میخوام مثله همه ببینم امسال چه جور سالی بوده.
خوب اول بدیاشو میگم که خوبیاشو اخر سر بگم بیشتر تو ذهن بمنه.
خوب بدشانسیام یا خوب بدیاش.از فرودین امسال که هیچی درس نخونده بودمو کنکور داشتم سرشار ازاضطراب
بودم و میدیدم که زحمتای چهار سالم داره هدر میره یه کنکور که مطمئن بودم بد دادم.یه تابستون پرازاضطراب .شروع درس برا کنکور .اخرای تابستون معتاد کردن ابجی شایلان جونم تموم عشق وزندگیه من به اینترنت.چون بهم پیشنهاد داد وبلاگ بسازم.حالا مگه من درس میخوندم.هی میومدم میشستم پای نت.بعد خسته شدم از درس خوندن رفتیم تکمیل ظرفیت.مثله چیا قبول شدیم اخر دنیا .این تابستون و پاییز وحشتناکترین فصلای زندگیم بودن.بعد رفتن به دانشگاهو دیدن سختی های اونجا.یه مدت احساس میکردم بزرگترین شکست زندگیمه ولی بعد یادم امد هر شکستی رو میشه به یه موفقیت بزرگ تبدیلش کرد کاری که من میخوام بکنم ایشاللا که بتونم.
حالا خوبیاش بله جناب خان داداش عاشق شده بیدن. عروسی ایشان.ودیگر هیچ .هه هه هه اقا شنیدین این مرد نمیدونم چند هزار چهره سری جدیدشوساختن.خوب الان منو اعصبانی کردن به یکی احتیاج دارم پوستشو زنده زنده بکنم به عنوان پوشک بچه استفاده کنم خون جلو چشامو گرفته.این طرز استفاده از پوست انسانو تو سینوهه نوشته بود.خوب داشتم از خوشبختیا میگفتم دیگه چی اها خواهرزاده نازنازی که مطمئنم مثله دوتای قبلی قراره کچلمون کنن.یه میلیون تا دوست جدید پیدا کرده 500تاش که تو دنیا مجازی بود اره شماها رو میگم.500تاشم جدیدا خدازیادشون کنه.دیگه امسال هیچی درس نخوندموولی به اندازه تموم اون18سال تجربه کسبیدم.شدیدا دلم برا درس خوندن وخر زدن که هر صدسال انجام میشد تنگ شده.فک کنم خدا رو بیشتر دوسش دارم.بعضی صفتای بدمو انداختم دور.
ههههییییییییییییییییی هیچی به شما اینجاش زیاد مربوط نبود یه سر از جلو چشمم گذشت بعضی حوادث.
خدا جون من رو ببخش برا تموم گناهام.خدا جونم شکرت که سالمم .شکرت که اینهمه نعمت بهم دادی.
دیگه میخواستم اسم تک تک تون رو بنویسم ولی میخوام تو یه پست دیگه با تبریک عید بنویسم.فعلا خداحافظ روزای خوبی داشته باشین.شاد وخوشحال باشین.خوش بگذره.
منبع : من سلبنیاز هستم
وبلاگها
- » مبارک >/>/a> » از وبلاگ: TURKMEN MEDICAL تــرکــمــن مــدیــکــال » توسط: دکتر سردار Dr. Serdar
March 17, 2009
تولدت مبارک! ( این قسمت را بزودی کامل خواهم کرد.) سال نو مبارک! فرا رسیدن بهار و عید باستانی نوروز را به تمامی دوستانی که در این دنیای مجازی دور هم جمع شده اند، تبریک می گویم. امیدوارم سال خوب و پرباری برای همتون باشه. اگر ایران هستید، جای من و همه کسانی که خارج از ایرانند رو خالی کنید. تولدم مبارک! اول فروروردین روز تولد من است. - » طنز از تایاق - 18.08.0009 >/>/a> » از وبلاگ: تایاق » توسط: tayak
March 17, 2009
شغال که از باغ قهر کنه منفعت باغبونه... آقای سید محمد خاتمی از کاندیداتوری خود انصراف داد. به ماتقلیچ دده گفتم: بی پیاز دیر آمد و زود رفت. تنها روزنه ای که احتمال داشت به نفع فضای باز سیاسی در ترکمنصحرا و اصلاح طلبان ترکمن بیانجامد بسته شد... ماتقلیچ دده گفت: آی، ی، ی، ی، پسرم، دنیا پس از مرگ ما چه دریا چه سراب، دیگی که واسه ما نمی جوشه سر سگ توش بجوشه... - » تایاق - 17.07.0009 >/>/a> » از وبلاگ: تایاق » توسط: tayak
March 17, 2009
زردی من از تو... امروز آخرین چهارشنبه سال است، چهارشنبه سوری است. طبق آیین کهن از روی آتش می پرند. زردی من از تو، سرخی تواز من. معتقد بودند که از این طریق هر چه پلیدی است دور باد. اصلاخ طلبان هنوز از روی آتش نپریده بودند که سید محمد خاتمی سورش را برد. هنوز نگفته بودند، زردی من از تو... بدون اینکه سرخ شود میدان را خالی کرد. گویند به نفع موسوی کنار رفت، ماتقلیچ دده معتقد است، تا حالا هر که اومد دو دستماله رقصید، آنکه منافع مملکت و اصلاح طلبان را قربانی منافع یک نفر میکند از… - » ________ گذر زمان: __________ >/>/a> » از وبلاگ: ترکمن _ قیز - _گزل_ » توسط: ghiz
March 17, 2009
_________ جدی جدی حالم بد است __________ سرما خورده ام __________ یک دانه سرما که نوش می کنی __________ کنارش مهمانهای دیگر هم می نشینند __________ و این قضیه را مفصل می کنند __________ صدای گرفته و __________ سردرد شدید __________ به کنار __________، عطسه، سرفه__________ قربانش بروم بساط دستمال کاغذی هم که به راهست __________ اشکمان را نیز در آورده ست __________ همان یک ذره اشتها هم به نقطه ی انجماد رسیده ست __________ همه ی اینها شده ست بهانه _________ تا باز قید کتابهای تلنبار شده کنکور را بزنم _________ شده ست بهانه! ـــــــــــــــــــــــــ و روزهائی که بطالت… - » این دو روزه >/>/a> » از وبلاگ: - وبنوشته های اغلن - » توسط: fekrestan
March 17, 2009
- چرا رنگت پریده، چی شده؟... با توام میگم کی بود زنگ زد؟ - یاشار امروز صبح فوت کرده. سکته زده مرد بیچاره. - اوه! باورم نمیشه، قرار بود امروز بره ماهشهر خونه پسرش، میخواست آخر عمری نوهاش رو ببینه. - آره دیگه! زندگی ما آدما همینجوریه، صبح سالم و سلامتیم، شب نشده جابهجا تموم میکنیم. راستی اون پیرهن سفیدم رو کجا گذاشتی؟ - گفتم که هنوز نشستمش. - صدبار به تو نگفتم من میخوام اون رو واسه عروسی پسر یاشار بپوشم؟! - خیلیخُب حالا، چیزی نشده که، همون بهتر که نمیتونی بپوشیش. پیرهن چهارخونهات بیشتر بهت میاد، اون رو… - » سال نو مبارک >/>/a> » از وبلاگ: خاطرات ترک خورده » توسط: baharwow
March 17, 2009
تقدیم به همه دوستانم - » سالی که گذشت... >/>/a> » از وبلاگ: خاطرات ترک خورده » توسط: baharwow
March 17, 2009
آخرین پست سال 87 وقتی به جمله بالا فکر میکنم دلم میگیره سال 87 با همه شتابزدگی که گذشت خیلی از چیزهای من گرفت و خیلی چیزها رو به من داد که مهمترینش امید و زندگی، وقتی شروع شد بزرگترین چیزم گرفت اووووووه بذارید بگم فکر میکردم بزرگ و با ارزش ولی الان برام مهم نیست بودن یا نبودنش مهم این که زندگی دوام داره و من دارم ادامه میدم و دارم زندگی رو اون جوری که خودم میخوام و لذت میبرم ادامه میدم... مادربزرگم گرفت که هر دو در لحظات آخر حسرت دیدار هم کشیدیم و و هفته آخر…