تهیه وتدوین : رحیم کاکایی
بازشناخت پدیدههای آیینی – تاریخی ترکمنها
و ترکان کهن در هزارههای گذشته
آسیای مرکزی کانون سیر و گشت و زیستنامه آیینها و مذاهب گوناگونی از دوران کهن است. این آیینهای نیایش به غیر از طبیعت با فرهنگ و سنن دودمانی خلقهای آسیای مرکزی نیز در پیوند بوده است. در این نوشته به پارهای دیگر از پدیدههای آیینی _ تاریخی ترکان کهن در هزارههای گذشته به صورتی کوتاه اشاره میشود.
آرسلان Arslan "شیر":
آرسلان [شیر] یکی از نمونهها و نمودگارهای بنیادین جنبدگان خدایگونه در جهان ترکان غرب است. اسطوره و نماد آن در نزد قرهخانیان هویدا است، اما این پدیده در حقیقت باید پیشتر در محیط اویغورها و اوغوزها بوجود آمده باشد. حدس و گمان در آن است که این نمودگار در بخش معین جهان ترک جانشین گرگ {Böri بوری} شده است.
نماد شیر احتما لا به خاطر قدرت و نیرومندی آن بوده و اینکه در منطقه سیبری و یا در شمال مغولستان وجود داشته است. واژه آرسلان “شیر” بمثابه نام شخص که حاکم ترک را توصیف می کرد درنیمه دوم قرن ششم در دوران سغدیان پدید آمد و نماینده ترک بودن دراین منطقه مقام ویژهای را اشغال می کند. ممکن است که قره خانیان این نام را که همچنین در گزارشات چینی برای قرن هفتم و هشتم میلادی بمثابه نشانی برای حکمرانان سغدیان آمده، برگرفته باشند.
ارلیک (ارکلیک) [Ärlik, Ärklik]
واژه ارکلیک از واژه är (مرد- مردانه – مذکر ) ساخته شده است. ارک Ärk معنی “مردانگی “ , “شجاعت “ و “نیرو“ را می دهد. ارکلیک یا ارلیک کسی است که دارای مردانگی و شجاعت است. در بسیاری متنهای ترکان کهن واژه ارکلیک تنها هنگامی آورده میشد تا کس نیرومندی توصیف شود و کوچکترین مفهوم مذهبی را نداشته است. از کتیبههای کوتاه جزیره اولخون در دریاچه بایکال آشکارا می بینیم که مفهوم آن مربوط به سیاره ونوس است.
این مفهوم در ادبیات اویغور هنوز هم چنین قلمداد میشود. تا خود قرن یازده ونوس, “ستاره پگاه“ Yaruk Yildiz) و چوپلان “Coplan “ (چوپان ) , ) نامیده شد, آنچه در دوران جدیدتر به عنوان سولبان ”Solban” (به ونوس بعنوان زهره ) برخورد میشود.
تجسم ستاره پگاه یا ستاره صبح به جنگجوی مقتدری که پنداری دیگر ستارگان را نابود می کند, می تواند به اسطورههای معین چینی ربط داده شود. معنی و اهمیت ارک Ärk از کوچ (نیرو) Küc , که قدرت و اقتدار ملایمتر یعنی قدرت و اقتدار خدای آسمان قلمداد میشود, متفاوت است.
حقیقت امر که ونوس هر صبح در شرق در افق پدیدار میشود, به آسانی میتواند این تصور را ایجاد کند که “ارکلیک“ خدای دوزخ باشد. در کتیبه “آلتین کول “ Altin Köl ، “ ارکلیک “ مردگان را از زندگان “جدا می کند “ و بنابر این نوعی خدای مردگان میشود.
در ادبیات بودایی ترکی - اویغوری “ارکلیک “ مترادف و هم معنی با شاه دوزخ هندی , “یاما “ Yama است. هرچند درک و اندیشه نو از ”ارکلیک “ در یک بخش جهان ترک حفظ شده است, چنین به نظر می آید که در بخش دیگر جهان ترک در حال فراموشی بوده است. به ویژه که محمود کاشغری آن را نمی شناسد.
اژدها :
به احتمال زیاد ترکان شکل وتصویر اژدها و همه تصورات مربوط به آن را از چینی ها اقتباس کرده اند. این مسئله را نام کهن Luu که به آن داده میشود, اثبات میکند. برخی گروههای قومی باید از این تصورات تاثیرات نسبتا زیادی را گرفته باشند, زیرا هنوز امروزه در ترکیه افسانهها و حکایاتی یافت می شوند که طرز تفکر چینی را بیان میکنند. برعکس گروه دیگری از ترکان به اژدها کمتر توجه و علاقه داشتند. آنها این حیوان افسانهای را بمثابه موجودی غیر بومی حس می کردند و حیوان دیگری را به ویژه درتقویم دوازده جانور جانشین آن کردند. ازبکها ,آذربایجانیها, بخشی از ترکمنها و اویغورهای سینکیانگ بجای اژدها, ماهی و خاکاسها Khakass مارمولک را بر میگزینند.
کاشغری به نوبه خود واژه اژدها را به تمساح که عربی است و ترکی آن با näk مطابق است, ترجمه میکند. از سوی فرهنگهای بزرگ کلاسیک ایرانی و یونانی تصورات در خصوص اژدها بر جهان ترکان غرب تاثیر خود را گذاشته بودند. سلجوقیان روی کمانهای خود نقش این حیوان را در شکلی مار مانند که اندامی پیچیده دارد, بکار میبردهاند.
آنت Ant : “سوگند , عهد “
سوگند یا عهد کسان گوناگونی را بایکدیگر پیوند می دهد. مغول ها پدیده “آنت“ را می شناختهاند وبه آن “آندا anda“ “برادران سوگند خورده“ میگفتهاند و در دنیای اسلامی ترکی “برادران خونی“ “قان قارداش“ خوانده شد.
آیین یا پدیده “آنت“ باید در آسیای مرکزی بسیار کهن باشد, اما معلوم نیست که آیا در کهنترین زمانها این آیین در سنت یا آداب این منطقه وجود داشته است. آیین آنت چنین بوده است : “مچ دست با چاقو یا تیزی کمی بریده شده و خون آن با خون کسی دیگر که با آن پیوند خونی یا همراهی در زند گی انجام گیرد, آغشته و یا از خون آن کمی بنوشد“ .
اصطلاح “آنت ایچمک“ (سوگند یاد کردن) در نوشتههای قرون وسطی نیز بکار برده شده است. مثلا , در کتاب “ده ده قورقوت – کوراوغلی“ کاشغری این واژه را می شناسد و همچنین در کتیبه قدیمی Begre نیز یافت میشود. در این کتیبه خویشاوندانِ توسط ازدواج سببی شده و رفیقانی که با آنها بوسیله سوگند (آنتلیق آداش) یا بدون سوگند (آنت سیز) بیکدیگر پیوند میابند, شمارش میشود. کاشغری میگوید که عهدشکن یا سوگندشکن بوسیله شمشیر مجازات میشود. زیرا شمشیر برای چیزی که مقدس وخدایی است [تحت الفظی “اولو ulu , یعنی بزرگ وعالی] در نظر گرفته میشود. در کتیه تاریات “Tariyat“ سوگند با شمشیر قابل مقایسه است, یعنی ناویرانی, ماندگار و دیرنده. همچنین کتاب دهده قورقوت آشکارا سنن کهن را بازتاب می دهد وقتی که می گوید, سوگند باید حفظ شود و عهدشکنان بوسیله شمشیر مجازات میشوند. این واقعیت که ترکان مسلمان این پدیده را حفظ کردهاند یعنی برادری دو بیگانه و غیر آشنا بوسیله خون (قان), احتمال میرود که پیش از اسلام در سنت یا مراسمی که یک ائتلاف یا اتحادیه بزرگ قبیلهای را ایجاد کرده باشند, آیین سوگند “آنت“ توسط خون پیش آمده باشد. یا ممکن است که خون مورد نظر این مراسم از شرکت کنندگان این معاهده در یک کاسه نوشیده شده یا فقط ریخته شده باشد.
آی Ay “ماه“:
نیایش ماه با نیایش خورشید همراه است و ستارگان دیگری نیز اغلب به ویژه از قرن ده میلادی خبر داده میشود. اما مفهوم سمبلیک آن در گذشته دور از گزارشگران چینی از دوران ترکهای شرقی تاکید میشود. قابل توجه است که ترکها غالبا به تصورات زایش, رویش, بلوغ, زوال, مرگ و رستاخیز استناد میکردهاند. هنگام دوران کامل شدن قرص ماه هیچ عملی, پیش از هر چیز جنگ, مجاز نبود آغاز شود. برخی اسناد نشان میدهد که هم آهنگی و مطابقت بین ماه و درخت وجود داشته که خود بمثابه سمبل بازگشت نامیرای چرخش زندگی بوده است.
ماه همچنین اغلب با خرس نیز در ارتباط قرار میگرفت. اما نام “آیی ayi“ یعنی خرس کاملا بلحاظ واژهشناسی ریشه دیگری دارد. خرس جانوری است که آهنگ و موزونی زندگی آن اساسا از ماه تعیین میشود. اما ارتباط نامی آن جزو واژهشناسی مردمی است. مطابق دادههای منابع قبچاقی که نسبتا دیرتر در مصر پذیرفته میشود, نخستین انسان “آی آتام Ay Atam“ “پدرم ماه“ نام دارد. پدری که از سوی خورشید گرم میشود.
در این گفتهها میتوان تصوراتی را یافت که نخست در دوران مغولها بکار میآمده که بدون شک کهنتر از دوران مغولها است, یعنی ماهی که از خورشید تناسل شده و خورشید نور خود را به ماه میدهد. در اینجا پیش از هر روایتی زایش اعجابانگیز توسط تشعشع نور در میان است, یعنی از خورشید تولد یافتن. نامگذاری و نشان برای روشنایی ماه [یاریق yariq] بدقت از سوی فرهنگ لغت قرون وسطی نیز ذکر میشود. از آنجا که این باور و اعتقاد وجود داشت که ماه زنان را باردار میکند, مسلمانان بعدها واژه “اینال Inal“ را که از سوی کاشغری به “پسر یک شاهزاده“ ترجمه و منتقل میشود, بعنوان “آی نال Ay Nal“ “روشنایی ماه“ متوجه میشوند. گاهی همسران قهرمانان اسطورهای یا اسلاف خود “ماه تابان“ نامیده میشد.
اُت Ot «آتش” :
شمارزیادی شواهد درمورد نیایش آتش بین ترکان وجود دارند. یکی از کهن ترین آن که ازسوی Theophylaktos Simokatta
ارائه شده است و مربوط به ترکان غربی درقرن شش میلادی است. Theophylaktos دربند کوتاهی مینویسد : “ترکان آتش را فوق العاده احترام می گذاشتند. اما تنها خالق آسمان و زمین را سجده می کنند و آن را “خدا “ می نامند “.
خطا و اشتباه هر کنایه به آتش در کتیبههای اورخون و ینی سی درتضاد با روشن بودن گزارش فوق قراردارد. دراین مورد پیش از این استنتاج می شد که ترکان شرق نیایش خود را نمی شناختند و ترکان غرب آنرا از ایرانیان کهن گرفته اند. حتی اگر این پذیرش و دریافت خود موثق از آب درآید , بنابراین کمتراز حقیقت نیست , که پذیرندگان آن آیین نیایش را بسیار سریع درتمامی جهان ترک گسترش داده اند.
چینی ها از ترکان هم مرز و همسایه خود می گویند که آنها “Ot Tängri “ “خدای آتش “ را می شناسند وآن را هرصبح سجده می کنند. حدود العالم درقرن ده میلادی خاطرنشان می کند که قیرقیز ها به آن احترام می گذارند. نویسنده مروزی
Marwazi درزمان خود دررابطه با این مسئله بدون شک واژه مبالغه آمیز “سجده “ را در میان خلقهای منطقه قفقاز, قیماق ها و همسایگان آنها آورده است .
درقرن دوازده ادریسی فهرستی از مردمان ترک که “تقریبا همه آتش را عبادت می کنند” درست می کند. آتش بمثابه پاک کننده به حساب می آید. نویسنده حدود العالم به این امر واقف است وقتی که او می گوید : آنها به آتش احترام می گذارند و مردگان را می سوزانند” .
مقدیسی Maqdisi مطمئن می کندکه : “آنها براین باور هستند که آتش جسد را از ناپاکی خود آزاد می کند” , و مروزی می نویسد: “آنها مردگان خودرا به عذر اینکه آتش آنها را پاک و تمیز می کند, می سوزانند “. نیایش آتش اجاق خانگی بایستی همواره ازجوان ترین پسر خانواده که “شاهزاده آتش “ “اُت تگین Ot –tegin “ [ به مغولی اُت چیگینOtcigin ] نامیده میشود اجرا شود. او وارث طبیعی بزرگواری پدرانه بود.
تقسیم زمان :
هرچند که تقویمهای متعدد ی درآن عصر وجود داشتند, که برسیکل زندگی منطقهای , به ویژه گله داری مربوط بودند, اما ازسوی مردمان ترک تقویم چینی دوازده جانور خیلی زود به طور سیستماتیک مورد استفاده قرار گرفت. این تقویم به ترکان رسما درسال 568 از سوی چینی ها تسلیم شد. اما مطمئنا پیشترها ازاین تقویم پیروی می شده است. این تقویم به ویژه در کتیبههای سغدیان که بدون شک کهن تر است, نام برده میشود.
ل . بازین L. Bazin دریک اثر هنوز منتشر نشده خود نشان می دهد که این تقویم درسال 603 پس از میلاد تا منطقه بلغارهای ولگا آمده است. در فهرست حکمرانان نامی می توان با اطمینان برخی جزییات و بخشهای این تقویم را دوباره یافت. گویا ولی می بایست تا بیرونی و کاشغری (قرن یازده ) منتظر شد تا یک صورت و فهرست کامل آن را پیدا کرد. این تقویم را اما حکمفرمایی مغولی در قرن سیزده دوباره متداول می کند. ازراه این سیستم تنظیم و راهنمایی شده نه تنها سال , بلکه همچنین روز ها و ساعت ها تحت دوازده علامت جانور یعنی موش صحرایی , گاونر, ببر, خرگوش , اژدها , مار , اسب , گوسفند, میمون , خروس , سگ و خوک معین شدند.
یکی از داستان هایی که ازسوی کاشغری نوشته شده , نقل می کند که چگونه این تقویم از سوی ترکان تحویل یا پذیرفته شده است. طبق این داستان یک حاکم (اسطورهای ) که به شکار رفته بود, جانوران را تا رود ایلی Ili می راند. تنها دوازده تا ازآنان عرض رودخانه را می گذرند: نخستین حیوانی که رودخانه را گذشته بود موش صحرایی “سیچغان Sicgan “ بود : ازآنجاییکه او نخستین حیوانی بودکه به سمت دیگر رود رسیده بود , نخستین سال به نام او نامیده می شد” . توالی یازده سال بعدی به ترتیبی تعیین شد که درآن جانوران دیگر رودخانه را طی کرده بودند.
دراین تقویم که بویژه برای حکایات مذهبی مهم است , ترکان در آن نه تنها یک وسیله مناسب برای تقسیم بندی پیدا کرده اند, که به جانوران مفهومی نوین می دهد, بلکه علاوه برآن ترکان برآن باور بودند که هر جانوری دارای یک خاصیت ویژه است. محمود کاشغری به ما می گوید که درسال گاونر جنگها بیشتر می شوند , چون گاوان بین خود نبرد می کنند وبا شاخهای خود ضربه می زنند. سال خوک برف, سرما, ناآرامی با خود می آورد. مشاهده ستارگان نیز به تعیین و مشاهده زمان به کار می رفته است.
نقش اصلی دراین مشاهده را هفت ستاره یا هفت برادران و اقتران کواکب مربوط به آنها بازی می کردند.تقسیم بندی سال دربرابر خورشید دو فضای زمانی بزرگ را اجازه داده است. شاید اولکر Ülker هفت برادران است , “کسی که “ تقسیم می کند و به یک شخصیت اسطورهای تبدیل شده است. [ اولکر: از اول Ül “تقسیم کردن “ با “ک “ شدید و شکل زمانی نامعین برای “ ارär “ ]. این امر بدون توضیح دقیق تر در کتیبهای در جزیره اولخون با نام گذاری ädgü “خوب , مساعد” یافت میشود. دراین متن یک är kär ay “ماه بز وحشی “ ظاهر میشود که “یک شق یا برش “ زمستان را نشان می دهد. ارتباط این نوع بز با ستاره هفت برادران یا هفت ستاره احتمال می رودکه آن زمان برآن بودندکه بارداری این حیوان به نوعی با این مجموعه ستارگان مربوط است. شبیه این تصورات را ما امروزه می توانیم درترکیه بیابیم (م.ف. , کیرزی اوغلو, گوکتن اینن اژدرها افسانه سی و تاریختکی یری, ینی مرام , ژانویه سال 1956 ).
اگر کاشغری به ما توضیح می دهد که گله داران ترک درزمان خود تقویم خاص خود را دارند و “ماهیکه درآن بزهای کوچک زاده می شوند “ و “ماهی که درآن بزهای بالغ هستند”را می شناسند, دراینجا ما یک محاسبه تقویمی را که دقیقا مطابق با چادرنشینان آناتولی ترکیه که امروزه هم مورد استفاده است, می یابیم.
تصورات ستاره شناسی :
دانش ستاره شناسی ترکان دردورانهای کهن بنظر میرسد که کم بوده باشد. متنهای منطقه سیبری و شمال مغولستان تنها شمار محدودی از ستارگان را نام می برد, مانند : ماه (آی Ay ) , خورشید (کوُِن – گون ) , ونوس (ارکلیک ) , هفت ستاره یا هفت برادران (اُولکر Ülker ) .
خود ستاره “یولتوز Yultuz” خوانده می شد که بعدها “ییلدیز Yildiz “نامیده شد. اهمیت زیاد و کاربرد سیستماتیک ارقام هفت و نه که از آنها ارقام هفده , نوزده, بیست وهفت و بیست ونه و ارقام ده برابر آنها مانند هفتاد و نود مشتق شده اند, احتمال وجود یک تئوری خوب تنظیم شده درباره سیارگان را می دهد. میتوان با اطمینان ادعا کرد که ترکان ازآغاز تاریخ خود یک سیستم کیهانی داشتهاند که مطابق تصورات آنان هفت و نه سیاره را دربرمی گرفته است که هم زمان یک نقش معنوی - مذهبی را ایفا کرده و برزندگی خلق ها و اشخاص تاثیر داشته اند. علاوه براین می بایست چرخش دور یک مرکز که درمراسم مذهبی اغلب پیش می آیند, برحسب مناسبتی یا گردش خورشید ویا آشکارا حرکت آسمان شب هنگام را شبیه سازی میکرده.
اگر هفت و نه سیاره یا ستارگان دیگر بمثابه مجموعه موثری بودند, پس نیازی نبود که آنها را جداگانه درنظر گرفت و دریک سلسله مراتب آورد. ستاره هفت برادران (اولکر Ülker ) برای آغاز سال به دو دوره زمانی بزرگ بکار می آمده و احتمالا این نتیجه ازاینجا گرفته میشود که این دودوره با خود فصول خوب وبد را می آوردند.
سیاره ونوس (Ärklik ارکلیک ) , جنگجوی سلحشوری بود که ما نقش آن را نمی شناسیم. خورشید و ماه توسط نوشتههای چینی وکتیبههایی که آنها را اغلب یاد آور می شوند, برای ما بهتر شناخته شده اند. درکتیبههای ترکان کهن آمده است که اگر خورشید وماه طلوع کنند, آنها “زاده می شوند” (توق Toq ).
مردهای از Elegest می گوید : “من خود را از خورشید و ماه , که درآسمان آبی قراردارند, جدا کرده ام “. مردهای دیگراز Begre ندا درمی دهد: “خورشید ! ماه ! من گمراه شده ام ! “ و دیگری از Kecili chobu می گوید: “آه خورشید و ماه که درآسمان آبی هستید,من درسن شصت سالگی خطا کرده ام ! “ . در تاسفی دیگر مردهای از بارلیق Barlik بیان می کند: “من خورشید را به اندازه کافی استفاده نکرده ام . . .” .
چینی ها نیز ما را از نیایش خورشید وماه توسط خاندان Hiung-nu آگاه می سازند. آنها می گویند که خانهای ترک جهت احترام و حرمت چادر خود را به سمت شرق به جهتی که خورشید طلوع می کند می زنند. یاآنها به نیروی سمبلیک خود سوگند یاد می کنند. برای صورت بخشیدن به لشکر کشی خود منتظر قرص کامل ماه می مانند.
از قرن یازده میلادی به این طرف گزارشات بویژه از سوی نوسیندگان اسلامی زیادتر می شوند . اما ماه و خورشید جایگاه برتر خود را حفظ می کنند. ماه و خورشید به صورت نشان و علامت شاهانه در پادشاهان کشورها و مناطقی که به اسلام روی می آوردند, تبدیل می شدند. قوتادقو بیلیگ (Qutadtgu Bilig ) می گوید : “شاه همانند خورشید وماه می درخشد “ ؛ درمعمارهای آسیای صغیر تصویر ماه و خورشید با طلعتی انسانی زینت می شوند.
واژههایی که در منابع بسیاری از نویسندگان اسلامی نیز دراین مورد تاکید می شوند چنین هستند : “نیایش آنها , “سجده آنها “ , حتی اغلب و موکدا همراه با دیگر ستارگان , “ . مقدیسی ازنویسندگان اسلامی از سجده خورشید در اقوام ترک را شنیده یا حدود العالم گزارش می دهد که قوم چیگیل Cigil به خورشید و ستارگان سجده می کنند. اگر دراینجا به گفتههای یاقوت Yaqutباور شود, این ستارگان , ستاره کیوان و ستاره دوپیکر یا کلب الجبار هستند. علاوه برآن یاقوت می گوید که روشن ترین ستاره ثابت آسمان برای او “سرورِ سروران “ است.
یاقوت همچنین ازسجده ستاره کیوان و ونوس (ستاره زهره ) از تاثیر ناگوار مریخ و عبادت به سوی جنوب گزارش می دهد و دررابطه با قیرقیز ها علاوه برآن وی از دعا ها و عبادتهای توقوز اوغوز (Toquz-Oguz نه اوغوز ) به غروب خورشید نام می برد. باید اضافه براین تذکر داد که گفتههای یاقوت فرارویش آشکاری رانشان می دهد . چون مسئله در اینجاحس احترام دربرابر خورشید درحال طلوع نیست, بلکه نیایش خورشید درسمت الراس ودر غروب آن است.
ابن سعید که از ابو الفدا نقل قول می کند, توضیح می دهد که کومان ها (Kuman ) خودرا به تحقیق درباره ستاره شناسی وقف می کردند و به تاثیر ستارگان باور داشتند. وی اضافه می کند که آنها ستارگان را سجده می کردند. واژه نامه محمود کاشغری همانند فرهنگ لغت کومان ها و قبچاق ها وجود واژههای بسیارجالبی را عرضه می کند. ستاره زهره نام کهن خود ارکلیک Ärklik و صفت اصلی خود را ازدست می دهد و به ستاره صبح (یاروق ییلدیزYaruq Yildiz ), سپس ستاره چولبان[ درخشنده, مشعشع ] تبدیل میشود . این واژه دیرتر با واژه چوپان که دارای منشع فارسی است اشتباه گرفته شد.
مریخ “باقیر سوقوم “ است وبه معنی “نوک پیکان مسین “. دب بزرگ نام گتی کان Geti kän [ هفت خان ]را بخود می گیر . اران توزÄrän Tuz “قهرمانان منسجم “ هستند طبق قوتادقو بیلیگ Qutadtgu Bilig ستاره مشتری و طبق محمود کاشغری برج میزان است.
درکنارپروسه نامهای ستاره گان , تصورجانوران درآسمان نیز آغاز می شوند. درآسمان درکنار کهن ترین آن , “قارا قوش Qara Qush “ پرنده سیاه (عقاب ؟ ) که ستاره مشتری را بنمایش می گذارد, “آق آیغیر Aq aygir “ “اسب نر سفید “ برای ستاره کلب الجبار یا ستاره کاروان کش , “ایکی بُز آت iki boz at “ دواسب خاکستری برای دوستاره کوچک دُب اصغر, “یاغیر سیغین yagir sigin “ گاو نر زخمی بمثابه مجموعه ستارگان گاو نر؛ سرانجام “دمیر غازوق tämir qazug “ [ “میخ آهنی “ که باآن اسب ها را به جایی محکم می بندند ] بمثابه ستاره قطبی و راه شیری کهکشان “جای پای پرنده”
“قوش یولی qush yoli “ خوانده میشود.
جنبدگان سمبلیک :
سمبل جانور وجنبده را ترکان کهن بیشتر بکار برده اند. اما نمی توان بطوردقیق تشخیص داد که آن تا چه درجهای برای چیزی تجریدی یا شخصی بوده و تا چه اندازهای با شخص در می آمیخته است. کتیبه اورخون از قول یک شاهزاده می گوید: سپاهیان پدرم , خان , همانند گرگان بودند و دشمنانشان همانند گوسفند” . در کتیبه Suji پسر بعنوان “شیر” مخاطب قرار می گیرد, آنچه که در دوران بعدی به یک اصطلاح ثابت تبدیل میشود. محمود کاشغری می گوید که آنهایی که “بورقا کیشی bürga Kishi “ “انسان کک سان “ خوانده می شوند کسانی هستند که دریک جا آرام و قرار ندارند, اگر کسی مایل است بداند آیا اززنی دختر یا پسری زاده میشود می پرسد: “آیا آن یک روباه یا یک گرگ است ؟ “ . سپاه بزرگ بمثابه ملخ ها توصیف می شوند.
المدینی هم مانند . قوتادقو بیلیگ (Qutadtgu Bilig ) فضیلت را بوسیله حیوانات و جنبدگان معین مشخص می کند. المدینی میگوید که خروس شجاع است , روباه زیرک و باهوش , درنا , بیدارو هوشیار و کلاغ محتاط . قوتادقو بیلیگ سوگند می خورد به نیروی گرگ , جرات خرس ها , پاکیزگی زاغ و هوشیاری و بیداری جغد. این جنبدگان و جانوران که خاصیت معینی را به طور سمبلیک نشان می دهند, برای تقسیم بندی قبایل نیز بکار می آمده است و به نظر می آید که این مسئله موضوع کتیبههای بجا مانده نیست.
موضوعات ذهنی و آبستره نیز به وسیله حیوانات تشریح می شدند مانند: نیرو به وسیله گاو نر, ناتوانی و هراس به وسیله گوسفند, نشاط وشادابی به وسیله کره اسب, جرات و دلیری به وسیله ببر. خاصیتهای مرتبط با جانوران همچنین در ترسیمات و توضیحات تقویم سالانه دوازده جانور نیز پدیدار می گردند.
خداوند راه Yol Tängri :
این خداوندگاری که تنها دردو متن “ایرق بیتیگ Irq Bitig “ نام برده میشود, می تواند برحسب مفهومی که به کلمه یول داده میشود, می تواند خدای نیک بختی یا را ه باشد.
این امر بستگی به معنی و اهمیتی دارد که واژه “راه yol “ میدهد. هرچند علایم آن به معنی دوم نزدیک است, موضوع هنوز ناروشن است. خداوند راه Yol Tängri خود را با واژگان زیر ترسیم می کند : “من خداوند راه هستم , سوار براسبی خال دار. من روز وشب سوار براسبم هستم “ . هنگام گردشِ خود او با پسر دوماهه یک انسان برخورد می کند (یا با فرزند انسان = انسان ؟). این فرزند انسان می ترسد, اما خداوند می گوید : “از هیچ چیز نترس من به تو Qut “اکسیر زندگانی “ خواهم بخشید. در نوشته یا متن دوم او نام “قارا یول تانگری Qara Yol Tängri “ یعنی خداوندگار راه سیاه یا خداوندگار سرنوشت سیاه را به خود می گیرد. دراین متن خاصیت دیگر”خداوند راه “ این چنین ذکر میشود : برای “باز سازی آنچه که ویران شده” , “پیوند دادن آنچه که ویران شده” . علاوه بر آن او همانی است که “صلح می آفریند” .
شناخت کائنات یا گیتی شناختی اسطورهای:
درشناخت اسطورهای جهان کتیبههای کول تکین و بیلگه قاغان هردو با چنین عبارتی کوتاه آغاز می شوند: “هنگامیکه بالا , آسمان آبی و زمین خاکی رنگ بوجود آمدند, درمیان این دو فرزندان کیشی (انسان ) ظاهر می شوند. برفرزندان کیشی نیاکان بومین قاغان و ایستمی قاغان حاکم شدند “. این جملات کوتاه تنها نوشتهای است که درباره شناخت کیهان بیان شده. این نوشته نخست نشانگر پیدایی فضای کیهانی و سپس انسان است. تاثیر آموزههای چینی بر آموزههای ترکی شامانیسم نیز درچنین دیدی تاثیر بسزایی گذاشته است. درانتقال دیرتر این اندیشه به نسلهای بعدی این عقیده که عالم از جدایی آسمان و زمین ناشی شده , پدیدار گردید.
شتر :
شتردر اقتصاد خلقهای ترک همواره نقش بزرگی را بازی می کرده است. بلحاظ اهمیت آن محمود کاشغری درکتاب لغت خود کمتر از شصت بار ازآن یاد می کند. ظاهرا اهمیت شتر درمیتولوژی و درمراسم مذهبی پیشتر محدود شده یا تابو شده است. تا آنجا که بتوان درباره شتر قضاوت کرد , به نظر می آید که آن بطور جدی پیش ازهرچیز جنبدهای برای قربانی مردگان درنظر نگرفته شده بود و حتی ازمصرف گوشت آن صحبتی نمیشود. گزارشگران اسلامی مثلا بطور کاملا آشکار “ابودولاف مزار ابن محالحیلAbu-Dulaf Misar Ibn- Muhalhil “ که ازیاقوت نقل قول میشود, هنگامیکه او از قیرقیز ها و چیگیل ها سخن می راند. تا آنجا می روند و ادعا می کنند که مصرف گوشت آن ممنوع بوده است . درباره شتر افسانهها و حکایات گوناگونی درنزد ترکان کهن گفته شده است. دریکی از حکایات سخن از تولد پسر حکمران (بگ ) است که همزمان با تولد یک شتر و کره اسب رخ می دهد. در دادههای ترکی چنین تولد همزمانی همواره اهمیت بزرگی داشته و گاه پیوندهای خویشاوندی را می آفریده است. اینکه انسان ها با وجود همه ممنوعیت ها برشتر , با او خویشاوند می تواند باشد, بوسیله داستان “ساتوق , بوغراخان “ مدلل شده که نام اش به احتمال زیاد به نیای یک شتر دلالت می کند. مراسم جدال شتران در نزد مغولان (همانند جنگ حیوانات ) به منشع اسطوره شامانیستی یا اسطوره دودمانی وابسته است.
عبادت گاهها :
ترکان کهن پیش ازهرچیز زیارتگاههای طبیعی را می شناختند که اغلب آنها را از مکانهای مقدسی چون سرچشمه رود ها و قلل کوهها نمی توان فرقی گذاشت, اما آنها گاهی هم قطعا نمودار معبدی مانند غار را نشان می دهند.
زمانی طولانی این باور بود که چادرنشینی مانع احداث زیارتگاه میشده. اما صرف نظر ازاینکه ترکهای آسیای مرکزی همه چادرنشین نبودند یا چادرنشینانی بودند که ارابههایی داشتند که با آنها تصاویر خدایان یا چادرهایی را که برای مراسمی معین شده بودند, حمل ونقل می کردند.
به نظر می رسد ترکان درموارد مشخصی زیارت گاههایی را احداث کردهاند که هنوز نمی توان آنها را دسته بندی کرد. نویسندگان بسیاری بدون ارائه یک سند قطعی باورداشتند که زیارتگاهها درکاربرد این یا آن مذهب بزرگ جهانی درخدمت ترکان بودند. مثلا , دانلوپ بدلیل بررسی آثار قزوینی Qazwini که درآن او ازیک عبادتگاه یا معبد مسجد اوغوز ها سخن می راند : او درآن یک کنیسه را دیده است. این تردید آمیز تر از معبدی است که یاقوت درنزد قیرقیز ها و قارلوق ها که گاهی عبادتگاه نامیده شده, به آن اشاره می کند ؛ سرآخر او چنین می گوید که دیوارهها با تصاویر پادشاهان پیشین تزیین شده بودند . گور قطعا درنهایت نوعی معبد مردگان بود.
کیشی Kishi : “انسان “
این واژه انسان , شخص و فرد را توصیف می کند. درسطور نخست کتیبه اورخون که به آن نام “افسانه آفرینش اورخون “ داده شده, به این معنی است که پس از هستی یا ساخت آسمان و زمین , “کیشی اوغلوKishi Oghlu “یعنی “فرزندان انسان “ , “انسان ها “ هویدا می شوند. این امر محال نیست که “کیشی “ شخصیت اسطورهای , آنهم نخستین موجود زنده را تشریح و نشان می دهد.
نیایش نیاکان :
ترکان کهن همزمان با نیایش نیاکان خود به نیایش مردگان خود نیز باور داشتند. درموارد مشخص نیایش نیاکان می توانست خود با نیایش جنبنده ایدر آمیزد. آنچه که برای توتمیسم اهمیت پیدا می کند , این است که نیای مقدس شمرده شده یک جنبنده باشد.
هنگامیکه سخن از نیاکان است , باید دو نوع آن آشکارا درنگر گرفته شود: یک سوی آن نیاکانی است که بمثابه پایه گذار دودمان ,قلمرو یا سلسله نیاکان حاکمان بزرگ است و سوی دیگر آن بنیان گذاران خویشاوند و سلسله نیاکانی که ازآنها خود سرچشمه گرفته اند.
در اینجا روشن است که نخستین نیاکان بسیار نامی تر از سپسین آنها است. کهن ترین گزارشهای چینی میگویند که ترکان شرق عادت داشتند هرساله به دیدار غار گور نیاکان خود بروند تا درآنجا آیین قربانی را انجام دهند. مطمئنا این زیارت دومعنی جداگانه داشته و برای نیروهای مختلف خدایی گونه بکار می رفته است: نیروی غار صخرهای, نیروی نیاکان جنبنده , اما ظاهرا همچنین نیروی مرد جوانی است که دردرون غار با یک گرگ ماده زندگی می کرده .
این امر در وهله نخست بیان و نشانه نیایش نیایی است که از اهمیت بزرگی برخوردار است. خان دودمان خود درحالیکه ازسوی بزرگ رتبه دار قبیله مشایعت می شد, این نیایش را اجرا می کرد. ازاین گذشته ترکان غرب نیز این آیین را فراموش نکرده بودند. چنانچه حاکمان این ترکان خود شخصا نمی توانستند به این مراسم سفر کنند, هرساله یک کارمند بزرگ رتبه دار خودرا می فرستادند. اتحادیه چادرنشینان دیگری مانند توپو Pa ) To ( از چنین اصولی پیروی می کردند. تا آنجا که یافتهها و دادههای تاریخی اجازه می دهد تا بتوان داوری کرد ، باید منشع این گردهمایی ملی را درحکومت هسیونگ - نو
(Hsiung- nu ) جستجو کرد .
در حکومت هسیونگ - نو (Hsiung- nu ) مانند جانشینان آنها , نیایش نیاکان با پرستش یک خطه و مرزو بوم معین مربوط است , که بمثابه گهواره خانواده و نسل درنگر گرفته میشود. درونمایه این فرهنگ پیش از هرچیزآیین قربانی است , گاهی حتی یک انسان. این امر در آیین مذهبی قدری مترداف با قربانی برای خدای آسمان (تانگری ) به نظر می آید.برخی شواهد نشان می دهند که قربانی هامی توانستند برای رویدادهای مهم ستاره شناسی باشند. مانند تغییر محل وزمان طلوع و غروب خورشید درتابستان ، آغاز فصل پاییز و برابری روزبا شب و غیره. جالب می بود دانسته شود که آیا آیین قربانی برای نیاکان همواره با این تاریخ ها و رویدادها منطبق بوده است؟
+++++++++++++
منبع این نوشته کتاب خدایان و اسطورهها در آسیای مرکزی, بخش میتولوژی ترکان کهن اثر پ. زکس است.
/rtl>