکمک نازک است ، می پزند و به خانه عروس می برند در این روز طلاهای زیادی نیز به عروس کادو می دهند و جشن بزرگی برپا می کنند.
پذیرائی
فردای روز قودابولماق ، عروس با دوستان و آشنایان خود جشنی را بر پا می کنند که در آن خویشان داماد نیز حضور دارند.
مصائب (مصاحب)
در شب همان روز پذیرائی ، داماد با دوستان و هم سالان خود جشنی را برپا می کند.
عروس کشی
صبح فردای مصاحب در جلوی خانه داماد ماشینهای عروس و داماد را تزئین می کنند ، ماشینها بوق زنان به طرف خانه عروس می روند . عروس با ینگه ها منتظر نشسته است ، سپس گلجه (زن برادر) داماد با گلجه عروس چاشو (نوعی روسری مخصوص قرمز رنگ که عروس باید قبل از سوار شدن به ماشین آن را بر سر بگذارد) را به یکدیگر پرت می کنند و دعوای ساختگی را راه می اندازند در این دعوای ساختگی گلجه داماد و گلجه عروس نام پدر و پدربزرگ عروس و داماد را معرفی می کنند ع سپس گلجه داماد چاشو را گرفته بر سر عروس می گذارد و عروس با دوستان و فامیلان نزدیک خود سوار کجاوه می شود.
البته باید ذکر شود که کجاوه عروس و داماد جدا است و داماد نیز با دوستان خود سوار می شود . مادر عروس بر روی دو ماشین کجاوه آرد می ریزد به نشانه اینکه سفید بخت شوند . کجاوه بوق زنان به طرف خانه داماد حرکت می کند در راه از جلوی هر خانه که می گذرد اهالی آن خانه خوشبختی عروس و داماد را آرزو می کنند .
وقتی که عروس را به خانه داماد می آورند با ینگه هایش در یک اتاق می نشینند و همسایه های داماد به دیدن عروس می ایند.
«در ضمن برای عروس و داماد قلب گوسفندی را کباب کرده و به دو نیم تقسیم می کنند . و نصف ان را به عروس و نصف دیگر را به داماد می دهند تا بخورد به این امید که قلب و دل انها با هم باشد و هیچکس حق خوردن از این کباب را ندارد.»
اوجه
زنان فامیل غذائی به نام چگدرمه (پلو قرمز رنگ شبیه استانبولی) درست می کنند و برای عروس و داماد در ظرفهای جدا می ریزند ، عروس و داماد باید هر کدام از ظرفهای یکدیگر بخورند ، و بعد پیشانی بند پارچه ای و دایره شکلی به نام «آل لانقی» بر سر عروس می گذارند.

اللش درمه
قبل از غروب افتاب دست عروس و داماد را در دست یکدیگر گذاشته ، زنان برای خوشبختی آنان شعر زیر را می خوانند که در واقع تعیین خط مشی آینده آنها است.
آلا جا کوینگ گیدرمه آرپا چوروک ایدرمه
ساغ الی ساری یاغدا سول الی سوق اوندا
آغز لا قاپدرمه توی نیق لا دپدرمه
چایر کمین چرماشادینگ مل لر کمین اورنا شادینگ
یوزدان یوزدان یوی درادینگ یوزلیگ کوینگ گیدراینگ
آل یانقاقدان آفشادینگ آلا یورغان دفشادینگ
آی یوزلینی سنگا تافشردیم سنی سنی خدایه تافشردیم
ترجمه:
پیراهن بد مپوشان ، نان جو مخوران ، دست راستش در روغن زرد ، دست چپش در آرد بگذار (کنایه از ثروت). نگذار کسی او را نیش بزند ع مثل یونجه به هم بچسبید مثل درخت مو قبه هم بچسبید . پولهای زیادی خرج کند ع پیراهن گرانبها برایش بخر ، از لبهای سرخش بوسه بگیر .
ماه رو را به تو سپردم ، تو را به خدا.
و سه بار این شعر را تکرار می کنند در وسط هر بار دوستان داماد او را می برند و بر می گردانند .
بعد مراسم «چای» است به این معنی که داماد و دوستان نزدیکش به اتاقی که عروس در آن نشسته می روند و از دست تازه عروس چای می نوشند و هر کدام هدیه ای می دهند . فلسفه این چای خوردن به این علت است که چون نو عروس و داماد همدیگر را قبلاً ندیده بودند این افراد و دوستان باعث باز شدن سر صحبت و حرف زدن عروس و داماد می شوند . از طرف دیگر در خانه مادر داماد بین قوم و خویش «سویجلک هالتا» یعنی کیسه های کوچکی که شیرینی و نقل و سکه در ان است و معمولاً عروس با خود می آورد تقسیم می شود و معمولاً 30 الی 40 تا است .
قایتارمق
فردای روز عروس کشی عروس را به خانه خودشان بر می گردانند. و به مدت یک شب در خانه خودشان می ماند. که به زبان محلی (قایتارمق) می گویند و فردای همان روز مادر یا خواهر داماد به دنبال عروس می ایند و او را می برند.

برگرفته از: پایان نامه کارشناسی ارشد آقای طاهر سارلی 

بر گرفته از turkmenstudents

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد