حکیم فامیلی دوگونچی یکی از قاریان خوش صدای آق قلاست.مصاحبه ما را با وی می خوانید: 1_خودتان را معرفی کنید؟ اینجانب حکیم فامیلی دوگونچی فرزند اراز متولد 1340 می باشم . 2_اساتید خود را بگویید؟استادان بزرگ ترکمن صحرا همچون آلتی آخوند سلیمانی-نورجان قاری-اراز گلدی قاری-کریم قاری و خوجه فاری یلمه می باشد. 3_چطور شد که به قرآن روی آوردید ؟ در خانواده مذهبی و متدین بزرگ شدم و خودم نیز علاقه زیادی به قرائت قرآن داشتم. 4_صوت در قرآن چه تاثیری در شما دارد؟ باعث آرامش روح و قلب می شود و اینکه آهنگ دلنشین صوت قرآن باعث نزدیکی به خدا می شود. 5_از کدام یک از اساتید تقلید می کنید ؟ قاری عبدالصمد محمد عبدالباسط و استاد منشاوی 6_ویژگی صوت در چیست؟ ویژگی آن خوردن از مواد غدایی عسل و میوه جات و تمرین زیاد به صوت زیبای قرآن کمک می کند. 7_قرآن چگونه کتابی است؟ قرآن کتابی است که از سوی خدا توسط فرشته وحی جبرئیل (ع)به پیامبر گرامی نازل شد تا انسانها را به راه راست هدایت یابند. 8_صدای شما زیباست ،قرائت شما دلنشین است علت آن چیست؟ با تمرین زیاد و گوش دادن به صدای استادان بزرگ و خوردن برخی از مواد غذایی می باشد. 9_چه احساسی در حال خواندن قرآن دارید؟ احساس آرامش می کنم که این احساس باعث درک مفاهیم قرآن و نزدیکی به خدا می باشد که فقط در هنگام تلاوت قرآن بوجود می آید 10_چه آرزویی دارید؟آرزوی من ترویج و گسترش قرآن و یاد دادن آن به مسلمانان می باشد 11_از این که مردم از شنیدن صوت شما می شوند چه احساسی دارید؟ احساس خوشحالی و شعف میشوم و از خدا هزار مرتبه شکر می کنم که باعث شدم با خواندن کتاب شادی را برای بنده بیاورم. | 
دو سالی است که با ادبیات و شاعران ترکمن صحرا علاقه مند شده ایم.ولی شیفته دو شخصیت شده ام کریم قربان نفس و ناز محمد پقه ، دوست دارم بیشتر از اینها در مورد این دو شخصیت بدانم .من همیشه از دوستم لطیف ایزدی از شخصیت ناز محمد می پرسم . امروز سالگرد پرواز شاعر ترکمن ناز محمد پقه می باشد دوست دارم از شخصیتی بنویسم که هرگز او را ندیده ام ، ولی دوست دارم از او بشنوم و بنویسم .آنچه از ناز محمد تا امروز خوانده ام و شنیده ام را در یک جمله می توان خلاصه می کنم. او ترکمن بود و همچون شمع برای ایل اش سوخت . بی شک اگر امروز قلم های ناز محمد می توانست بنویسد، برای مردمش می نوشت و او هرگز خسته نمی شد . او هنوز هم از درد ها می نوشت ،از دختران ترکمن می نوشت و از عشق های که در گستره این دشت پهن نمایان بود، می نوشت. ناز محمد از دل کودکی می نوشت که آرزوهایی کوچکش برای او دست نیفتادنی بود. 
