روز بروز به روز ملی استکبار، ببخشید روز ملی مبارزه با استکبارنزدیک میشویم! ما در همه ادوار بیزاری و انزجار وهمان انزجارمان را از استکبار ابراز داشته ایم.این بار هم مثل گذشته درروز 13 آبان انگشتمان را به یک جای استکبار فرو خواهیم کرد (شما فرض کنید چشم استکبار) ما در این روز آنقدر از مرگ صحبت میکنیم که زندگی تعطیل میشود و فردا صبح باز میکند!
همسایه مان که چوپان میباشد وقتی که پسرش بی ربط حرف می زند میگوید : مرگ،بتمرگ!
پسر همسایه مان به من میگوید حتماً آمریکا هم خیلی بی ربط حرف میزند که ما به آنها میگوییم :مرگ ، مرگ!
اصلاً در این روز کل دنیا ما را با عزرائیل عوضی میگیرند و از ما میترسند و ما از این اقتدارمان کیفولی مان میشود و به خود میبا لیم!
پسر همسایه مان(که اسمش نور احمد است و ما نوری صدایش میکنیم کلاس دو م است)از من میپرسد چرا بزرگترها و خیلی بزرگترها آدمک ها را آتش میزنند؟مگر چهارشنبه سوری است؟مگر پدرو مادرشان اجازه میدهند؟ مگر پدرو مادر ندارند؟ من به او توضیح میدهم که من نمیتوانم برایش در مورد پدرو مادر دار یا بی پدرو مادر بودن آدمها توضیحی بدهم...!
این پسر همسایه ما که ول کن ماجرا نمیباشد در حالی که آبنبات لیس میزند یادآور میشود که 13 آبان روز دانش آ موز نیز میباشد ...و من ازاین همه اطلاعا ت او کرور کرور احساس غرور و سرور میکنم ... در این باره به او توضیح میدهم در یک زمانی ، یک نوجوانی زیر تانک رفت تا باعث شود ما در آینده زیر هیچ چیز نرویم و یا اگر زیر چیزی رفتیم (مثلاً پتو،لحاف و...)با خیال راحت برویم ! او قبل از اینکه حرف من تمام شود میگوید: پس چرا بابام همیشه میگوید ما زیر قرض و قوله هستیم و هی باید برویم بانک؟ قرض و قوله بد تر است یا تانک؟ من به او میگویم اولی!او میگوید طفلک بابام ! چون ممکن است زیرقرض بانک بمیرد و روز باباها هم درست بشود!
درجهت شفاف سازی روز دانش آموز به او توضیح میدهم:در این روز تمام دانش آموزان از هر جنسی که باشند ،بعد از زنگ اول به همراه معلم ، ناظم و... به خیابان میریزند تا اعلام انزجار نمایند... دراین روز دخترها ازامیدها وآرمانهای کشور دفاع میکنند و پسرها هم دنبال برآورده کردن آرزوها میباشند...دراین روز دانش آموزان با اقصی نقاط بدنشان اعلام انزجار از استکبار مینمایند و آنقدر این استکبار کفر آنها را درآورده که دیگر یکی از چشمهایشان از کار افتاده و به شدت و سرعت هی باز و بسته میشود...
به نوری میگویم این استکباراست که ماهواره و فیلم و موبایل و ... را میسازد تا ما را منحرف کند !پسر همسایه مان میگوید: موبایل که چیز خوبیست!من دیده ام در این روز دختر ها و پسرها به همدیگر شماره موبایلشان را میدهند تا در ضد استکباری دیگر با هم هماهنگ تر شده مشت محکم تری را آماده کنند و بدین ترتیب از ابزار خودشا ن علیه خو دشان استفاده میکنیم ...! این را که میگوید هر دویمان از این که کلاهی بزرگ بر سر استعمارو استکبار رفته کلی میخندیم.
او به من میگوید : راستی،استکبار با کدام «س» نوشته میشود ؟پدرش که این جمله او را شنیده است میگوید: مرگ! و او خودش را با استکبار اشتباه میگیرد...