کلیک ؛ وب نوشته های اُغلُن
یک ضرب المثل آلمانی پاداش تنبلی را فقر می داند، یعنی اینکه ما نبایستی تنبلی کنیم و سعی نمائیم در زمره انسانهای کوشا قرار گیریم. تلاش یکی از محسنات اخلاقی محسوب می شود که همیشه به آن سفارش شده و انسانهای بزرگ همه تلاشگر بوده اند، مثلاً زکریای رازی بسیار تلاش کرد تا الکل را کشف کرد یا کریستف کلمب که قاره بزرگ آمریکا را که فرار کرده بود ، کشف کرده و نام خود را بدین ترتیب جاودان ساخت. اما سوالی که پیش می آید این است که چرا ما باید رنج تلاش را تحمل کنیم ؟در جواب این سوال، آلمانی ها تلاش را برای رهایی از فقر می دانند، بعبارت دیگر اگر تنبلی را کنار گذاشته و کوشش را فراموش نکنیم می توانیم به ثروت هم دست پیدا کنیم و از مال و منال خود استفاده کافی را ببریم. اما سوال دیگر این است که حال که تلاش کردیم و پول به دست آوردیم چه استفاده ای از آن بکنیم؟ تا چندی پیش این یکی از مشکلات لاینحل جامعه ما بود و خیلی از افراد ساعی و تلاشگر نمی دانستند با پولشان چه کنند که بحمدالله این مشکل هم در حال مرتفع شدن است. کارشناسان کشور ما روی این مساله بسیار اندیشیدند و نظریه پردازی کردند تا به این نتیجه رسیدند که بهتر است سرمایه در جهت احیای سنتهای گذشتگان به کار بیفتد چرا که اگر ما تاریخ خود را نشناسیم هرگز نخواهیم توانست فراز و نشیبهای توسعه را برای خود هموار کنیم. در فاز اول این برنامه قرار است که یکی از سنتهای در حال فراموشی جامعه ایران دوباره زنده گردد. در گذشته های نه چندان دور زن بعنوان یکی از دارایی های مرد شناخته می شد که مردان صاحب اختیار زنان بوده و هر مردی که پول و ثروت بیشتری داشت، زنان زیادی هم داشت و تعداد زنان مرد بعنوان نشانه ای بر میزان متموّل بودنش شناخته میشد. به همین خاطر بود که افرادی مثل فتحعلی شاه ، تعداد زنانشان سه رقمی شده بود. با این یادآوری، به ماده 23 لایحه حمایت از خانواده!!! می پردازیم که در تاریخ 1/5/1386از جانب هیات دولت به رئیس مجلس شورای اسلامی تقدیم گردید: " اختیار همسر دائم بعدی، منوط به اجازه دادگاه پس از احراز توانایی مالی مرد و تعهد اجراء عدالت بین همسران می باشد." اگر این لایحه به قانون تبدیل شده و لازم الاجرا گردد، قانون قبلی مبنی بر اختیار همسر دائم بعدی که منوط به اجازه همسر اول می بود را نسخ میکند و دادگاه می تواند با نگاهی به وضعیت مالی مرد، اختیار داشتن زن بعدی را به وی بدهد. شرط رعایت عدالت هم چندان قابل ارزیابی نبوده و عملاً استطاعت مالی شرط داشتن زن دائمی دوم،سوم و چهارم است. دیل کارنگی معتقد است مردم سه دستهاند: یا نوکر پول، یا رفیق پول، یا ارباب پول. طبق لایحه فوق الذکر مردان ارباب پول و زنان نوکر اربابان پول خواهند شد.
اغلن- دوم/شهریور/87
پی نوشت : متن کامل لایحه حمایت از خانواده، در ادامه مطلب گنجانده شد.
نوشته شده در سه شنبه پنجم شهریور 1387ساعت 0:15 توسط اُغلُن | 53 نظر
رادیو زمانه در مطلب اخیرش به وبلاگهای ترکمن پرداخته و در همین مطلب به این وبلاگ هم اشاره شده که در زیر می خوانید :
در وبنوشتههای اغلن هم که در ترکمنی «پسربچه» معنی میدهد شعرها و داستانهای زیادی میتوانیم پیدا کنیم.
اغلن از نظرات شخصی خودش هم میگوید. مثلاً او درباره جهل مرکب مینویسد:
«در پارهای از ادوار تاریخ، مردم میپندارند تحولی که ایجاد کردهاند پیروزی بزرگی بوده و گمانشان بر این استوار میشود که در حال دویدن به جلو هستند غافل از اینکه هر بار که پاهایشان را بلند میکنند تا گامی به جلو بردارند، زمین زیر پایشان سریعتر میچرخد که اگر به عقب نرفته باشند، درجا زدهاند.»
لینک به این مطلب :
http://radiozamaaneh.com/radioblog/2008/08/post_294.html
نوشته شده در یکشنبه سوم شهریور 1387ساعت 1:48 توسط اُغلُن | 17 نظر
به سبب عدالت، همه افراد بشر حق دارند از نعمت های موجود در طبیعت استفاده کنند و اگر کسی از نعمت زندگی و یا بخشی از آن محروم شد می بایست علت آن کشف شده، عامل مجازات شود و حق احیا گردد. سیاهان اندک زمانی قبل درآفریقای جنوبی از نعمت زندگی برابر با سفیدان بهره مند نبودند، علت نظام آپارتاید بود که برچیده و حق سیاهان به آنها اعطا شد. مواردی این چنین زیاد است و اگرچه با زحمت و فداکاری زیاد به دست می آید اما سرانجام می توان به آن دست یافت. اما فردی را تصور کنید که مادرزاد معلول است و به همین خاطر از بسیاری فرصت های زندگی محروم می شود. او با تلاش زیاد بر خیلی از ناتوانایی های خود می تواند غلبه کند اما هیچ گاه نمی توان برای او فرصت برابری را در مقایسه با دیگران تصور نمود. او خود نه تقصیر، که قصوری هم در وضعیت پیش آمده ندارد.حال آیا می توان والدینش را مقصر جلوه داد؟ مطمئناً همیشه اینطور نیست و اگر هم اینگونه باشد آنها مقصر تامّه نیستند، اگر واقعاً بدنبال کشف مقصریم باید علل زیادی را موجب بدانیم که همه آنها هم به اختیار انسان ایجاد نشده است. ما اگر اینجا فرصت برابر حیات را از دست رفته می بینیم حتی کسی را هم نمی توانیم بعنوان عامل معرفی کنیم. شاید اگر زمان جلوتر برود به کمک علم بتوان این نقیصه دنیا را اصلاح کرد اما این زمان که برخی بی عدالتی ها را نمی توان از بین برد، می بایست در موارد ممکن، گام در جهت عدل برداریم که به نفع دنیایی است که در آن زندگی می کنیم.
اغلن- یکم شهریور 87
نوشته شده در شنبه دوم شهریور 1387ساعت 0:8 توسط اُغلُن | 23 نظر
در جامعه ما اغلب افرادی که به اینترنت دسترسی دارند از طریق Dial-up به اینترنت مرتبط می شوند که حداکثر سرعت و در بهترین شرایط از 52 k فراتر نمی رود و ما ایرانیان، آنچه بیش از همه در اینترنت دیده ایم پیام Please wait است و شاید تنها صفحه ای که خیلی زود چشمانمان به جمالش روشن میشود ،صفحه اول Google است که در مدتی نزدیک به 5 تا 10 ثانیه باز می شود. ما حتی حداقل باید 20 دقیقه از عمر شریف یکبار مصرفمان را برای باز کردن inbox ایمیلمان بگذارایم و البته یادمان هم نمی رود که وقت طلاست و شاید به همین خاطر هم هست که شرکت مخابرات، لطف بزرگی به ما کرده است و اجازه داده که خطوط ADSL هم به مردم عادی عرضه شود، آن هم با سرعت سرسام آور حداکثر 128K. جالب اینجاست که از لحاظ عرف بین المللی این خط جزو اینترنت پرسرعت محسوب نمی شود وADSL باید حداقل یک مگابایت در ثانیه را ساپورت کند که ما باید ده برابر بیشتر زور بزنیم تا به حداقل آن برسیم و جهت اطلاع عرض میکنم که در ایران مصوبه ای وجود دارد که سرعت اینترنت بالای 128 کیلوبایت در ثانیه را ممنوع اعلام میکند. امروزه در غرب و اروپا سرعت متداول 4 مگابایت در ثانیه است(بطور مثال: انگلستان ، که از آنجا اطلاع دارم) و چند وقتی است که شرکت Virgin Media که از جمله شرکتهای سرویس دهنده اینترنت در انگلستان است، اعلام کرده که تا چهار سال آینده اینترنت خانگی را با سرعت 200 M به کاربران خود عرضه می کند. آن وقت ما همچنان خط تلفنمان را به پشت کیس کامپیوترمان وصل میکنیم و صبر می کنیم چرا که خداوند صابرین را دوست دارد و همه می دانند که ما دنباله رو پیامبران الهی هستیم و البته من فکر میکنم پیامبری که در جامعه ایران ظهور کرده زرتشت نبوده که ایوب ِپیامبر بوده و ما صبرمان را از ایشان به ارث برده ایم.
اغلن – 21 مردادماه 87
نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم مرداد 1387ساعت 0:6 توسط اُغلُن | 45 نظر
برای ابوالهول :
آنچنان مغروری که گمان کردی خودت را مجسمه ای؟ * تو گمان کردی مرا طلسمی از خطرات؟ * و بر این پنداری که من از تو در شگفتم؟ * و شاید هم چون تو را هراس آور خواندم، متکبرانه آرمیده ای؟ * تو تنها مرا تصویری و به قدرتم بر دوامی * تو بی من جز مشتی خاک چه بودی؟ * و من بر این مانده ام که چرا تو لبخند رضا می زنی هرگاه تحسینت میکنم * من با بزرگ کردن تو، بزرگی خود را به رخ کشیده ام * و یادت نرود هر آنگاه که اراده کنم، آنچنان می کوبمت که آرزوی خاک بودن نمایی تا اینچنینی * من خواستم، اراده کردم و تو را اینچنین ساختم * و گفتم گفته باشم که نگویی نگفته ام *
اغلن – 21 مرداد 87
نوشته شده در شنبه بیست و ششم مرداد 1387ساعت 0:13 توسط اُغلُن | 8 نظر
من اصلاً علاقه ای به دوره دبستان خودم ندارم، دلیل آن هم کاملاً واضح است. کافیست از من و همدوره های من تا اولین تحصیلکرده های دبستان های امروزی بپرسید که چه خاطره ای از دوران ابتدایی شان برای تعریف کردند دارند ، آنوقت است که برایتان از کتک های آبدار آن دوره خواهند گفت. دبستان که بودم ناظم مدرسه ما وسط سال عوض شد و یک نفر دیگر وظیفه خدمت رسانی به ما را بر عهده گرفت ،البته وقتی ناظم جدید معرفی شد ما خوشحال بودیم که لااقل مدرسه ما امروز در آتش بس است و دبستان ما حرم امن، اما از همان روز اول شروع به کتک زدن بچه ها کرد که البته من هم بی نصیب نبودم و تا پایان سال، زیاد کتک خوردم اعم از سیلی و اردنگی و ... آن هم سر صف و جلوی جمع ! رفتار آقای حسینی در کلاس ها هم توسط معلمان دوست داشتنی دنبال می شد و ما دانش آموزان خیلی صبورانه سعه ی صدر به خرج می دادیم ، روز معلم برای آنها گل می بردیم ، آنان را به صلح و دوستی و عدالت و مبارزه با تروریسم دعوت میکردیم اما هیچ اثر نمی کرد و ما هر روز شاهد آن رفتارها بودیم. نمی دانم چرا کسی نمی پرسید که بچه های کلاس اولی به چه دلیل نمی خواستند به مدرسه بروند و زار زار گریه میکردند و با حالت تضرع خواستار نرفتن به مدرسه می شدند ولی مگر اجابت می شد؟! البته شاید آموزش و پرورش طرح امنیت اجتماعی و پاکسازی اراذل و اوباش را از همان زمان شروع کرده بود تا کودکان ایرانی با کتک خوردن و توسری، اُخت و هماهنگ شوند تا فردا که وارد جامعه شدند دچار بهت و حیرت نشوند.خیلی از این معلمان زحمت کش در لیست سیاه جوانان ایرانی قرار دارند تا بتوانند روزی آن همه محبتشان را جبران کنند هر چند که مگر می شود آن همه لطف و دلسوزی را جبران کرد؟ زنگ مدرسه که می خورد به معنی آزاد شدن دانش آموزان بود و همه با کلی جیغ و داد از در ورودی مدرسه خارج می شدند که البته بر اثر ازدحام هم چندین نفر همانجا تلف شدند که ما یاد و خاطره شان را گرامی می داریم، این همه شوق برای چیست؟ شاید بنوعی نشان از خانواده دوستی ایرانیان دارد که از همان دوران طفولیت خود را نشان می دهد و باعث می شود پسران ما خیلی زود به فکر تشکیل خانواده بیفتند و از همان موقع جلوی مدارس دخترانه در به در بدنبال همسر آینده میگردند؛ بله همه اینها نتیجه رفتارهای پر مهر و عطوفت آموزگاران و سیستم آموزشی بود که من بدینوسیله از همه معلمان زحمت کش عرصه جهاد فرهنگی! قدردانی میکنم و امیدوارم خداوند یک در دنیا و صد درآخرت نصیبشان کند.
اغلن- 19 مرداد 87