کلیک : نخبگان کمیش دپه
بعد از تعویض ناصری با ایزدی عده ای سراسیمه با دادن آگهی در هفته نامه سلیم این پیروزی ! را به ناصری تبریک گفتند. از قضا این عده مدعیان اصلاح طلبی بوده و با همین ادعا نیز صاحب مناصب مهم در دوره اصلاحات شدند. بر حسب اتفاق آنها تیم مدیریتی جناب هاشم مهیمنی استاندار آن دوره و صاحب امتیاز هفته نامه سلیم را تشکیل داده بودند.
استاد رفعتی با دیدن این همه تبریک نتوانست حیرت خود را کتمان کند، پس مطلبی را در این خصوص در وبلاگ خود یعنی " زبان سبز " نوشت و این مدعیان دروغین گذشته را به باد انتقاد گرفت. گویا آن مطالب به مذاق آقای محمد ناطقی ( چشک ) خوش نیامده و پاسخی به آن در نشریه سلیم به چاپ رسانده است . این پاسخ را جناب رفعتی در وبلاگ خود قرار می دهند ، یکی از دانشجویان حسین رفعتی بر این مطب نظری نوشته اند که اینجانب درج پاسخ آقای ناطقی و نظر دانشجو را در وبلاگ نخبگان خالی از لطف ندانستم . اگر حوصله کردید مطالعه بفرمایید .
لازم به ذکر است آقای چشک از برادران سیستانی بعد از اینکه اسم فامیلشان را به ناطقی تغییر دادند عهده دار سمت های زیر در دوره اصلاحات شدند:
1- رئیس آموزش و پرورش گمیشان
2- بخشدار انباراولوم
3- معاون فرماندار آق قلا
4- معاون فرماندار بندرترکمن
پاسخ "محمد ناطقی" به مطلب گلایه از دوستان
پاسخ "محمد ناطقی" به مطلب "گلایه از دوستان"
آقای ناطقی که از برادران خوب سیستانی ماست و در دوران اصلاحات در سمتهای بخشداری و معاونت فرمانداری خدمت می کرده است پاسخ نسبتا" محترمانه ای به "گلایه از دوستان" داده که نشریه سلیم آن را چاپ کرده است که در پی میخوانید. البته نکات قابل ذکری در یاد داشت وی وجود دارد که اگر فرصت داشته باشم درج می کنم. ولی همینقدر که گلایه من موجب این شده که حد اقل یکی از برادران سیستانی پس از سالها،دست به قلم برده و آنهم نه به مظالم فراوان رفته بر فرزندان اصلاح طلب این دیار که در پاسخ به یکی از کوچکترین آنها ، اظهار نظری کرده است باز هم جای خوشحالی دارد. برای آگاهی خوانندگان"زبان سبز " متن کامل آن را آورد ه ام:
پاسخ محمد ناطقی را به مطلب حسین رفعتی بخوانید.
این جانب چندی پیش مطلبی را تحت عنوان حقیقت را فدای مصلحت نکنیم از آقای رفعتی در هفته نامه سلیم خواندم و از جهاتی برایم جالب توجه بود. اگر چه راقم این سطور نه مدافع عملکرد شورای محترم نگهبان و سخنگوی آن است و نه از اعضای محترم هیات اجرایی. مسلماً وجه حقوقی پاسخگویی یا عدم آن در صحت و سقم انتخابات بر عهده این جانب و سایر دوستان مورد اشاره آقای رفعتی نمی باشد، ولی سوال این جاست که بر مبنای کدام ادله محکم و متقن و محرز و مبرهن، حقیقتی را فدا شده می دانند. حال آن که خود ایشان نیز از برگزار کنندگان چندین انتخابات بودند و خوب میدانند که بدون ارایه مدارک مستند، نمیتوان انتخاباتی را خدشه دار معرفی نمود. از منظر دیگر، اشاره ای به حقوق مردم شریف ترکمن نموده اند که به یقین ما هم به این باوریم که همه شهروندان ایران اسلامی از جمله برادران ترکمن با سایر شهروندان یکسان هستند و چنانچه حقی از آنان ضایع گردد، بر همگان است که از این حق دفاع کنند، اما مسلماً این حق، مشروط به ارایه شواهد و قرائن مسلم حقوقی است.
مخالفت کردن با جریان مخالف سلیقه سیاسی، با تشبّث به هر امری در عرف سیاسی امری اخلاقی و پسندیده نیست، علی الخصوص اگر بحث را از منظر سیاسی و حقوقی رها کنیم و به گرایشات قومی سوق دهیم، به یقین مردم شریف ترکمن بالغ تر از آنند که با تغییر شمارش آرای یک کاندیدا، در اعتقادات راسخشان به باورهای ریشه ای اتحاد و انسجام ملی خللی وارد نمایند. بیاییم به جای طرح شعارهای محض، موضوع را از منظر حقوقی بررسی کنیم که آن گاه باید مدرک محکمه پسندی را در این راستا ارایه نمود.
به باور من، اگرحق انتخاب شدن با دکتر ناصری است و در شمارش آرا حائز اکثریت آرا گردیده است، چه جای قربانی شدن و فدا شدن حقیقت؟ که ایشان نیز به عنوان یک شهروند ایرانی می تواند دارای حق باشد. چنانچه هر شهروند دیگری صاحب حق و مستحق دفاع کردن است.
از نگاه دیگر تبریک به ناصری را تأیید عملکرد شورای نگهبان و اقدامات آن دانسته اید!
مگر جنابعالی به کاندیداهایی که آنها نیز از فیلتر شورای نگهبان پیروزی شان اعلام شده، هرگز تبریک نگفته اید؟
آقای رفعتی قطعا این دو، یعنی عملکرد شورای نگهبان و پیروزی یک فرد، دو مقوله جدا از یکدیگرند.
تا آن جا که راقم این سطور میداند، ناصری اگر به اردوی اصلاح طلبان وابسته نیست، طبق اظهارات خود، کاندیدای مستقل و اکنون نمایندهی مستقل است. از همین جهت بر اساس عملکرد گذشته خود در امر نمایندگی و شعارهای ایشان در مجلس هشتم و در بین افراد محدود، از نگاه دوستان و این جانب در مجلس هشتم، خیرالموجودین بودند؛ نه از این منظر که وابسته به پایگاه قومی خاصی هستند، با این وجود چه ناصری و چه ایزدی هر کدام به مجلس راه می یافتند، وظیفه نمایندگی و وکالت همه شهروندان گرگان و آققلا و همه ایرانیان را بر عهده داشتند و سوال دیگر آن که: اگر حقی از ناصری ضایع شده باشد، به نظر شما کم توجهی و کم لطفی به حق سیستانیهای شریف استان نخواهد بود؟ و این جانب بر این باورم که در مقام تبیین و تحلیل مسایل سیاسی یا حقوقی، قبل از این که از مجرای علمی آن خارج شویم، با کمی تأمل و درنگ به پیامدهای آن نیز بیندیشیم و برای دست یابی به محبوبیت، پشتوانه های ارزشمند اتحاد و وحدت و وفاق منطقه را خدشه دار نماییم.
سخن پایانی آن که؛ دوستانی که در دولت اصلاحات به منصبی رسیده اند، دارای ویژگیها و توانمندیهای فردی و باورهای خاص خود بوده اند و مسلماً تردید شما در آینده نیز مانعی برای به فعلیت در آمدن این قابلیتها نخواهد بود
نظر یکی از دانشجویان استاد رفعتی
سلام خدمت آقای رفعتی و آقای ناطقی
خواهش می کنم این چند سطر را به عنوان پاسخ به آقای ناطقی درج کنید و اگر نشریه سلیم هم صلاح دیدآن را چاپ کند:
1- اولا" آقای رفعتی از انتخابات آزاد دفاع کرده است و نه از آقای ایزدی . خودش هم در مقاله آورده که دغدغه اصلی اش انتخابات قانونی و آزاد است و تفاوت محسوسی بین ناصری و ایزدی وجود نداشت. لذا اگر حق آقای ناصری هم ضایع میشد من مطمئن هستم که رفعتی با همین صراحت و شجاعت از وی دفاع میکرد.
2-آقای ناطقی به حق از آقای رفعتی خواسته است که با استدلال و مدرک سخن بگوید و خدشه بر انتخابات را مستند اثبات نماید. مطمئنا" آقای رفعتی به عنوان یک یک کارشناس ارشد حقوق اساسی این را به خوبی میداند. ولی آقای ناطقی چه مدرک و دلیلی از گزارش مفصل و تحلیلی استانداری به وزارت کشور و نامه تحلیلی -امنیتی اداره کل اطلاعات استان به شورای نگهبان و وزارت اطلاعات مبنی بر مخالفت این دو دستگاه مهم سیاسی و امنیتی با تغییر نتیجه انتخابات گرگان میتوان ارائه داد.
ضمن اینکه حودو سه ماه این ماجرا کش پیدا کرد و نیز استانداری حدود یک ماه در برابر نامه دستوری آقای جنتی مقاومت کرد و پس لز یک ماه آخر خود شورای نگهبان نتیجه انتخابات را اعلام کرد. اگر انتخابات طبیعی و سالم بود و قانونی و آزاد برگزار شده بود و به قول آقای ناطقی حق تضییع شده دکتر ناصری اعاده شده بود این همه ترس و دلهره برای اعام نتیجه و سه ماه صبر برای اینکه" آبها از اسیاب بیفتد " برای چه بود ؟
3- آقای ناطقی گفته است که از عملکرد شورای نگهبان دفاع نمیکند که این نظر قابل ستایش است ولی در قسمت دیگری گفته است که عملکرد شورای نگهبان و پیروزی یک فرد در انتخابات دو مقوله جدا از هم است! ولی اتفاقا" نکته در همینجاست که پیروزی(غلبه) آقای ناصری نه تنها جدا از عملکرد شورای نگهبان نیست بلکه بر عکس دقیقا" نتیجه عملکرد آن شورا و مخصوصا" تصمیم شخص جنتی است و اتفاقا" دعوای اصلی همینجاست وگرنه صرف تبریک به یک نفر برنده(ولو رقیب و حتی دشمن) در یک مسابقه عادلانه نه تنها عیب نیست بلکه یک فضیلت است. همانگونه که در دوم خرداد 76اولین کسی که به آقای خاتمی تبریک گفت آقای ناطق نوری بود.
آقای ناصری به هر دلیلی (ترس یا ملاحظه و محافظه کاری یا . . .) در جریان انتخابات از اصلاح طلبان اعلام برائت کرد و رسما" کاندیدای اصول گرایان بود ولی حالا چرا یک نفر مدعی داشتن سابقه اصلاح طلبی مثل آقای ناطقی سعی میکند ناصری را تطهیر کند جای تامل دارد. آقای ناصری در زمان انتخابات حتی از احوالپرسی با سیستانی های اصلاح طلب هم واهمه داشت و حتی دوستان اصلاح طلب سیستانی را که برای او تبلیغ میکردند را به روستاهای دوردست میفرستاد و سعی داشت از "ستاد شهر گرگان" دور کند و این مسایل را آقای ناطقی خوب میداند ولی چرا این گونه تیغ قلم به صورت شخصی چون رفعتی می کشد خدا عالم است.
5- محمد ناطقی گفته است که رفعتی به دنبال کسب محبوبیت است و به همین خاطر حاضر است وحدت مردم منطقه را خدشه دار کند! اولا" آقای رفعتی محبوب همه هست و به همین دلیل هم از رقابت در انتخابات محروم شد همچنانکه همه همفکرانش در سراسر کشور رد صلاحیت شدند و امروز هم " حسین شریعتمداری" نماینده ولی فقیه در روزنامه کیهان "خاتمی" را آشکارا تهدید به رد صلاحیت میکند. ولی آقای ناطقی! دفاع از انتخابات آزاد و قانونی و مخالفت با حق کشی آشکار توسط اشخاص کم یابی مانند رفعتی- با همه خطراتی که دارد- وحدت مردم را اسیب می رساند یا عملکرد نا صواب شورای نگهبان در جابجایی آرای مردم؟ اقدام خطرناک جابجایی نماینده علی رغم مخالفت استانداری و اطلاعات و سایر دلسوزان نظام به وحدت و امنیت ملی لطمه میزند یا افشای این اعمال زشت؟
6- گفته اید که افرادی نظیر شما به دلیل توانای های خود در دولت اصلاحات سمت و پست داشته اید! و نه وابستگی قومی! اگر اینگونه است پس حتما" آقای دکتر ناصری به تواناییهای شما واقف است و از شما در پستهای سیاسی و غیر سیاسی استفاده خواهد کرد و دیگر نیاز ی به حمایتهای اشخاصی مثل آقای رفعتی ندارید. انشاء الله!
داستان تعویض ها در آق قلا
این بار دکتر شیرمحمدلی
حمید کمی
طی چند ماه اخیر شهر آق قلا به نقطه خبر ساز استان ما تبدیل شده است . متعاقب جا به جایی نماینده مجلس این حوزه پس از دو ماه چالش های صورت گرفته، شهردار این شهر با تصمیم استانداری از سمت خود برکنار شد . این خبر نیز به مانند خبر قبلی برای مردم شهر آق قلا غیرقابل باور بود . از این جهت که از یک طرف مهندس سلاق شهردار منتخب شهر در میان اکثر مردم این شهر از محبوبیت بالایی برخوردار بوده و از سوی دیگر با توجه به اینکه در انتخاب و عزل شهردار اصلی ترین نهاد تصمیم گیرنده شورای شهر می باشد، در برکناری وی شورای شهر هیچ دخالتی نداشته است .
در هر دو جریان پیش آمده مردم فهیم آق قلا با اقدام از طریق مجاری قانونی درست ترین تصمیم را پیش گرفتند و این نشان از بلوغ فکری مردم این شهر بود . گرچه در جریان تعویض نماینده شان نتیجه ای نگرفتند مع الوصف با سعه صدر و تحمل به یاد ماندنیشان منتظر چهارسال یعد شدند . اما در جریان برکناری شهردار اقدام قانونی شورای شهر به نتیجه رسید و مهندس سلاق به عنوان شهردار در سمت خود ابقا شد و مردم آق قلا نیز نفس راحتی کشیده ، از اجرای قانون در کشورشان ممنون شدند و این در ثبات روحی و روانی جامعه بسیار ارزشمند بود .
امور داشت امور به روال عادی خود برمی گشت که خبر یا شایعه ای دیگر این آرامش را به هم زد و آن سلب عضویت دکتر شیرمحمدلی رئیس شورای شهر از این نهاد بود . باز هم سئوالات زیادی ذهن مردم آق قلا را به خود مشغول داشت . اگرچه طبق شنیده ها هیئت حل اختلاف استانداری دلیل این تصمیم را سکونت دکتر شیر محمدلی در خازج از حوزه جغرافیایی آق قلا یعنی شهر گرگان عنوان کرده مع الوصف مردم آن را بی ارتباط با بازگشت مهندس سلاق شهردار آق قلا به سمت خود نمی دانند چون اقدامات شجاعانه تعدادی از اعضای شورای آق قلا و خصوصا دکتر شیرمحمدلی رئیس شورا نقش تعیین کننده ای در ابقای او داشتند . امروز در صورت صحت این شایعه مردم آق قلا هیچ توجیهی را قبول نخواهند کرد . موضوع محل سکونت دکتر شیرمحمدلی چیزی نیست که پس از انتخابات شورا بوجود آمده باشد بلکه قبل از انتخابات نیز بوده است، حال سئوال اینجاست چرا زمان ثبت نام، به این قانون استناد نشده است.؟ یا قبل از تنش های بوجود آمده بر سر موضوع برکناری شهردار وجود این ماده قانون به ذهن مجریان آن خطور نکرده بود.؟
با این وجودی دکتر شیرمحمدلی بیشتر وقتش را در حوزه انتخابیه خود می گذراند . در صورت صحت موضوع نیز گرگان با آق قلا یکربع بیشتر فاصله ندارد، بی شک تبعات تسامح و تساهل در مورد این ماده قانون بسیار کمتر از اخراج منتخب اول مردم آق قلا خواهد بود . چنانچه اعتراضیه ای از سوی شیرمحمدلی به تصمیم شورای حل اختلاف داده شده باشد جواب مثبت به آن بی شک امتنان و شادمانی مردم آق قلا را در پی خواهد داشت و این بیشتر از اختلافات سیاسی یا سلیقه ای برای پیشرفت و توسعه شهر مثمر ثمر خواهد بود .
به نقل از صحرا شماره 270
کسب درآمد و انگیزه های مادی و اقتصادی از عوامل اصلی و مؤثر در تداوم یک شغل و یا جمع های اجتماعی شمرده می شود. اما در جامعه افراد و گروههایی هستند که این اصل را نفی و یا کم رنگ کردند .
با اطمینان می توان گفت، چنانچه تمام انسانهای روی زمین به دنبال کسب درآمد و جمع ثروت بودند تاکنون انسانیت و جامعه مرده بود . به همین منظور وظیفه ی حفظ ارزش های انسانی و همچنین دمیدن حیات بر کالبد جامعه را بر دوش عده ای خاص نهاده اند. اینان اگر خود نیز بخواهند قادر نیستند برخلاف این وظیفه عمل کنند . چون از ازل قرعه فال به نام آنان زده شد . این عده جامعه را تلطیف و آن را قابل زندگی می کنند . خود می سوزنند تا روشنی بخش جامعه باشند. روزنامه نگاری یکی از این مشاغل است .
یک روزنامه نگار تنها با عشق درونی و احساس وظیفه انسانی با کمترین عایدات مادی و بیشترین فشار روحی و روانی شب و روزش را در راه شغل خود و تعالی فرهنگ و اندیشه وقف می کند.
روزنامه نگار به دلیل ماهیت شغلی خود مجبور است همیشه نیمه خالی لیوان را ببیند . انتقاد، ذات و جوهره روزنگاری است ، به همین علت مورد وثوق حاکمان و صاحبان قدرت نبوده و نیستند، او به راحتی از آسایش و منفعت خود می گذرد تا حقی از کسی پایمال نشود . او انواع بی مهری ها و بی حرمتی های دیگران را به جان می خرد تا شغل روزنامه نگاری جایگاه خود را به عنوان رکن چهارم دمکراسی حفظ نماید، چنانچه استثناهایی نیز به دلیل ورود افراد منفعت طلب و نان به نرخ روز خور دیده شود باز هم خود روزنامه نگار دست به افشای او می زند و به تسویه و پالایش می پردازد . به همین خاطر گفتند روزنامه نگاری جزء مشاغل سخت و زیان آور است. شاید خیلی از افراد آن را درک نکنند . گاهی پیش می آید عده ای می پرسند : چرا با این وضعیت و درآمد کم باز هم این کار را ادامه می دهید ؟ قطعا این عده جزء افرادی نیستند که خود را فدای تداوم حیات جامعه می کنند وگرنه این سئوال را نمی کردند . برای این افراد جواب نیز قانع کننده نخواهد بود . چون آنان از درک آن عاجزند.
خبرنگار به عنوان چشم و گوش عدالت در نقاطی که قوه قضائیه دید کافی ندارد پرسه می زند و با مشاهده هرگونه تخطی از قانون و عدالت فریاد اعتراضش بلند می شود از همین جاست که عده ای که به مذاق و مزاجشان خوش نمی آید او را فضول خطاب می کنند و او هیچ واکنشی به این لقب ندارد .
با تلاش و از خود گذشتگی خبرنگاران، مطبوعات به چنان جایگاهی صعود کرد که بعد از دولت منتخب ، مجلس منتخب و قوه قضائیه منتخب چهارمین رکن دفاع از آزادی و دمکراسی را به خود اختصاص داده است . با وجودی که سه رکن نخست با تمام امکانات در ایفای نقش خود کم می آورند این مطبوعات است با کمترین وسع به کمک آنان می شتابد و چه بسا قدرتمندانی را از اریکه قدرت به زیر می کشد و یا آب خوش از گلوی آنان پایین نمی فرستد تا حق و عدالت پیروز شود .
در پایان ضمن تبریک فرارسیدن روز خبرنگار توصیه می شود با درک ارزش و جایگاه خود به سلاح علم روز مجهز گردند و لحظه ای از آرمانهای خود عدول نکنند .
آب های حاصل از رشته کوههای آلاداغ بجنورد و کوههای پس از آن ذره ذره جمع و با جریان تند خود از سرزمین های شیبدار مسیرش همچون ماری خوش خط و خال به سمت غرب خیز برمی داشت و گاه هر آنچه که در مسیرش بود می شست و با خود همراه می کرد و در نهایت در زمینهای مسطح و هموار گمیشان آرام و با وقار به دریای خزر می پیوست و زندگی را در کالبد شهر و دریا می دمید . زنان و مردان ، پیر و جوان با تماشای جریان آبی که با طمأنینه پیچ می خورد و از وسط شهرشان می گذشت، زندگی را حس می کردند.
رود گرگان پس از طی صدها کیلومتر راه پر پیچ و خم، مدام در جستجوی گمیشان، آخرین میعادگاه خود بی تابانه راه می پیمود و تنها آن زمان که به این شهر می رسید با آرامش وصف ناپذیر به راهش ادامه می داد گویا دیگر هیچ عجله ای برای رسیدن به دریا نداشت . این رود چه شور و هیجانی به گمیشان و گمیشانی می بخشید ، شهر را سراسر شور و شوق فرا می گرفت. صدای آب ترانه تداوم حیات بود و امید به زندگی را با خود به آخرین آبادی مسیرش می آورد و با دویدن کودکان همراه با جریان آب، آنها را به دریا، ممر اصلی حیاتشان متصل می کرد .
مصب اصلی و علیای رود گرگان از وسط شهر تاریخی گمیشان می گذشت این رود و دریا شاهرگ حیات و قلب طپنده این شهر بودند . برای شاهد مدعا رجوع شود به کتاب درویشی دروغین در خانات آسیای میانه نوشته آرمینیوس وامبری مجاری که در توصیف ورود خود به گمیشان می گوید از طریق رود گرگان وارد گمیشان شدم . همچنین تصاویری که در سال 1305شمسی در گمیشان گرفته شده و قایق های پارویی و بادبانی صیادان در حالی که در کنار رود پر آب در ضلع شمالی ساختمان عطا حاجی خوزینی پهلو گرفته اند تا ماهیهایشان را به انباری وی تحویل نمایند. این ساختمان و انباری هنوز هم در کنار رود گرگان که در حال حاضر از آن تنها فاضلاب گندیده شهر جریان دارد آرمیده است و از شکوه و جلال گذشته و ندانم کاری ها و بی مهری های اخیر قصه ها دارد .
حدود کمتر از یک قرن پیش یک نفر ارمنی با بستن بندی بر روی رود گرگان در نقطه ای در غرب روستای بصیر آباد ( سلاخ ) که این محل امروزه به "بند" معروف است اقدام به کشت شالی در زمینهای فردی به نام حضرت قلی ساکن روستای سلاخ می نماید از آن تاریخ به بعد رود گرگان مسیر خود را تغییر و برای همیشه از مصب سفلی خود یعنی از طریق روستای خواجه نفس جریان می یابد . از گمیشان تنها زمانیکه رود پرآب بود و در مواقع مشخصی از سال که اکثرا اواخر زمستان و اوایل فصل بهار جریان می یافت . کلنل ییت انگلیسی که هشت سال پس از این واقعه به گمیشان آمده بود در سفرنامه خود می نویسد : « در حدود ۸ سال پیش مسیر رود را تغییر داده، از کمش تپه به سمت خواجه نفس آوردند.» این وضعیت تا یک دهه پیش ادامه داشت هنوز خیلی از مردم گمیشان به یاد دارند تا 10 الی 15 سال پیش با جریان فصلی رودخانه، از این رود ماهی بصورت فراوان صید می کردند . تا اینکه با نظر کارشناس مآبانی که دورنمای فکری آنها از نوک دماغشان تجاوز نمی کرد روی مصب رود کانال سرپوشیده احداث گردید و پس از آن با اولین جریان آب در فصل بهار دهانه این کانال مانع جریان کامل و آزاد آب گردید و رود طغیان کرد و شهر گمیشان بیش از پیش در خطر سیل قرار گرفت باز هم این کوتوله کارشناسان! ضمن لاپوشانی گندکاریهای دیروز خود با نظری جدید وارد میدان شدند . طبق نظر آنها مسیر جریان این آب باریکه فصلی را نیز بستند تا دیگر هیچ آبی از طریق رود گرگان به سمت گمیشان جریان نیابد . آنان بخاطر ترس از بیماری حکم مرگ صادر می کردند . در نتیجه ی تصمیم این افراد از آن تاریخ به بعد آبی از این کانال جریان نیافت و بدین ترتیب تیر خلاص بر شقیقه گمیشان خالی شد . پیشنهاد دهندگان کوته فکر این کانال، به هیچوجه شیب زمین گمیشان را در نظر نگرفته اند و عقلشان قد نداده است که به مرور با عدم جریان آب و انباشت زباله پر خواهد شده و آب باران نیز بدلیل شیب کم زمین گمیشان قادر به تخلیه زباله های آن نخواهد بود . با گذر زمان برای اولین بار در تاریخ ، گمیشانی ها شاهد تردد موش های گردن کلفت فاضلاب شدند . امروزه این کانال مکان امنی برای گزندگان و حشرات موزی تبدیل شده و سلامتی شهر را به شدت تهدید می کند . با حذف پدیده رود گرگان از جغرافیای طبیعی شهر دیگر چهره بخش گمیشان کاملا تغییر کرد. تأثیرات مادی و معنوی آن در جامعه گمیشان بوضوح مشاهده گردید . به تبع آن بسیاری از ارزش ها تغییر یافت ، تابوی گدایی شکست و این چنین گمیشان با بی تدبیری ها که گاها از روی عمد با حسادت های بی مورد و عقده گشایی های بی اساس تاریخی، به شهری متروک تبدیل شد که امروز بدون افتخار به گذشته درخشان آن قابل سکونت نیست .
چه باید کرد؟
1- به شورای شهر و شهردار محترم گمیشان پیشنهاد می شود ضمن رایزنی با کارشناسان خبره تصمیمی جدی در رابطه با کانال سرپوشیده گرفته شود . اگر لازم بود آن را تخریب تا بیش از این موجب سلب آسایش شهروندان نباشد . چنانچه نظر کارشناسان حفظ آن باشد فکری اساسی برای بهداشت عمومی شهر که سال به سال به معضلی بزرگ تبدیل می شود اندیشیده شود .
2- مسیر رودخانه وسط شهر لایروبی و تعریض و همچنین خلع ید از متجاوزین به حریم آن شود .
3- هر چه زودتر با برداشتن موانع ایجاد شده در مسیر رودخانه، جریان فصلی رود گرگان از وسط شهر را برقرار نمایید . با توجه به اینکه با اتمام سدلاستیکی خواجه نفس این امکان پیش می آید که در مسیر منتهی به گمیشان نیز آب ذخیره شده و موجب شکوفاهی اقتصاد شهر و بخش خواهد شد .
لازم به یادآوری است قبل از مبادرت به این کار تهمیدات لازم برای جلوگیری از آب گرفتگی شهر صورت بگیرد برای این منظور نقاطی که خطر سرریز دارند شناسایی و بازسازی شود.
از تمام مسئولین و افرادی که برای مردم این شهر دل می سوزانند تقاضا می شود در این راه از کمک و یاری کوتاهی نکنند .
دوستان گرامی اکنون دو هفته است که به خاطر تغییر آدرس اینترنتی هفته نامه صحرا، نتوانستیم نشریه را در معرض دید خوانندگان عزیزمان قرار دهیم. با عرض معذرت از این وقفه صورت گرفته، به اطلاع می رساند که از این پس می توانید صحرا را در آدرس زیر که شباهت زیادی نیز به آدرس قبلی دارد مطالعه فرمایید. در ضمن از تمام عزیزانی که در سایتها و وبلاگهای خود به صحرا لینک داده اند خواهشمندیم که آدرس جدید را به جای آدرس قبلی تصحیح فرمایید . قبلا از الطاف شما متشکریم. آدرس جدید:
www.iranturkmenleri.irتوضیحی در مورد مطلب طنز چاپ شده در صحرا
در انتخابات دوره هشتم مجلس ، دو بار نسخه هایی از هفته نامه صحرا در شهر بندرترکمن آتش زده شد . این اعمال قبیح ضد فرهنگی و ضد انسانی از سوی عده ای قلیل که خود را طرفداران یکی از کاندیداها می دانستند در کمال بی شرمی صورت گرفته ونشانگر این است که تا چه اندازه از منطق و گفتمان که ملزومات دموکراسی و آزادی اندیشه می باشد بدورند . این عمل یک بار پس از چاپ مطلب « شبی که پرده برافتاد » صورت گرفت. این ریزه انسان های کوته فکر به زعم خودشان خیال کردند با آتش زدن نسخه های روی دکه یک شهر مانع نشر واقعیات می شوند غافل از اینکه بجز دکه های شهرهای دیگر فناوری گسترده ای به نام اینترنت نیز به صورت آنلاین در حال اطلاع رسانی به جوامع بشری می باشد!! زهی خیال باطل که زمانی می خواستیم سرنوشت خود را به دست این افراد بسپاریم .
مرحله دوم اندیشه سوزی نیز با اعلام نتایج مرحله دوم انتخابات صورت گرفت و باز هم از طرف همین افراد با هدف تحریک طرفداران کاندیدای باز مانده انجام شد اما بر خلاف نیت آنان با انزجار شدید طرفداران آقای فیروزی روبرو گردید . زیرا که آنها دقیقا می دانستند این عده به چه منظور دست به این کار غیر اخلاقی زده اند. آنها با این کار می خواستند این فکر را القا کنند که صحرا طرفدار رقیب بوده است اما صحرا در هیچ شماره ای با هیچ مطلب جانبدارانه ای اجازه ترویج این فکر را نداده بود .
پس از این مراسم شنبه سوری شب پرستان بی مخ ، بسیاری با پیام ها و نوشته های خود خواستار برخورد با این قبیل حرکات شدند . اینجانب نیز به عنوان سردبیر هفته نامه عدم برخورد با این افراد را صائب می دانستم زیرا شرم داشتم از اینکه آشکار شود هنوز در میان ما چنین افرادی با افکار قرون وسطایی زندگی می کنند. مدیر مسئول هفته نامه تصمیم گیری در این مورد را به عهده اینجانب گذاشتند . لذا برای مدتی در مقابل این تقاضا ها مقاومت کردم تا اینکه یکی از دوستان فرهیخته ما که خود نیز از افراد دلسوز و وفادار به آقای فیروزی بوده اند، اظهار داشتند که حداقل اجازه بدهید با یک طنز کوتاه با این مسئله خطرناک که ممکن است از سوی این افراد تبدیل به یک رویه شود، برخورد نماییم .این خواسته دلسوزانه ایشان پس از مشورت با همکاران مورد تایید قرار گرفت و در شماره 260 مورخه 25/3/87 به چاپ رسید . این مطلب طنز گونه را در زیر می خوانیم .
حمید کمی
طنز تمن
صحرا سازی یا صحرا سوزی؟
خوجه دردی کر
در این چند ماهی که از تمن و توقماق خبری نداشتیم. توقماق بیچاره، هی دنبال پول می دویده تا برای ادامه پروژه ی تحقیق اش که درباره ی نقش مشرق زمین در ابداع خط و نقاشی بوده به روسیه سفرکنداما موفق نشده و دست از پا درازتربه خانه بر گشته و هم اکنون دوتار به دست آواز«آغلاما غاریب ، شیر تک بولار سن » را درسبک دردی طریک می خواند!!اما تمن برخلاف توقماق به سیاست چسبیده و درانتخابات اخیر بسیار فعال ظاهر شده است. حالا چرا تمن به سیاست چسبیده؟لابد بوی پول به مشامش رسیده، چرا که در دنیای سیاست برخلاف جامعه ی فرهنگی کرور کرور پول خوابیده است؟ اما تمن بد بخت از این خوان گسترده هم طرفی نبسته چونکه کاندیدش اول نشده ! ودراین رابطه می گوید :معلومه اول نمیشه به جای یک نفر شش نفرکاندید شده ویک ایل را معطل و الاف خودشان کردند!حالا هم پول شش نفر سوخته وهم خوابهای خوش طلائیشان !! البته ما نمی دانیم که چند میلیون پودر شده رفته هوا !! ولی به قول تمن با پنج تا شون میشه کارخانه زد تا چهل نفر بیکار با کار شوند !! اما نکته جالب این قضنه اینجاست که عنوان می کنند این پول ها در راه خدمت به مردم ومخصوصا برای فرهنگ سازی سیاسی هزینه میشه وشعارهای جالب وقشنگی هم در این رابطه گفته میشه اما در عمل این پروژه فرهنگی بعد ها به شکل «صحرا سوزی !!» در شهر تمن افتتاح میشه !!!؟ تمن در یک جلسه غیر رسمی و غیر علنی در حالی که خواسته بود نامش فاش نشود اعلام کرد که این عمل توسط کاسه های داغ تر از آش انجام گرفته است، و کاندیدای خود را بری از تمام اتهامات دانست . اما بزودی این خبر را برای خبرگزاری « آتش زیر خاکستر پرس » نیز دورنگار کرد و در آن از فاش شدن نامش نگران نبود .
لیکن چه بخواهیم چه نخواهیم تاریخ آن را به عنوان کادویی سیاه قبول میکنه و تو حافظه اش ثبت میکنه. علی ایحال از باب تذکر تاریخی هم شده عرض کنیم که خدای نا کرده یک موقع فکر نکنند که این کتاب سوزی قرن بیست و یکمی را برای اولین بار در تاریخ آنها اختراع کرده اند ، نه خیر قبل از آنها در قرون وسطا توسط دشمنان علم و روشنگری ابداع و اجرا شده بود و امروز از طرف اسلاف بر حقشان در شهر تمن با سوزاندن نسخه هایی از « صحرا » یاد و خاطره آنان گرامی داشته شد . فلذا بهترین راه این است که اقرار کنیم در خانه را اشتباهی زده ایم.
گزارش اختصاصی صحرا از
تشییع جنازه بانوی اسب ایران و احیاگر اسب های ترکمن
عشق اسب، گذر او را به ترکمنصحرا کشاند . به جز آن ممکن نبود . اسب ، عشق و ترکمن این سه جز در ترکمنصحرا جمع نمی شوند . او که عشقش واقعی بود در میان ترکمن های قره تپه شیخ ماندنی شد و تا ابد نیز ماند .
خبر فوت خانم فیروز بانوی اسب های ایرانی و احیاگر اسب های ترکمن برای آنانکه ارزش کارهای صادقانه او را می دانستند بسیار سنگین بود چرا که ممکن است دیگر کسی نتواند جای او را پر کند . مقاومت و سخت کوشی این بانوی پیر چنان بود که هیچ مردی چون این خانم نخواهد شد . شاید شیهه اسبان ترکمن با مرگ وی تدریجا به خاموشی گراید و از اینجاست که خیلی ها به عمق فاجعه پی بردند زیرا که ممکن است زندگی اسب های ترکمن به زندگی این بانوی آمریکایی گره خورده باشد . این سخن اوست « در ترکمن صحرا گاهى اسب هاى نحیف و کوچکى را مى بینیم که در اثر کمبود تغذیه سوخته اند. من هم سوخته ام. »
بچه ها از کلاله خبر دادند که جنازه خانم لوئیز فیروز ساعت چهار بعد از ظهر چهارشنبه 8/3/87 در روستای قره تپه شیخ تشییع می شود . ما وظیفه خود دانستیم و به پاس قدردانی از وی به همراه غفور خوجه از غربی ترین نقطه ترکمنصحرا به سوی کلاله و روستای قره تپه شیخ به راه افتادیم .
از دیر باز مردم ترکمن در مهمان نوازی شهره آفاق بوده اند . امروز هم وظیفه ماست نسبت به این مهمان عزیزی که توسن سرنوشت او را از برج های عاج آمریکا به روستای قره تپه شیخ هدایت کرده است ، به جای آوریم . این سخن اوست که می گفت : « آرامش ترکمنصحرا را به رفاه در آمریکا ترجیح می دهم .»
حوالی ساعت 5 بعدازظهر به روستای قره تپه شیخ از توابع کلاله رسیدیم . جمعیت زیادی از مردم روستا و دوستداران اسب در کنار مزرعه اسبی که او بنیان نهاده بود در انتظار رسیدن جنازه از سردخانه گنبد بودند . در میان جمعیت چهره های آشنای زیادی را دیدیم . عزیز مامی زاده ، کاکا بدخشان ، دکتر جلیل غیادی ، بابا غراوی با دوربین فیلم برداریش ، منصور طبری مسئول انجمن شعر میراث گنبد ، حاج قدیر گوگلانی از کلاله ، محمود پایدار و بسیاری دیگر که از اقصی نقاط ایران آمده بودند .
چند لحظه پس از رسیدنمان آمبولانس حامل پیکر بی جان خانم فیروز از راه رسید . به فاصله چند صد متری مزرعه تابوت را از آمبولانس بیرون آوردند، عده ای از روستاییان و استقبال کنندگان او را به دوش کشیدند، جنازه این بانوی جسور به رسم ترکمن ها کفن پیچ شده بود . چند چابکسوار با اسب های تزئین شده پیشاپیش جمعیت مشایعت کننده در حرکت بودند . فرزندان وی نیز به همراه جمعیت برای آخرین بار مادر خود را بدرقه می کردند . زنان روستا که زمانی هم صحبت های بی ریای این بانوی آمریکایی بودند با چهره های ماتم گرفته منتظر ورود وی بودند . بنا به تقاضای فرزندانش ، خانم فیروز به شیوه ترکمن ها تشییع و به خاک سپرده می شد . محل دفن وی را درون مزرعه اسبش و در جوار اولین منزل مسکونی اش کنده و آماده کرده بودند .
جنازه خانم فیروز بر روی دوش هنرمند بزرگ ترکمن قلیج انوری و عده ای دیگر بنابه رسم ترکمن ها وارد منزلش شده و پس از اندکی توقف بیرون آورده شد پس از گردش مختصر در اصطبل و قرارگاه های اسب بر جنازه وی نماز میت خواندند . سپس با تشریفات خاصی در حضور خانواده اش ، با دستان تنها پسرش کارن تحویل خاک داده شد و بدین ترتیب روستای قره تپه شیخ مامن ابدی خانم فیروز گردید .
عروس وی در حاشیه خاکسپاری در مصاحبه کوتاهی که با خبرنگار صحرا داشت گفت : « خانم فیروز با شخصیت بی همتایی که داشت در دل مردم منطقه نشسته و ما از این نظر به او افتخار می کنیم . خانم لیلا فیروز در ادامه صحبت های خود اظهار امیدواری کرد یکی از نوه های خانم لوئیز فیروز کارهای بزرگ وی را دنبال بکند . وی در جواب این سئوال که نظرش در رابطه با نحوه تشییع جنازه خانم فیروز چیست ؟ گفت : از آنجایی که خانم فیروز بیشتر عمر خود را در میان ترکمن ها گذرانده بود خانواده اش لازم دید با رسم و رسومات آنان به خاک سپرده شود و ما از این لحاظ بسیار خوشحالیم و از مردم ترکمن کمال تشکر را داریم که او را بصورت با شکوه تشییع کرده و بر جنازه او نماز خواندند .
پس از خاکسپاری خانم فیروز ، دکتر غیادی که تا آن لحظه تمامی مراسم را هدایت می کرد در سخنانی گفتند : خانم فیروز شخصیتی بی نظیر بود کارهای علمی او در رابطه با اسب ایرانی و ترکمن بسیاری از ابهامات را بر طرف کرد و اکنون بزرگترین منبع در تمام دنیاست . وی اضافه کرد : در هر گوشه دنیا حرف و حدیثی در رابطه با اسب پیش بیاید خانم فیروز در آنجا حضور داشت و نظر ایشان فصل الخطاب تمام مناقشه ها بود .
رئیس هیئت سوارکاری خراسان شمالی و پرورش دهنده اسب ترکمن در ادامه سخنان خود گفت : مراسم با شکوه خانم فیروز توسط ترکمن ها نشان داد فرهنگ و درک مردم ما چقدر بالاست .
دکتر غیادی پیشنهاد کرد منزل مسکونی ایشان با تمام وسایل شخصی وی به عنوان موزه ی اسب، حفظ و نگهداری شود .
پیش از سخنان دکتر غیادی ، کارن فیروز در سخنان کوتاهی ضمن تشکر از حاضرین در مراسم خاکسپاری مادرش گفت : در زمان شیوع موتور و موتورسواری امیدوارم کارهای مادرم برای حفظ فرهنگ اسب و اسب سواری تاثیرگذار بوده باشد .
لوئیز الیزابت لیلیان فیروز فرزند جان گولوپ متولد 1932 در واشنگتن آمریکا است . وی در سال 1336 با یکی از شاهزادگان ایرانی به نام نرسی فیروز ازدواج و به همراه او به ایران آمد . با علاقه ای که به اسب و اسب سواری داشت با کمک همسرش مرکزی را به نام نوروز آباد در تهران تأسیس کرد . پس از 5 سال فعالیت در امر نگهداری و آموزش اسب سواری این مرکز را به انجمن سلطنتی اسب فروخته و اسب های خود را مدتی به کردستان برد اما به دلیل شرایط جوی و سرمای شدید آن منطقه به ترکمنصحرا آمد و با خرید زمینی در روستای قره تپه شیخ نزدیک به چهل سال به فعالیت مستمر و خستگی ناپذیر خود ادامه داد و عاقبت در تاریخ 5/3/87 ساعت 28/4 بامداد بر اثر خونریزی معده در بیمارستان برزویه گنبد جان به جان آفرین سپرد .
خانم فیروز یک پسر به نام کارن و دو دختر به نام های روشن و آتشه فیروز دارد .
برای دیدن عکس های این مراسم روی این آدرس کلیک کنید www.flickr.com/photos/sahra-n
به نقل از هفته نامه صحرا شماره 259
همسر عیدی اونق به دانگ آتار پیوست
عیدی 40 روز پس از مرگ دلخراش فرزندش دانگ آتار دوباره به سوگ نشست .
امروز همسر شاعر درد آشنای صحرای ترکمن عیدی اونق پس از سالها بیماری لاعلاج دعوت حق را لبیک گفت به همین مناسبت ساعت 18 امروز پنجشنبه دوستداران فرهنگ و ادب ترکمن در آق قلا جمع می شوند تا ضمن ادای نماز بر میت این مادر و همسر مهربان ، در غم شاعر سوگوارشان شریک باشند.
قلب ترکمن ها در آق توقای می تپد
یکبار دیگر شبی خاطره انگیز در کنار آرامگاه ابدی مختومقلی بزرگ و پدر گرامیشان دولت محمد آزادی گذراندیم . شبی که سختی و شعف در کنار هم به زیبایی جمع شده بود . شبی که هر از چند گاه نگاهمان با گنبد مختومقلی تلاقی نمی کرد و اگر علت حضورمان را به یاد نمی آورد تحمل آن بسیار سخت می نمود .
بازهم خیل عظیم مشتاقان این بزرگ مرد ادبیات ترکمن ازتربت جام تا بحر خزردر « توقای » عریان آق توقای گردهم آمده اند . زن و مرد ، پیر و جوان با چادرهای رنگارنگ شخصی پیرامون آرامگاه حلقه زدند و گنبد لاله گون مختومقلی چون نگینی زیبا در میان این شهر چادری موقت خودنمایی می کرد. عجبا در جایی که نه طراوت آب روان و نه لطافت درختان سر سبز وجودت را نوازش نمی دهند باز همه چیز زیبا دیده می شود و درونت را شور و شعف غریبی فرا می گیرد . باید آنجا بود و آن را درک کرد . خوشا به حال آنان که یک شب را در میان گرد و خاک آق توقای با سختی های خاص خود سر کرده اند .
مسافرانی که در زیر آفتاب سوزان با دپه هایی پر از آب ، تپه ها و دره های آق توقای را با گام های خسته طی می کنند تا زنها و بچه های خود را از تشنگی بدر آورند ، صف های طویل تنها دستشویی موجود برای هزاران نفر زائر ، از صحنه هایی است که سالهاست زائران مختومقلی با آن آشنا هستند و دیگر امیدشان را برای بهبود وضع موجود از دست داده اند ولی این سختی ها مانع هجوم دوستداران این عارف و مصلح بزرگ نشده است .
در میان این همه عسر و حرج ، مسئولان رده های مختلف کشوری و لشگری با برگزاری همایش های بی روح چه خوب از خود می گویند و داد مختومقلی سر می دهند . در این ساعات بازار بهره برداری از وجاهت مختومقلی داغ داغ است و در همان لحظه زائران برای جرعه ای آب ، رفع حاجت و برای ذره ای سایه به آب و آتش می زنند .
هیچیک از این جمعیت برای آرمیدن در سایه سار درختان سر به فلک کشیده به این مکان نیامده اند . هیچکس برای التذاذ از خنکای چشمه های روان به اینجا نیامده است . هر کدام از آنها از لحظه ای که به سوی آق توقای به راه افتاده است می دانست در مکانی بیتوته خواهد کرد که هیچ امکانی برای رفاه در آنجا نیست . تنها جذبه زیبای دیدار مختومقلی اور را بدینجا کشیده است . قلب ترکمنها امروز در آق توقای می تپد . مختومقلی در تار و پود زندگی مردمش رخنه کرده است . آنها با حضور و بیتوته یکروزه در کنار مزار این عارف بزرگ روح تشنه خود را سیراب می کنند و با وی عهدی دوباره می بندند تا حرمت و احترام او را پاس بدارند چون او عزت و شرف ترکمن ها را پاس داشته است . حال می خواهد متولیان امر فرهنگ کشور به وظایف و اقوال خود عمل بکنند یا نکنند ، آنها هر سال خواهند آمد و با مختومقلی محشور خواهند شد .
در اینجا لازم است دست مریزادی بر هنرمندان بی غل و غش ترکمن صحرا داشته باشم . آنها با هنرنمایی های خود بدون هیچ چشم داشتی ، تحمل سختی ها و مشکلات رفاهی را بر زائران و مسافران آسان می کنند . خصوصا هنرمندان بندرترکمن ، گمیشان ، آق قلا و سیمین شهر در چادرهای مجزا تا پاسی از شب با ترانه هایی از اشعار مختومقلی و شاعران با قرائت اشعار خود شبی به یاد ماندنی بر مسافران هدیه می کنند و مردم با تردد در فواصل این چادرها خصوصا چادرهای گمیشان و بندرترکمن خستگی را از خود دور می کنند .
ماغتیمغولی و تورکمنینگ میللی لیگی
حمید کمی
اورتا آسیا ادبییات تاریخینی ، ماغتیمغولی دان اؤنگ ، ایرکی و اورتا دؤویرلره بؤلسک ، ایرکی دؤویرده پارت لار ، سوغدلار و ساک لار دیلی یؤرگونلی بولون بولسا ، اورتا دؤویرده پارس،عاراب، کاشغار و اول دؤورینگ سونگقی ییل لاری جاغاتای دیلی خالق آرا دیل حؤکمونده اوللانیلیپ دیر .
شول دؤویرلرده- ده تورکمن تورکی دیلی و ادبییاتی کول آستینداقی کؤز یالی اؤچمأن یولون دووام اتسه ده ، تؤرکمن عالیم لاری اؤز اثر لرینی یؤرگینلی دیل لرده یازیپ دیرلار. اول دؤویرلرده میللی لیک اوغریندا گؤره شمک باشغا ایسلگ لرینگ سایاسیندا غالیپ دیر. اول دؤویرلرده تورکمن عالیم لارنینگ آدلاری عاراب، پارس ، کاشغر و جاغاتای دیل لرینده دؤردیلن یأدیگارلیک لرینگ بزه گی بولیپدیر. بو عالیم لار عیلمی ایشلرینی یؤرگینلی دیل لرده هؤدیرلأپ، غارامایاق تورکمن لر اول اثرلری اوقاماق دان و یا دا اوقا لاندا دوشینمک دن مأحروم بولیپدیرلار.
تاریخ دا آدی بللی تورکمن عالیمی ، یازیجی - شاهیر عمادالدین نسیمی دؤره دن اثرلری بیلن عثمانلی لارینگ ادبی دیلینینگ دویبین توتسادا تؤرکمن ادبی دیلینه ایمتیلیشی بولمان دیر .
تورکمن ادبییاتینا خاص یاقین لاشان اثرلری دؤولت محمد آزادی ، نورمحمد عندلیب ، شابنده و شیدایی داغی لار ماغتیمغولینگ اؤنگ سیراسی دؤره دن هم بولسالار، ماغتیمغولینینگ ادبییات میدانینا گلمگی بیلن تورکمن ادبییاتینینگ تاریخیندا تأزه بیر یول تأزه بیر دؤویر باشلانیار ، شوندان بیلأک هم تورکمن ادبییاتی اؤز اصولینی ، ماضمونینی و دأبینی باشغا خالقلارینگ ادبییاتیندان تاپاوتلاندیریپ اوغرایار. بیله دیدیگمیز ماغتیمغولی دان اونگ ترکمن ادبیاتی یوق دیدیگمیز دأل ، ترکمن ادبییاتی هم باشغا تورکی خالق لارینگ ادبییاتی یالی اؤز کؤکینی میلادی 7- نجی عاصرینگ اورتالاریندان اورخون ینی سیی یازغی لاریندان آلیپ غاییتیان دیر . بو ادبییات شوندان بیلاک هم دورا بارا اؤزله شیپ اوغران دیر . ماغتیمغولی بولسا شول گچمیش دن اوغیر آلیپ پأهیم پایخاصی بیلن بو ادبییاتی میلللیک درجه سینه یتیرندیر .
اؤزبولیشلی ادبییاتینگ نامه نیشانالاری بولمالی دیپ سورالماغی هم مومکین . جوغاپدا دیمک بولار هر بیر خالقینگ صونغاتی و ایلایتادا ادبییاتی اؤزینه ماخصوص تانالجاق بولسا شول اثرلر اؤز خالقینینگ دورموش یاغدایینیگ ،گچمیشینیگ ،مدنییتینیگ ،غیلیق حاصییتی نینگ و دیلینیگ آراسسا بیانی بولمالی دیر .
دونیأ بویونچا بییک و مشهور اثرلر اهلی خالقینگ آنگیندا مودیمی یر توتماغینینگ سبأبکأری اول یأدیگأرلیگ لری دؤره دن آدام لارینگ اؤز خالقینا وه پادارلیغی دیر.اؤز خالقینگا وه پادار بولماق اؤز مدنییتینگه و گچمیشینگه وه پادار بولماق دیر. شیله حأصییت لی دؤران اثرده ، بیر حیلی اؤزینأ دارتیجی گویچ دؤره یار . شونینک اوچین هم بو اثرلر ، دوزده مال باقیپ یوره ن چوپان- چولوق لار ، بازار آدام لار و عیلیم لی بیلیم لی یوقار اوقووی گچیره ن لری دنگ درجه ده اؤزینه چکیپ بیلیار . اوقاندا اؤز دیلی ، ماضمون لار اؤزینه ماخصوص بولان کؤپ چیلیک مسئله لری آراپ دوران و سؤزلر اؤزی بیلن یاشاپ یؤره ن فولکلوردان پیدالانیلان، بیله بولان اثری اوقوجی و دینگلیجی یاشایشینینگ بؤلگی حاساپ لایار و باغرینا غیسیار .
ماغتیمغولی نینگ اثرینه سر سالانگدا روحی جبیسلیک دوییلیار . دورموشا اوتغاشیقلی ماضمون لار حایران غالدیریار. شیله خاصییت لره ایه ریپ دؤره دیلن اثری ، اوزاق یولی سؤکیپ آذقا اکیتمأگه گلن دینگلیجی ، باری یوغی ایکی سانی اینرینی بریپ اول کیتابی آلیپ غایدیپ دولینداقی تورباسینینگ ایچیندا عومیر چویشه سی یالی ساقلاپ، اوقادماجاق چاغاسینی شول کیتاپ سبأب لی ملا هم بریپ بیلیار.
ماغتیمغولی نینگ تؤرکمن میللی ادبییاتینا گیریزن یولی و اصولی اؤزیندن سونگقی ادبییات تاریخیمیزی بوتین له یین دیین یالی اؤز حؤکمی رووان لیغنا سالیار، بو اصول خالق آراسیندا أگیرت تأثیر غویانی اوچین سونگقی دوویرلره چنلی شاهیرلار اونی اویدگتمأگه و اویدگه شیک لیک گیریزمأگه هم هوواتیرلیق گؤرکزیارلار .مونگا سباپ بولان ، ماغتیمغولی چا یازماغی و دؤره دمگی خالقینگ اؤزی هم طالاب ادیپ دیر . شیله یاغدای ییگریمینجی عاصرینگ اورتالارنا چنلی دووام ادیار ، یؤنه ماغتیمغولینگ تورکمن ادبییاتیندا غالدیران ایزی هیچ هاچان ییتمأن دووام اتجک دیر.
دیل هر بیر میللتی بیر بیریندن تاپاوتلاندیریان المنت لرینگ ایلکینجیسی دیر. دیل میللت لرینگ بایلیغی و بارلیغی دیر، دیلی بولمادیق خالق میللت بولیپ بیلمز . شونینگ اوچین خالق لاری بیر میللت حؤکمونده یاشاماغینا بؤوت بولیان لار، خالق لاری باشغا خالق لارا یوغیریپ یتیرجک بولیان لار ایلکی باشدا شول میللتینگ دیلینی هورلاپ ییتیرمأگه چالیشیار(استحاله ی قومی). ماغتیمغولی اونگده گؤریجیلیگی بیلن دیل مسئله سینه میللی غاراییش بیلن باقیار.
سرحوش بولیپ چیقار، جیگر داغلانماز
داشلاری سیندیرار ، یولی باغلانماز
گؤزوم غایرا دوشمز ، کونگول اگلنمز
ماغتیمغولی ، سؤزلأر دیلی تورکمنینگ
ماغتیمغولی نینگ یاشان دؤوری چیلشیریملی دؤویر بولوپ دیر، بیر طاراپ دان ، دین دان اؤز نپ لرنه پیدالانیان خیوه خان لیق لاری تورکمن توپراغینا گؤز غارالدیپ اوراماغی ، اول بیر طاراپ دان روسیه امپراتورلیغی دورابارا اورتا آسیا آرالاشیپ باشلاماغی و ایرانینگ غانخور پادیشالاری تؤوه رگ داشینداقی میللت لری سالغیت گؤزلری بیلن باقیشی ماغتیمغولی اوچین حووپ لی دؤویر بولوپ گؤرینیار.
عاشیق لاردان اؤتدی عشقینگ هوواسی
تارتیلدی یازیلدی دوزخ پرده سی
داغدان آشیپ غیزیل باشینگ اورداسی
گؤزه ل ایلیم ویران قیلدی نیلایین
داغینیق تورکمن طایپالاری ، چارواچیلیق دا گؤچمن یاغدای دا یاشاپ یؤه رن تورکمنینگ گلجگینی غارانگقی گؤریان لارینگ بیریسی ماغتیمغولی بولیار. اول داغینیق تورکمن لرینگ بیر خالق شکلینده اؤز میللی لیک لرینی تاپماغنی طالاپ ادیأر . میللی لیگنی تاپجاق خالق هم ایلکی باشدان اؤز دیلینه ایه بولوپ تاریخینا غوانمالی . تاریخینگ باشلانغیجی اینسانلار اؤز دیلین تاپیپ یازووا گچمگی بیلن باشلانیار . ماغتیمغولی هم اؤز فراساتی بیلن غوشغی لاریندا تورکمنینگ دیلینی آراسسا گؤرنیشده خالقینا هؤدیرله یأر . شیله دیل بیلن غوشیلان غوشغی اول خالقینگ یوره گینده اوتیریار ، اؤز باشینا گلجک بلانی تیز دوشینیأر ، بایلیغنا و بارلیغنا غووانیپ بیلیأر. ماغتیمغولی بولسا اؤز دیلین تاپان مللتینه غوشغی لارنی دورلی گؤرنیشده دؤره دیپ بریأر .
ماغتیمغولی سؤزله ، هرنه بیله نینگ ،
اؤزینگه کملیک بیل ، آییتمان اؤله نینگ ،
تاراشلاپ شاغلاتغین ، کونگله گله نینگ ،
سندن سونگقی لارا یادگار بولار،
شیله لیک بیلن میلادی 18- نجی عاصیردان بیلأک دورا بارا تورکمن اؤز مللی لیگنی تاپیپ باشلایار . بییک شاهیر ماغتیمغولی ، خالقی نینگ مللی تالاپ لاری اساسیندا بیرلشمگنی و آغزی بیر بولماق لارنی استه یأر .
ایندی بو گون ماغتیمغولی تورکمن لر اوچین دینگه بیر شاهیر دأل ، ایسم اولارینگ دیلینی دونیا باقی سایرادان شاهیر ، تورکمن مللی لیک اینامینی دؤره دن یولباشچی و تورکمن ادبییاتینا اؤز بولیشلی اصول و دأپ غویان عالیم دیپ تانالیار . شیله شخصیتی نأچه اولی لاسانگ هم اؤته گچمه یأنگ . ماغتیمغولینی حورماتلاماق تورکمنی حورماتلاماق ، ماغتیمغولینی بیگلتمک تورکمن تاریخینی و بارلیغینی دیکلتمک دیر .
( صحرا هپده ناماسینینگ ماغتیمغولی حاقدا یایرادان ( ویژه نامه ) سیندان آلیندی – اردیبهشت ۸۷ )