کلیک : ترکــمن صــــحـرا - فریدون
********************************** سرانجام قدیمیترین وبلاگ نویس ترکمن صحرا از نوشتن دست برداشت | |||||
به دلیل ایجاد برخی اتفاقات عجیب و غریب پیرامون بنده و به استقبال از این اتفاقات من هم از ۵ سال سابقه خبرنگاری خودم میگذرم و عطای نوشتن و سابقه خبرنگاری،تحلیل و بعضا مقالات برای نشریات و سایت ها رو برای همیشه در هر موضوعی کنار میگذارم و در همینجا همکاری با کلیه نشریاتی که تعهد همکاری دارم و نوشتن برای سایت ها و... رو قطع میکنم تا مادامی که ارزش نوشتن درک و تحمل انتقادات بیشتر شود. این چند وقته از نوشتن و حرفه ی بی ارزش خبرنگاری(از دید برخی ها) خیلی ضرر ها و خسارت ها به بنده وارد شده... چندین نوبت دادگاه و تشکیل پرونده...و اتفاقات عجیب، زندگی رو اندکی برای من و خانواده(دلنگرانم) تنگ نموده بود که به پیشنهاد این عزیزان تصمیم بر آن گرفتم که از این به بعد زندگی کنم و دست از نوشتن در هر موضوعی بردارم... البته یک کتاب نیمه تمام در رابطه با تخصصم دارم که برام تموم کردن این هم سخت شده با اینکه در نیمه پایانی هستم تلاش خودم رو میکنم تا این یکی تمام بشه. از همه دوستانی که در طول این ۵ سال نوشتن برای نشریاتی همچون همزیستی و بعضا صحرا بصورت موردی و سایت های اطلاع رسانی استان گلستان و گنبد با راهنمایی ها و تشویقشان باعث رسیدن بنده به این مرحله شدند تشکر میکنم،بعضا یک سری مطالبم حتی در نشریات و روزنامه های چندصد هزار تیراژی کشور هم بازتاب و حتی نقد میشد که باعث خرسندی بنده میشد و یا بازتاب میان مردم استان که حتی غیر از تشویقات با مخالت هایی هم که میشد باعث رضایت بنده از مطالبم میشد چراکه اگر بی مورد بود اینقدر مورد توجه نمیشد و... به هر حال در مورد هر موضوعی یک دسته مخالف وجود داره و یک دسته موافق کاریشم نمیشه کرد. از همه دوستان خبرنگار و بخصوص دوستان وبلاگ نویس چه اون موندگار ها و چه اونهایی که میومدن و میرفتن بخاطر همه راهنمایی ها و پیغام هایشان از جمله استاد ر. میاندره،خواهر نادیده ام بهاره با وبلاگ مایا،آقا مسعود ترکمن،دکتر سردار،دایان عزیز با وبلاگ یگیت و... بقیه دوستان تشکر میکنم. البته از نوشتن تا درست شدن این وضع کنار میکشم،ولی فعالیت های فرهنگی و اجتماعی بر پایه خود استوار خواهد بود. خدایا چنان کن سرانجام کار......که تو خوشنود باشی و ما رستگار خدا نگهدار فریدون ، مرداد سال 1387 | |||||
![]() | ![]() | ||||
پنجشنبه 10 مرداد ماه سال 1387 | |||||
دل هر کس به هوایی و دل من هوس رمضان کرده... | |||||
جدیدا اندکی خسته شده ام از این زندگی... تواما خودم رو با کار و کار و کار مشغول میکنم تا دیدگانم را به یک سری وقایع ببندم... شاید یک سفر طولانی درستش کنه... شاید هم نه... شاید خستگی من از کار نباشه... وقایع در گذر... اتفاقات پیرامون... اعمال مردم... شاید دلیل خستگی من از این باشد... سخن خلاصه در این است که هر کس به هوایی و به سمتی... دل من هوس رمضان کرده... شاید با اومدن ماه رمضان بسیاری از پلیدی ها و اعمال سرشت های بدپندار کمتر بشه... چرا که من به شخصه تحمل دیدن این همه اعمال بد ذات را ندارم. ویرایش در ۱۵ مرداد: پانوشت:این چند وقته آنقدر مشغول شدم که الان پس از ۳روز در بستر مریضی و کسالت افتادن بزور خودم رو شرکت رسوندم ....سرم و آمپولو مولتی ویتامین و ویتامین سی و.... این هم از وضع زندگی ما. یه ضرب المثل داریم که میگه آنقدر عقب عقب رفت تا از اونور بام افتاد( دقیقا یادم نیست این ضرب المثله رو شما بگذارید به کسالت و تعطیلی مخ بنده | |||||
![]() | ![]() | ||||
دوشنبه 7 مرداد ماه سال 1387 | |||||
این داستان کمربندها را محکم ببندیم... زلزله خبر نخواهد کرد | |||||
تصویر فوق را که ملاحضه میفرمائید مربوط به کره زمین می باشد که مناطق زلزله خیز جهان را نشان میدهد... هرچه که مناطق قرمز و رو به پررنگ شدن میرود آنجا احتمال زلزله آمدن بیشتر است... اگر دقت کنید سرتاسر ایران کاملا پوشیده از رنگ قرمز و بر روی نوار زلزله خیزی جهان و جزو خطرناک ترین نقاط دنیا برای زلزله خیزی هست.
و اگر بخواهیم ایران را مورد ارزیابی قرار بدهیم به شکل زیر خواهد بود:
چند روز پیش(حدود یک ماه پیش) یک ساختمان فکر کنم ۸ طبقه در تهران بخاطر ساخت و ساز اشتباه فرو ریخت با بحث فنی اش که چرا یک ساختمان نوساز باید فروبریزد کاری ندارم... حرف من این هست ماموران آتشنشانی و... پس از ۴ روز تلاش توانستند حدود ۳۰ جسد از زیر آوار درآورند(دقت کنید تاکید دارم به پس از ۴ روز) آن هم فقط برای یک ساختمان ۸ طبقه... حالا اندکی فکر کنید اگر خدای نکرده زلزله ای تقریبا با قدرت تخریبی تهران را بلرزاند چند سال طول میکشد تا جمعیت ۱۸ میلیونی پایتخت را سامان دهی نماییم و چند ده سال طول میکشد کشور از این شوک بوجود آمده که تقریبا کل کشور را فلج خواهد نمود بیرون آییم؟ چند وقتی بود این مساله خیلی ذهنم رو مشغول کرده بود لازم دیدم یک تلنگری در این رابطه بر خودم و خوانندگان وبلاگم بزنم... پیشنهاد: هر از چندگاهی بحث انتقال سیاسی پایتخت به یک نقطه و استان دیگر مطرح میشود... زلزله خبر نخواهد کرد... هر موقعی که یک لرزه ای پایتخت را بلرزاند این حرف و حدیث ها بیشتر میشود و بعد از چند هفته میخوابد... آیا بهتر نیست سریع تر این وضع روشن شود تا خدای نکرده در مقابل با بحران،کشور از لحاظ مدیریتی و مواردی از این دست با کمترین مشکل روبرو شود؟ با توجه به اینکه خطرات بیگانگان هیچ وقت دست از سر این مرزو بوم برداشته نشده است... فریدون قارئی |