تـرکـمـن لِر Türkmenler

وبـلاگـها و سـایـتـهـای تـرکـمـن هـا

تـرکـمـن لِر Türkmenler

وبـلاگـها و سـایـتـهـای تـرکـمـن هـا

طنز پرداز ترکمن : تــــایاق

کلیک : تــــایاق  

 

قد بلند عاقل

یافته های تازه موسسه نظر سنجی گالوپ در زمینه سلامتی نشان می دهد که معمولا افراد بلند قد شاداب تر هستند در این نظر سنجی که در آمریکا انجام شده، متوسط قد برای مردان حدود ۱۷۶ سانتی متر و برای زنان حدود ۱۶۶ سانتی متر تعیین شده است . بالاخره بلندی قد ،  در دو عرصه مهم دیگر از زندگی، یعنی تشکیل خانواده و آموزش و اشتغال نیز  تا حدی عامل موفقیت بیشتر زنان و مردان در عرصه زندگی خانوادگی و حرفه ای است.

ماتقلیچ دده گفت : تا حالا باور داشتیم (  اوزینینگ عاقلی گیچد ن گلر ) دوزاری آدم قد بلند کجه ، فکر میکنم  جایی از آزمایش گالوپ میلنگد ! همین  مادقاقا یک وجبی را ببین ،  هزاران مراد اوزین  را دم  دکانش  کاشته  تا  ازش سلف بگیرند ؟...

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هشتم شهریور 1387ساعت 3:16  توسط تایاق  |  نظر بدهید

به یاد دوست عزیزم ناز (3)

نامه ای از ناز .img46ec3e2bcfa73.jpg

 (این نامه رابقلم حودش در ورق هفته نامه گلشن مهر  نوشته و ارسال کرده بود ، تایپش کردم )

.....، عزیز .....مهربان ....

سلام.

امشب که این نامه را برایتان می نویسم ، طبق میلادی ، اول ژانویه است و سال نو برای مردمانی که آنطرفتر از ما زندگی می کنند . من نمیدانم تا بحال چقدر با خلق و خوی و آداب و سنن آنها توانسته اید کنار بیایید. بهرحال سال نو را به تک تک شما عزیزان تبریک می گویم و امیدوارم سال 2002 سالی باشد همراه با موفقیت و کامیابی بیشتر برای شما مهربانان .

در این اولین نامه ، من نمیدانم سخن را از کجا آغاز کنم و از چه بگویم . فقط این را میدانم که آنقدر سخن هاست که راستی سر نخ را گم کرده ام ، سخنانی که چند سال تلنبار شده اند و گفته نشده اند .

ما اینجا همراه خانواده بی اغراق حرفها و طنزهایت را تکرار می کنیم و با آن خاطرات خوب جای شما را کنار سفره خالی می کنیم .

امیدوارم این نامه گشایشی باشد برای نامه های دیگری که پیاپی بسویت پرواز خواهند کرد . من همراه این نامه چند جلد کتاب و مجله برایت پست می کنم به طمع  اینکه شما از مجله( ایل گون) اگر مقدور است از شماره اولش برایم بفرستی . خواهش دیگری که دارم اینست ، آدرس .... برایم بنویسید تا بتوانم با او نیز مکاتبه داشته باشم .

همه شما عزیزان را می بوسم و منتظر نامه ات هستم .

خوش : ناز محمد پقه .

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و هفتم شهریور 1387ساعت 1:50  توسط تایاق  |  5 نظر

اژدر ترکمنستان

ترکمنستان کشوری است در روی کره زمین ، ولی با یک غشای نفوذ ناپذیری  در دنیای دیگری زندگی میکند . در جهان ، بازی بر سر انرژی  به اشکال مختلف ادامه دارد ، بازی نفت در ترکمنستان شبیه بازی چورریگ ترکمنی  است در یک شب مهتابی بازی شروع شده است . بجای صدای پا، یکهو صدای گلوله می آید ، هیچکس نمی داند کار ، کار خدای بردی سی و هشت ساله است یا احمد بیست و هشت ساله . تحلیل گران سیاسی معتقدند در منطقه  هیتروکا کسی نمانده قد علم کند ، همه به برکت رژیم ترکمنباشی زمینگیر و معتاد شده اند . ولی همه شک دارند کار ، کار اژدر است . ارنج بازی چورریک مدرن خیلی بغرنج  شده است ، آمریکا  از روی پایگاه ماری  پریده است  ، روسیه از بالای پالایشگاه عشق آباد ، ایران در خزر خزیده  از روی مساجد ترکمنستان  می پرد، اروپا با چماق حقوق بشر روی بشکه های نفت و گاز میکوبد .

اژدر بدون دور زدن حریف ، با اسلحه  از روی پاسگاه عشق آباد پریده است !.

ماتقلیچ دده گفت : اژدر با شاخ زد  ولی معلوم نیست دمش به کجا وصل است  ...

 

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و ششم شهریور 1387ساعت 3:28  توسط تایاق  |  5 نظر

 اژدهای ایران 

یکی از فرماندهان طالبان به کیت کلارک  ( خبرنگار بی بی سی )گفته است که واقعاً سلاح های ایرانی،توانایی طالبان را در عملیات علیه نیروهای آمریکایی در افغانستان، افزایش داده است. این فرمانده گفته است: "نوعی مین ایرانی به نام اژدها هست. ایران این مین را می فرستد و قدرت تخریب بالایی دارد. یک مین عادی، خسارت کمی به خودروهای زرهی مانند تانک وارد می کند، اما مین اژدها، تانک را ازبین می برد".کلاشنیکف های ساخت ایران، که توانایی شلیک نارنجک را هم دارد، دوصد تا سیصد دلار گران تر از تفنگ های مشابه ساخت پاکستان، چین یا روسیه است.

گفتم  : الحق راست میگوید ، کلاشینکف های روسی دیگه چی هستند ، طرف را فقط زخمی کرده ، چند نفر را نیز دور برش الاف میکند  . کلاشینکف های ایرانی همان کار( ژ- س) را انجام میدهند . مینهای چینی  دیگه چی هستند ، مثل اسباب بازی بچه ها درست کرده اند ، مین باید مثل اژدها باشد ، وقتیکه  تانک رویش سوار میشه  بفهمد  از کدام قله سقوط میکنه ، والله بنازم به ساخت وطن . ماتقلیچ دده گفت : بی پیاز بهترنبود به جای اینها  دستگاه بسته بندی پاکت شیر درست می کردند  تا وابسته به کشوری مثل آلمان نباشیم .

 

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و پنجم شهریور 1387ساعت 23:52  توسط تایاق  |  یک نظر

به یاد دوست عزیزم ناز (۲)

زمانی که اتقلاب جامعه ایران را دگرگون می ساخت ، ناز نیز مثل دیگر روشنفکران سیاسی ترکمنصحرا در راستای تخقق آرمانهای  ملی  به فعالیت  پرداخت  ، شوراههای دهقانی را در روستای خود هدایت کرد  در تحلیل و تشریح وضع موجود در میان مردم نهایت تلاشش را کرده بود ،  هرچند او از نظر سیاسی  گرایش به چپ داشت ولی ویژگی خاص دیگری نیز داشت که او را از دیگران متمایز میکرد ، او یک شاعر بود ، خلاقیت فوق العاده ای درسرودن شعر داشت ، در  میادین فرهنگی ، بخصوص در عروسیها در کنار بخشیها به گویندگی  می پرداخت ، به تمام عیار سمپاتیک   و دوست داشتنی بود  ، وقتیکه  چیزی را با احساس شاعرانه اش توصیف میکرد ، به مبلغ ماهری تبدیل میشد که اعتماد همه را بخود جلب میکرد . سر انچام  ناملایمات زندگی  همانند هزاران  افراد دیگر زندگی او را نیز به چالش کشید ه، ایشان را با دشواریهای زیادی آزمود ، اخراج از کار  ضربه مهلکی بود که به آرزوهای او زده شد ولی کارش را در شکلهای مختلف ادامه داد ، مجبور شد رو به بازار آورده در شهر آق قلا  مغازه ای بزند ، مغازه کفش فروشی به نام (آیاق قاب ) در خیابان اصلی داشت . گویند هر که را بهر کار ساختند ، ناز را برای شاعری ساخته بودند ، کارهای بازاری هیچوقت با روحیه اش نخورد که نخورد ، همیشه در کنارش ،  دفتر ، قلم و کتاب داشت  از اینرو به اذیت و آزارش پرداختند ، تمام سعی شان را کردند تا حلقه دوستانش را بر هم زده ازفعالیتهای  ادبی بازش دارند .  من که خودم را در او میدیدم ، احساسات و اندیشه هایمان قرابت بیشتری داشت  ، مغازه اش پاتوقم شده بود . ساعتها می نشستیم و از هر دری صحبت میکردیم .  ناز به همان اندازه دوست و طرفدار داشت ، دشمنانی نیز داشت ، تحت کنترل بود ، برای کنترل او افرادی را اجیر کرده بودند تا ساعتها در مقابل مغازه اش مثل سیخ ایستاده تمامی دوستانش را زیر نظر بگیرند  . ناز روزی به من رو کرد و گفت : می بینی این احمق را ؟ شیفتهایشان را عوض میکنند ، گفتم : حالا که نه چپی مانده و نه راستی ، دنبال چی میگردند ؟ اذیت میدهند تا مغازه را ببندم !  با هر شکل و شمایل می آمدند  گاهی باورش  مشکل و گاهی   تشخیصش غیر ممکن بود.  روزی در سر سه راهی روستایمان  منتظر  بودم تا عابری با وسیله نقلیه ای  عبور کرده من را نیز با خود ببرد ، موتور سواری آمد ، سوارم کرد . همینکه چند قدم نرفته بود  بدون مقدمه گفت : برایت پیامی دارم ، بچه ها گفتند به مغازه اون دوستت نرو، گفتم : کدام بچه ها ؟ گفت بچه های اطلاعات . شما معلم هستید و ممکن است برایت درسر ساز باشد ! گفتم : من هنوز به چنین طرز تفکری نرسیده ام که دوستم ناز آدم خطرناکی باشد ، به دوستانت بگو مواظب آدمهای قاچاق فروش باشند که پاتوقش در همسایگی ناز است . گفت : من فقط پیام را رساندم . به ناز گفتم که این آدمها  تحمل شما را ندارند و چنین پیامهایی را میدهند تا فعالیت  ادبی شما را محدود کنند ، بعدها من را نیز به سرنوشت ناز گرفتار کردند ، با بهانه قرار دادن کارهای سیاسی ام در گذشته ، زندانی و از کار اخراجم کردند . .. ادامه دارد .

 

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و پنجم شهریور 1387ساعت 2:46  توسط تایاق  |  3 نظر

جریمه مشترکان پرمصرف گاز وبرق!

بر اساس طرح وزارت نفت مشترکان پر مصرف گاز جریمه شده و باید هزینه گاز مصرفی را به قیمت بین المللی بپردازند. دولت برای تعیین الگوی مصرف استان های ایران را به چهار دسته "سرد یک"، "سرد دو"، "سرد سه" و گرم تقسیم کرده است. برای به دست آوردن دامنه مصرف نیز کل سال به دو بخش هفت ماه اول سال و پنج ماه دوم سال تقسیم شده است. رضا کسائی زاده معاون وزیر نفت در امور گاز گفته است این طرح خانوارهای پرمصرف را در می گیرد که خارج از الگوی تعیین شده گاز مصرف می کنند

به ماتقلیچ دده گفتم : ترکمنصحرا در کدام دسته از الگوی مصرف استانی  قرار دارد ؟

ماتقلیچ دده  گفت : آی بی پیاز ، مگر جامعه ما استاندارد دارد که از الگوی مصرف سخن میرانید ، وقتیکه تولید گاز جوابگوی رشد مصرف داحلی نیست و عمر رژیم به ادامه صادرات  آن دارد ، چطور میتوانیم بیش از اندازه خود مصرف داشته باشیم .

 

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و چهارم شهریور 1387ساعت 14:41  توسط تایاق  |  نظر بدهید

به یاد دوست عزیزم ناز

 

امروز بیست وسوم شهریور روز وفات  دوست عزیزم ناز محمد پقه ، شاعر و ژورنالیست ترکمن است .  باور نمی کنم از میان ما رفته باشد  ، کتاب شعر و عکسش را روی میز دارم ، با خواندن رباعیاتش در دنیای خیال انگیزش سیر میکنم ، چه دنیایی زیبایی .  به یاد میارم آن روزی را که آتش جنگ شعله ور بود و خبر شهید  شدن  خونه به خونه در میزد . محمد لگزایی  از برادران سیستانی نیز جزء اولین شهیدی بود که در سالهای 59 – 60 به روستای شغال تپه آمد .

 تمام دانش آموزان آق قلا را آماده کردند تا در مراسم بزرگداشت آن شرکت کنند ، دوم دبیرستان  میخواندم ، برای اولین بار به روستای شغال تپه میرفتم ، داخل حیاط مدرسه  به صف ایستادیم  ، مراسم با تلاوت آیاتی از کلام الله مجید شروع شد.  یک نفر  با قد وقواره کوچولو و ریز ، گندمگون با چشمانی سبز روشن ، پشت میکروفن قرار گرفت و شعر خواند ، چنان صدای نافذی داشت که همه را مجذوب خود میکرد ، با مهارت و تسلط کافی میخواند ، فکر کردم یکی از دانش آموزان باشد ، خیلی کنجکاو شده بودم تا بدانم کیست ،  کسی از بغل دستم گفت : او معلم  همین مدرسه است !  بعد از آن ایشان را درمیدانهای سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی بیشتر دیدم ، بیشتر با هم بودیم ، با هم خو گرفته بودیم ، دو رفیق  شده  بودیم ، چه روزهای خوب و خوشی را گذراندیم و جه خاطرات خوبی باهم داشتیم . شاعر ی به تمام عیار روشن و خوش سلیقه بود ، بعد از 9 سال از معلمی  به علت  دگر اندیشی  اخراج گردید.   روزی  با هم  نشسته بودیم  شعری را به من نشان داد و گفت : منظورم را از این شعر  میتونی حدس بزنی ؟

بیراللی  پالتلی کؤکؤمدن چاپدی

چاپیپ پجه اوقلاپ سونگنگیمی یاقدی

ااؤز اؤدوما ، اؤزیم یانیپ اؤتیردیم

اؤل شوندا جاقجاقلاپ اؤستومدن بؤکدی .

میدانستم معلمی در دنیای خیال انگیزش جایگاه بس  مقدسی داشت ، روش تدریس مخصوص بخود را داشت ، شعرها ی فارسی ابتدایی را راحت به اشعار ترکمنی ترجمه کرده ، با آهنگ خاص به دانش آموزان یاد میداد   ،  معلم نمونه شده بود ،  بین تشویق نامه  و اخراجش یکماه فاصله داشت . گفتم :  سند آموزش و پرورش خرتوخری ،  شعر، اعتراض به وضع  موجود ،  تبر بر ریشه استعداد ها زن ، سرانجام سوختن . با لبخندی  گفت : مو نمیزند ، حرف دلم را گفتی . ادامه دارد ...

 

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و چهارم شهریور 1387ساعت 0:11  توسط تایاق  |  10 نظر

پرداخت خسارات !

دولت خسارات وارده از خشکسالی را به گندم کاران ترکمنصحرا می پردازد منتهی با این شرایط:

گواهی از خدا که امسال هیچ ابر حامل باران از سر قطعه زمینت نگذشته است و قطره ای دریافت نکرده اید.

گواهی از سازمان امور آب  مبنی بر اینکه از رودخانه  آبی برای آبیاری زمین دریافت نکرده باشید.

گواهی از محیط زیست که ملخها به محصول مورد نظر حمله کرده باشند .

یک قطعه عکس  رنگی و گئومتری تمام عیار از خورشید (تابش  با زاویه نود درجه ).

یک حلقه فیلم ویدیوئی از شیارهای زمین  ...

ماتقلیچ دده گفت : آی قوررومساق بی پیاز ، اگر  رودخانه آب داشت  خشکسالی نمی شد ...

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و یکم شهریور 1387ساعت 14:7  توسط تایاق  |  33 نظر

دکوراسیون

دنگیز دختر مشکل پسند ، از نوه های ماتقلیچ دده است که دیروز تلفنی با قاقاجانش (پدربزرگش) درد دل میکرد . این لامپهای  کم نور و مهتابیهای دراز به ذوقم زد ، رفتم بازار تا یک لوستر رنگی و قشنگ بخرم ، تمام شهر را گشته تا شهر ساری نیز رفتم ! ولی هیچ مدلش  به دلم ننشست ،  بعد از این همه دوندگی ، گرسنه و تشنه ، اعصابم خرد بلآخره یکی را انتخاب کردم ، بی پیاز نه درست حسابی بسته بندی داشت و نه  گرانتی برای خرابیش ، یکدفعه  از دستم در رفت و قوز بالا قوز شد . ماتقلیچ دده گفت آی دختر نازم ، مملکتی که برق ندارد ، ولتازش نمی تواند باطری موبایل را شارژکند ، لوستر  را میخواهی چکار ...؟

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و یکم شهریور 1387ساعت 13:12  توسط تایاق  |  2 نظر

تکنولوژی و ایدولوژی

ماه عروج است و ماتقلیچ دده نیز اینروزها پا به پای دیگران به ضیافت خدا میرود ،  هر چند سالخورده  است و کمی هم مشکل حپ  دارد !  از اینرو پیشوایی را ادامه داده ،  اذان گفتن را از قربان قاری کمک می طلبد . البته قربان یک زمانی به طلبگی قاری رفته (ملادان آزان) از اون قولچوماق هاست ولی به حرمت ماه مبارک رمضان همرنگ جماعت شده  مسئولیت اذان گفتن را بعهده میگیرد . یکی دو روز که میگذرد  قربان  با شکم گرسنه و لب تشنه حوصله اش سر رفته صدای خود را در حالت اذان به موبایل خود ضبط کرده ،  دم میکروفن مسجد میگذارد تا  همه بشنوند که قربان دارد اذان میزند !  مراد کری بعلت  ضعف باطری سمعکش  اذان را نشنیده  با عجله به موبایل قربان قاری زنگ میزند ،  ولی صدای  خواننده (اندی )را همراه اذان میشنود !  تا قربان قاری عکس العمل نشان داده تلفن را بردارد صدا از بلند گوی مسجد به عموم پخش میشود . ماتقلیچ دده با شنیدن صدای ناهمگون ،  تایاقش را گرفته سریع  به طرف مسجد میرود تا وضع مسجد و دیسکو را مشخص کند ...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد