تـرکـمـن لِر Türkmenler

وبـلاگـها و سـایـتـهـای تـرکـمـن هـا

تـرکـمـن لِر Türkmenler

وبـلاگـها و سـایـتـهـای تـرکـمـن هـا

سایت ترکمن های جهان

منبع : سایت ترکمن های جهان  سایت ترکمن های جهان (نسخه فارسی)

 

آبسکون در قلب صحرا

نوامبر 22, 2008
آبسکون
در قلب صحرا
 
دردی محمد مخمی
وقتی تاریخ عهد خوارزمشاهی را ورق می زنید نام جزیره ای کوچک به نام «آبسکون» نظر شما را جلب می کند. داستان این جزیره اسرارآمیز از اعماق تاریخ با گریز سلطان محمدخوارزمشاه و مرگ او در نهایت اندوه وناخوشی در جزیره شروع می شود و با ادعای زیر آب رفتن آبسکون در ساحل شرقی دریای خزر به پایان می رسد، متأسفانه ادعای اخیر سبب شده که خواننده و محقق هیچ گاه تحقیق و جست وجویی در مورد این جزیره به عمل نیاورد.
بیشتر مورخان موقعیت این جزیره تاریخی را در کناره دریای خزر و به فاصله ۱۶مایلی از استراباد (گرگان فعلی) و ۵۶مایلی ازجرجان (گنبد کاوس فعلی) تخمین زده اند.
اکنون اگر ادعا شودکه جزیره آبسکون نه تنها زیر آب نرفته بلکه در قلب ترکمن صحرا قد برافراشته است جای تعجب ندارد زیرا، این فقط قهر و بی وفایی دریای خزر و تغییرات اکولوژیکی منطقه بوده که جزیره زیبای آبسکون را به خاک صحرای ترکمن تسلیم کرده است. جزیره آبسکون از روزگاران کهن درمیان ترکمنها به «کرسو» یعنی آب کر (آب ساکن=آبسکون) شهرت داشته و دارد، این جزیره کوچک و تاریخی با عقب نشینی تدریجی و کم شدن ارتفاع آب دریای خزر هم اکنون به صورت تپه ای کوچک به فاصله ۵کیلومتر از پایتخت ترکمنهای یموت (کمش دفه) و ۱۰کیلومتر از ساحل شرقی دریای خزر واقع است.
به غیر از مسافتهای تقریبی ذکر شده توسط مورخان که مؤید موقعیت فعلی آبسکون با استرآباد و جرجان است و نیز معنای ترکمنی این جزیره، در برخی از منابع تاریخی مصب رودخانه گرگان علیا را در نزدیکی سمت جنوبی جزیره ذکر نموده اند و این نکته با وجود آثار رودخانه گرگان علیا که در حال حاضر خشک شده و به صورت فصلی جاری می شود به اثبات می رسد. مورخان همچنین به وجود دیوار دفاعی، معروف به «قزل آلان» و یا به قولی دیگر «سد سکندر» که در قسمت شمالی آبسکون قرار داشته و آن را محافظت می کرده است، اشاره نموده اند. خوشبختانه آثار و بقایای این دیوار تاریخی نیز در ضلع شمالی جزیره مشاهده می شود، بطور قطع قدمت جزیره آبسکون از دیوار دفاعی قزل آلان که برخی احداث آن را به خسرو انوشیروان ساسانی و برخی به اسکندر مقدونی نسبت داده اند بیشتر است. شن و ماسه های موجود در اطراف جزیره مؤید ساحل دیدنی آبسکون در آن روزگاران است و پستی و بلندیهای سطح زمین و شیارهای اطراف جزیره این واقعیت را بازگو می کند که امواج دریا به این شیارها و پستی و بلندیها برخورد می کرده و این وضعیت موجب سکون آب در اطراف جزیره می شده است به احتمال زیاد ساکنان آن بر همین مبنا، نام این جزیره با ساحلی آرام را «آبسکون» گذارده اند.
شباهت نوع سنگهای موجود در جزیره با سنگهای دیوار دفاعی قزن آلان و بویژه نوع و شکل سنگ قبرهای یادبود که در سده های اخیر مورد استفاده برای ثبت نام و مشخصات اموات اشخاص قرار گرفته ضرورت انجام تحقیقات در زمینه تاریخ و آثار این جزیره را دوچندان می کند.
مساحت جزیره یا به بیان دیگر «تپه آبسکون» فعلی در حدود ۲کیلومتر مربع می باشد و مدتهای مدیدی است که این جزیره و تپه دیوار دفاعی قزل آلان هر دو به عنوان قبرستان محلی اهالی کمش دفه (گمیشان) مورد استفاده قرار می گیرد، به نظر می رسد ترکمنهای یموت بدینوسیله قصد داشته اند این دو یادگار تاریخ را به نوعی محافظت نمایند و آنها را از گزند هرگونه تعرضی مصون نگه دارند. بنابراین با توجه به اهمیت این دومکان تاریخی ضروری است سازمان میراث فرهنگی کشور با جلب نظر سازمان یونسکو نسبت به احداث موزه تاریخ ترکمن در کمش دفه ( گمیشان) برای نگهداری کشفیات آتی از این اماکن و محافظت و محصور نمودن آنها ضمن ادامه کاربرد فعلی اقدام و زمینه معرفی و ثبت این دو گنجینه تاریخی را فراهم سازد. این اقدام بدون تردید موجب حضور و جلب توجه گردشگران و محققان داخلی و خارجی به این مناطق شده و درتقویت صنعت گردشگری و اقتصاد این منطقه مؤثر واقع خواهد گردید.
منابع:
۱ـ تاریخ ایران ـ حسن پیرنیا
۲ـ میراث باستانی ایران ـ ترجمه مسعود رجب نیا
۳ـ علویان طبرستان ـ ابوالفتح حکیمیان

آداب و رسوم ترکمن ها در ماه مبارک رمضان

سپتامبر 29, 2008

نهمین ماه از تقویم هجری قمری ، ماه مبارک رمضان است. این ماه را عرب ها «شهر (ماه) الصیام» یا «شهر الرمضان» ، ترک‌ها «اوروج» (یا احتمالاً «عروج») و ترکمن‌ها «اورازا» (احتمالاً تغییر یافته‌ی کلمه‌ی «روزه» است) و یا «رمضان» می‌نامند.

ترکمن‌ها به لحاظ کثرت آداب و رسوم در زندگی روزمره، دارای فرهنگی بسیار غنی هستند. این مردم به خاطر داشتن پیشینه‌ی فرهنگی بسیار قدیمی، تقریباً برای هر مناسبتی مراسم خاصی دارند. یکی از این مناسبت‌ها ، ماه مبارک رمضان است. فرا رسیدن این ماه باعث خوشحالی هر فرد ترکمن می‌شود و به خاطر همین نیز سنت‌ها و مراسم ویژه‌ای نیز برای آن دارند که در این مقاله سعی شده است به ذکر هر کدام از آن‌ها پرداخته شود.

ماه مبارک رمضان در میان ترکمن‌ها از جایگاه والایی برخوردار است. در این ماه ترکمن ها، از مرد و زن تا پیر و جوان و نوجوانان، با شور و شوقی عجیب، غیر از برجای آوردن فرایض، در تمامی مراسمی که ویژه‌ی این ماه برگزار می‌شود، شرکت می‌کنند.

برای پی بردن به جایگاه والای این ماه در بین ترکمن‌ها، به بیتی از شاعر بزرگ و بنیان‌گذار ادبیات ترکمن یعنی مختومقلی فراغی اشاره می‌کنیم. این سخنور بزرگ ترکمن در یکی از شعرهای خود در باره‌ی جایگاه والای این ماه مبارک چنین نوشته است:

ییل نگ دؤرت پاصلیندا ، اون ایکی آیدا

رمضان دیرلر آیینگ یاغشی سین

ترجمه:

از بین چهار فصل سال و دوازده ماه

رمضان می‌آید و آن بهترین ماه است.

 

سنت‌های استقبال از رمضان

ترکمن ها حداقل یک هفته قبل از حلول ماه مبارک رمضان‌، مقدمات ورود به این ماه پر فیض را فراهم می‌کنند؛ زنان بیشتر از روزهای معمول به نظافت خانه و حیاط منزل می‌پردازند و مردان نیز خواربار و ملزومات مورد نیاز این ماه را خریداری می‌کنند.

در بسیاری از مناطق ترکمن نشین، رسم است که زنان و دختران ترکمن آخرین جمعه‌ی قبل از حلول ماه رمضان، به شـکل دستـه جمعی ، مسجـد محل خود را نـظافت می‌نمایند. برخی از خانواده‌ها نیز سجاده‌هایی از جنس قالیچه و نمد را که به آن «نمازلیق» می‌گویند، به مسجد محل خود اهداء می‌کنند.

رویت هلال ماه ‌رمضان (آی گؤرمک) نیز در میان ترکمن‌ها با هیجان خاصی همراه است. ترکمن ها عقیده دارند هرکس زودتر از بقیه هلال ماه را ببیند، ثواب بیشتری می‌برد و حتی باعث افزایش بینایی می‌شود. به همین خاطر پیر و جوان سعی می‌کنند برای دیدن هلال ماه ـ که علامت حلول ماه مبارک است ـ به بالای ارتفاعات و پشت بام‌ها بروند تا زودتر از دیگران ببینند. عصر شب‌های آخر ماه شعبان، نگاه غالب مردم ترکمن به سمت مغرب آسمان است تا شاید هلال ماه را رؤیت کنند. فردی که هلال ماه را می‌بیند، آیه شریفه ‪۱۸۹ سوره بقره را قرائت می‌کند و با خوشحالی و صدی بلند به دیگران اعلام می‌کند که ماه را رؤیت کرده است. رسم بر این است که هر فرد ترکمن ، چه آن‌ها که در همان شب ماه را می‌بینند و چه آن‌ها که در شب های دیگر آن را رؤیت می‌کنند، به محض دیدن ماه ، دست خود را به سمت آن دراز می‌کنند و به پیشانی می‌سایند و این کار را سه بار تکرار می‌کنند و می‌گویند «گلجک ئیلا خدای یتیرسین!» (یعنی: خداوند دیدن این ماه را در سال آینده نیز قسمت ما نماید!)

یکی دیگر از سنت‌های حسنه‌ی ترکمن‌ها پیش از آغاز این ماه مبارک، مراسم آشتی‌‌کنان است. به این ترتیب که ریش سفیدان هر محله ـ که به آن ها «یاش اولی» می گویند ـ بنا به ابتکار خود ، آن‌ها را که در آن محله با هم کدورتی دارند، بدون اطلاع از همدیگر برای صرف چای به خانه‌اش دعوت می‌کند و آنها را آشتی می‌دهد.

 

برپایی نماز تراویح و ختم قرآن:

در طول ماه مبارک رمضان ، مساجد ترکمن‌ها پر ازدحام است و حال و هوایی دیگر دارد. اگر در شب های ماه مبارک رمضان در مناطق ترکمن نشین باشی و از گلدسته‌های مساجد صدی اذان برای برپایی نماز عشاء را بشنوی، پیر و جوان و حتی کودکان را خواهی دید که با عرقچین‌های سفیدی که بر سر دارند، به سمت مساجد می‌روند. در شب‌های ماه مبارک رمضان، جمعیت عظیمی که اکثر آنها را جوانان و نوجوانان و حتی کودکان تشکیل می‌دهند برای برپایی نماز عشا و نماز «تراویح» که پس از آن به جماعت می‌خوانند ، به مساجد می‌آیند. در بیش‌تر مساجد، به خاطر کثرت نمازگزاران و کافی نبودن فضای صحن برخی از مساجد، نمازگزاران در حیاط و حتی بیرون از حیاط مساجد، نماز را برجای می‌آورند. «تراویح» نمازی 20 رکعتی است که در قالب 10 نماز دو رکعتی، پس از اقامه نماز عشاء به جماعت خوانده می‌شود به این شکل که امام جماعت پس از خواندن حمد در هر رکعت، یک سوره از سوره‌های کوتاه قرآن مجید را در این نماز قرائت می‌کند. نماز تراویح در تمامی مساجد منطقه‌ی ترکمن ‌نشین برپاست اما در برخی از مساجد نیز «نماز ختم» برپا می‌شود. به این ترتیب که در طول یک هفته، هر شب نمازگزاران در قالب همان نماز تراویح ، به نماز می‌ایستند و امام جماعت در هر رکعت از نمازهای دو رکعتی ، به جای قرائت سوره‌های کوتاه پس از حمد، از نخستین سوره‌ی ابتدی قرآن آغاز می‌نماید و در هر رکعت بخشی از قرآن را از حفظ می‌خواند و در رکعت‌های بعدی ادامه‌ی آن را می‌خواند و به این ترتیب در طول یک هفته، قرآن را به جماعت و در قالب نماز تراویح ، ختم می‌کنند. هر چند این نمازهای 20 رکعتی (که در قالب نمازهای دو رکعتی برپا می‌شود) هر شب دو تا سه ساعت به طول می‌انجامد، اما ترکمن‌ها شرکت در آنها را از مستحبات مؤکد می‌دانند و گاه قبولی طاعات خود در این ماه را منوط به شرکت در آن نمازها می‌دانند.

 

آغیز آچار (افطار):

روزهای ماه مبارک، شادی و نشاط را مهمان چهره‌ها می‌کند. هر روز قبل از اذان افطار، کودکان هر محله در محل ورودی به مسجد محل خود تجمع می‌کنند و منتظر اعلام فرارسیدن وقت افطار می‌شوند و به محض اینکه موذن مسجد آن را اعلام می‌کند، به سوی منازل خود رفته و با صدی بلند فرارسیدن زمان افطار را به اطلاع دیگران می‌رسانند.

در بین ترکمن‌ها رسم بر این است که هر روز هر کدام از خانه‌های یک محله، غذایی درست می‌کنند و آن را به مسجد محله‌ی خود می‌فرستند تا نمازگزاران با آن افطار کنند.

 

قدر گیجه سی (شب قدر):

هرچند شب قدر دقیقاً مشخص نشده است ولی در بین ترکمن ها از قدیم‌الایام و با استناد به شواهدی که فقهای ترکمن بیان می‌کنند، این مراسم در شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان برگزار می‌شود. ترکمن‌ها معتقدند که در این شب، دو پیامبر الهی یعنی حضرت خضر و حضرت الیاس ظاهر می‌شوند و هرکس با آنها برخورد کند، خوشبخت می‌شود.

در این شب، هر خانواده سفره‌ی مخصوصی پهن کرده و بر آن آجیل، میوه ، شیرینی و نوعی شیرینی خانگی به نام «بیشمه» و آرد گندم به نام «قاوورداق» و «تالخان» و سمبوسه‌ی گوشتی به نام «بؤرک» می‌گذارند. در روستاهای ترکمن نشین، جوانان در گروه‌های مختلف، هر کدام مبلغی پول هزینه می‌کنند و با آن آجیل و میوه و شیرینی می‌خرند و در خانه‌ای گرد هم می‌آیند و ضمن خوردن و آشامیدن، به دعا و نیایش می‌پردازند و نماز شب قدر را برپا می‌دارند. در این شب ، بین این گروه‌ها حتی تعریف افسانه و حکایت‌های قدیمی و پرسیدن چیستان‌ها از همدیگر نیز مرسوم است. همچنین رسم بر این است که هیچ کدام از افراد گروه نباید تا اذان صبح بخوابند و اگر کسی بخوابد، دیگر اعضای گروه، برای مطایبه با وی ، او را با نخ و سوزن به نمد یا زیرانداز می‌دوزند و یا با انگشت، سیاهی دیگ را بر روی صورت وی می‌کشند (شاید به این معنی که خوابش رفته و فیض الهی شب قدر را از دست داده و به اصطلاح «روسیاه» شده). این مراسم شب نشینی تا اذان صبح ادامه می‌یابد و اعضای گروه، پس از خوردن سحری، برای روز بعد نیت روزه می‌کنند.  

در این شب همچنین برخی از دختران جوان دسته‌جمعی در فضای باز، گرد هم می‌نشینند و تصنیفی بنام «لاله» را بصورت گروهی و با صدی بلند در دل شب می‌خوانند. نواختن «قوپوز» (زنبورک) توسط دختران نیز از دیگر مرسومات این شب است.

یکی دیگر از رسومات این شب، آن است که از طرف خانواده‌ی داماد برای نوعروس یا دختری که تازه نامزد شده، هدیه‌ای برده می‌شود.

 

مراسم «یارمضان» و شکل برپایی آن در بین ترکمن‌های ایران و ترکمنستان

یکی دیگر از مراسم ماه رمضان در میان ترکمن‌ها، مراسم «یارمضان» است. این مراسم در بین ترکمن‌های ایران، در شب چهاردهم ماه رمضان و در ترکمنستان یک روز پیش از حلول این ماه مبارک برگزار می‌شود.

در این قسمت، نگارنده بر آن است که ضمن توضیحی کوتاه در باره‌ی وضعیت برپایی مراسم دینی در ترکمنستان کنونی و شرح این مراسم و چگونگی اجری آن و تنوع در قرائت اشعار مربوط به این مراسم در بین ترکمن‌ها ـ به ویژه ترکمن‌های ایران و ترکمن‌های ترکمنستان ـ تفاوت‌های برپایی مراسم «یارمضان» در بین ترکمن‌های ایران و ترکمن‌های مقیم ترکمنستان را بیان نماید.

    در ترکمنستان پیش از کسب استقلال ، مسلمانان ساکن در این کشور به شکل علنی قادر به انجام فرایض دینی ماه مبارک رمضان نبوده‌اند و می‌گویند همه‌ی اعمال و از جمله خواندن نماز تراویح در برخی از خانه‌ها و دور از چشم نیروهای امنیتی و نظامی صورت می‌گرفته و حتی صرف سحری و افطار نیز در خفی انجام می‌گرفته است. پس از کسب استقلال ، یکی از اقدامات مثبتی که رئیس جمهور سابق آن کشور مرحوم صفرمراد نیازوف انجام داده، آزادی انجام فرایض دینی و احیای سنت‌های حسنه‌ی قدمای ترکمن است. در سال‌های استقلال ، مساجد بسیار زیبا و مجللی در عشق آباد و سایر شهرهای آن کشور احداث شد به طوری که هم اکنون در شب‌های ماه مبارک رمضان، آن مساجد مملو از زنان و مردان مسلمان روزه دار و نمازگزار می‌شود که برای شرکت در نماز جماعت و نماز تراویح به آن جا می‌آیند.

      گفتیم که یکی از اقدامات مثبت رئیس جمهور ترکمنستان پس از کسب استقلال، احیای سنت‌های حسنه‌ی قدمای ترکمن بوده است. یکی از آن سنن، برگزاری مراسم «یارمضان» است.

«یارمضان» را از این لحاظ که خاستگاه مردمی دارد و سینه به سینه از نسل‌های گذشته به نسل امروزین ترکمن‌ها رسیده، بایستی در ردیف ادبیات شفاهی که با ماه رمضان ارتباط مستقیم دارد، قرار دهیم.

ساکنان مناطق ترکمن‌نشین که به اجرای این مراسم سنتی دیرینه واقف هستند، همه ساله در این شب به انتظار رسیدن این گروه‌ها می‌نشینند تا پس از شنیدن اشعاری در وصف رسول اکرم (ص)، برکات ماه مبارک رمضان و دعا برای اهل خانه، هدایایی به آنان تقدیم کنند

ترکمن‌ها بر این عقیده‌اند که این مراسم باعث افزایش برکت در منزل و اعطای سلامتی اعضای خانواده می‌شود و بنا به اعتقاد ترکمن‌های ایران، برپایی آن به این معناست که خانواده‌ها بر تداوم امساک در مابقی ایام ماه مبارک رمضان همت گمارند.

این مراسم در بین ترکمن‌های ایران در شب چهاردم ماه مبارک رمضان به این صورت انجام می‌گیرد که پس از اقامه‌ی نماز عشا و تراویح، دسته‌هایی در بیرون مسجد هر محله تشکیل می‌شود و این دسته‌ها از بین خود یک سرخوان و یک صندوق‌دار که به آن اصطلاحاً «اشک» (الاغ) می‌گویند، انتخاب می‌کنند.

سرخوان را معمولاً اعضای دسته انتخاب می‌کنند و معمولاً فردی انتخاب می‌شود که چهره‌ی موجهی نسبت به بقیه داشته باشد و صدای رسا و زیبایی نیز داشته باشد. در برخی از مناطق، طلاب حوزه‌های علمیه برای این انتخاب ارجحیت داده می‌شوند.

«یارمضان» در حقیقت واگویه‌های عامیانه‌‌ای است که به مناسبت ماه مبارک رمضان از سوی گروه‌های مذکور به زبان ترکمنی خوانده می‌شوند. به این ترتیب که جوانان ، نوجوانان و کودکان ترکمن دسته‌هایی را تشکیل می‌دهند و به در خانه‌های ترکمن رفته و مقابل آن تجمع می‌کنند. در بین ترکمن‌های ایران، سرخوان شروع به خواندن ابیاتی که غالباً در باره‌ی فضیلت ماه مبارک رمضان و دعا و نیایش در باره‌ی اهل آن خانه است، می‌کند. پس از پایان قرائت هر بند از آن اشعار توسط سرخوان ، دیگر اعضای گروه ، یک صدا «آلّاو»Allow (که به نظر می‌رسد مخفف عبارت «الله هو» باشد) می گویند. البته در مراسمی که در ترکمنستان برگزار می شود ، معمولاً سرخوانی وجود ندارد و تمامی اعضای گروه، ابیات را با هم می‌خوانند و به جای عبارت «آلّاو» ، عبارت «یارمضان» را به کار می‌برند.

با عنایت به معانی ابیاتی که در این مراسم بیان می‌شود ـ و آن در باره‌ی فضیلت ماه مبارک رمضان و جملات دعایی در باره‌ی اهل آن خانه است ـ می توان این گونه استنباط کرد که عبارت «آلّاو» یا «یارمضان» که از سوی دیگر اعضای دسته در پایان هر بند به صورت همصدا بیان می‌شود، نوعی تأکید و یا به عبارت دیگر تأئید (و به تعبیری تکبیر) سخنانی است که سرخوان به نمایندگی از سوی آن‌ها قرائت می‌نماید.

در ترکمنستان، این مراسم در یک روز مانده به نخستین روز ماه مبارک رمضان و یا سومین روز از این ماه برگزار می‌شود و برگزاری آن را به معنی «استقبال از این ماه» و راه افتادن دسته‌ها را «جارچی حلول ماه مبارک رمضان» می‌دانند اما در بین ترکمن‌های ایران، این مراسم در پانزدهمین روز از ماه مبارک رمضان برگزار می‌شود و مراسم «یارمضان» را به معنی «یاری رمضان» (نیمه‌ی ماه رمضان) می‌دانند و بر این باورند که دسته‌ها به در خانه‌ها می‌روند و با خواندن فضیلت‌های این ماه و اعلام این که نیمی از ماه مبارک سپری شده، مردم را تشویق به ادامه‌ی امساک و روزه داری می‌نمایند.

پس از پایان یافتن مراسم، صاحب خانه انعامی به نماینده‌ی آن دسته می‌دهد. شکل انعام متفاوت است و بستگی به وضعیت مالی آن خانه دارد اما غالباً پول نقد، آرد، شیرینی، شکر و امثالهم است. به نظر نگارنده، دادن انعام از سوی هر خانه ـ که در ابیات سرخوان از آن به نام «یارمضان زکاتی» (زکات یارمضان) یاد می‌شود ـ شاید با واجب بودن پرداخت زکات فطر (فطریه) برای هر خانواده بی‌ربط نباشد. به عبارت دیگر، خانواده‌ها با دادن انعام به دسته‌ها،  به نوعی فطریه را نیز پرداخت می‌کنند تا اگر به هر شکلی نتواند در پایان ماه مبارک آن را پرداخت نمایند، به لحاظ شرعی مشکلی نداشته باشند. البته همچنانکه متذکر شدیم، این نظر و برداشت نگارنده است و جنبه‌ی فقهی ندارد و علمای دین شاید نظری دیگر در باره‌ی این موضوع داشته باشند.

در پایان این مراسم که معمولا تا پاسی از شب به طول می‌کشد، افراد گروه نذورات جمع آوری شده را بین خود و یا مستمندان تقسیم می‌کنند.

همچنانکه در بالا ذکر شد، شکل اجرا در بین تمامی مناطق ترکمن نشین یکسان است. مفهوم ابیاتی که از سوی سرخوان قرائت می‌شود نیز یکسان است اما آن ابیات در هر منطقه با هم متفاوت است. به طور مثال، در ترکمنستان ابیاتی که سرخوان دسته می‌خواند ، چنین است:

رمضان آیلاری گلرده گچر ،

بهیشت نگ ایشیگین بیر جومارت آچار

آتینی إیرلأپ ، مونرده قاچار

حق رسول ، امتیم ، یا یارمضان!

ترجمه:

ماه رمضان می‌آید و می‌گذرد

تنها جوانمردان درب بهشت را گشوده خواهند یافت

رمضان سوار بر اسب ، خواهد تاخت

به حق رسول و امت رسول ، یایارمضان!

 

توینوگ نگیزدان آی گؤروندی ،

گؤونومیزه جای گؤروندی ،

دؤولت لی اؤی إیه سی ،

بیزه حاتم طای گؤروندی ،

حق رسول ، امتیم ، یا یارمضان!

ترجمه:

بر بالای این خانه ، ماه پرتوافشانی می‌کند

و این باعث خوشحالی و خرسندی است

صاحب این خانه‌ی سعادتمند

به چشمان ما همانند حاتم طایی دیده می‌شود

به حق رسول و امت رسول ، یایارمضان!

 

اورازانگ اوچونده گلدیک بیز سیزه

اونونگ زکاتینی برینگ سیز بیزه

کوی سویونگ ، کوچگار سویونگ

ثوغابی سیزه ،

حق رسول ، امتیم ، یا یارمضان!

ترجمه:

سومین روز از رمضان به نزد شما آمده‌ایم

زکاتش را شما به ما بدهید

گوسفند قربانی کنید یا قوچ

ثوابش به شما می‌رسد

به حق رسول و امت رسول ، یایارمضان!

 

بای آقانینگ قیزی قاچدی

ینگّه لری دونون بیچدی

بیچیلن دونونگ یانی یوق

اورازانگ ثوغابی نینگ سانی یوق

حق رسول ، امتیم ، یا یارمضان!

ترجمه:

دختر «بای آقا» (خان و مرد ثروتمند) فرار کرد

همراهانش برای او لباسی تهیه دیدند

لباسی که تهیه شده، کناره ندارد

ثواب رمضان بی حد و حصر است

به حق رسول و امت رسول ، یایارمضان!

 

شو گون آینگ اوچی بولار

آینگ آشاق گؤچی بولار

باغیت لی دا اؤی ایچی بولار

سویولجاق کوی یا گچی بولار

بایلار مالی سچیپ آلار

حق رسول ، امتیم ، یا یارمضان!

ترجمه:

امروز سومین روز ماه است

و آن ، روزهی آغازین ماه است

سعادتمند آنست که خانواده‌ای داشته باشد

آنچه قربانی می شود ، گوسفند یا قوچ است

ثروتمندان بهترین دام را برمی‌گزینند

به حق رسول و امت رسول ، یایارمضان!

            در برخی از این ابیات ، به مضامینی برمی‌خوریم که سرخوان بنا به مقتضیات اهل آن خانه، می‌سراید. به طور مثال ، در ابیات ذیل ، سرخوان با توجه به اهمیت فرزند ذکور در بین ترکمن‌ها ، به درگاه حق تعالی دعا می‌کند که به آن خانه فرزند پسر عطا نماید:

بهیشت ده بیر آقاچ گؤردوک پورلی ـ پوداغ لی

اوبانگیزدا بیر اؤی گؤردوک اوتلی ـ اوجاق لی

ایچین ده بیر آق زنان گؤردوک بأبک قوجاق لی

خدائیم سیزه بیر اوغول برسین زرین قوشاق لی

حق رسول ، امتیم ، یا یارمضان!

ترجمه:

در بهشت درختی دیدیم پربار و پرثمر

در این روستا خانه‌ای دیدیم اجاقش روشن

در آن خانه ، زنی دیدیم سفید روی و طفلی قنداق پیچ به بغل

خدایمان به شما پسری با کمربندی زرین عطا نماید

 به حق رسول و امت رسول ، یایارمضان!

 

رمضان‌دا بای آداملار کأن بولار

آغزی بیرلیکده بیر بیرینه دوغان بولار

تأزه دوغولان اوغلونگیز آراسین دا خان بولار

آباد ایل لر دوغان بولار، جان بولار

حق رسول ، امتیم ، یا یارمضان!

ترجمه:

به برکت رمضان ، افراد ثروتمند در این ماه فزونی می‌یابد

آنها بی هیچ اختلافی برادر هم هستند

پسر شما که تازه به دنیا آمده ، خان آن‌ها خواهد بود

ایل آباد ، برادر و یک جان و یک تن خواهند بود

به حق رسول و امت رسول ، یایارمضان!

 

ماری نینگ یانداق نینگ کؤکی اوزین

تجن نگ قاوونی نینگ قاقی اوزین

خدائیم بیر اوغول برسین، آتجاق یایی نینگ اوکی اوزین

یارمضان!

ترجمه:

خارهای روئیده در مرو ، ریشه‌ای دراز دارند

و خربزه‌های تجن برگهای پهن دارند.

خداوند پسری به شما عطا نماید ؛ پسری که تیری که در کمان دارد ، دراز باشد.

            برخی از ابیاتی که در مراسم «یارمضان» خوانده می‌شود، ضمن بیان طبقات اجتماعی و انتقاد از صفات نکوهیده‌ای همچون خست و تنگ نظری، مردم را به بخشش مال و داشتن طبع بلند دعوت می‌کنند:

آیا آیا آز برنلر آزلیقین دان آئیا

کؤپ برنلر کؤپلیگین دن بائیا

برمه دیک لره قیل صراطینگ کؤپروسین دن تائیا

یارمضان

ترجمه:

آن که کم می دهد ، از کم دادنش فقیرتر

و آن که زیاد می دهد ، از زیاد دادنش غنی تر می شود

و آن که هیچ نمی دهد ، از پل صراط که چون مو نازک است ، سقوط خواهد کرد

 

بیزأ سیزی بای گؤردوک

توینوگ نگیزده آی گؤردوک

آز برسه نگیز آلجاق دأل

قولتوجاقیما سالجاق دأل

یارمضان!

ترجمه:

ما شما را ثروتمند یافتیم.

بر روی سقف خانه‌ی شما کمانی دیدیم.

اگر کم بدهی ، نخواهم گرفت ؛

و آن را به زیر بغلم نخواهم گرفت.

 

شو اؤی بیر بای نگ اؤیی

هر گونده توتیار طویی

کأن پول برسین ، سونگرا سوئیت

بولسون قایماغی قویی

یارمضان!

ترجمه:

این خانه ، خانه‌ی مردی ثروتمند است

که هر روز جشن می‌گیرد

خدا دارایی اش را زیاد کند و بعد شیر زیادی بدهد

شیری که خامه‌ی پرچرب داشته باشد

 

یا رمضان آیلاری

گلدی گچر بایلاری

آز برنینگ قیزی بولسون

کؤپ برنینگ اوغلی بولسون

یارمضان!

ترجمه:

ماه رمضان

آمد ، اترق کرد و رفت.

هر کس بیشتر بدهد ، پسر دار شود ؛

و آن که کم می‌دهد ، دختر دار شود.

 

یوکاردا بیر مسجید بار قیرق درجه

ملالار خط یازار گوندیز ده – گیجه

مانگا بیر یاغلیق بر ، آی جانیم اجه

محمد امتیم دیر ، یارمضان!

ترجمه:

در شرق مسجدی 40 درجه است

ملاها شبانه روز، نامه می‌نویسند

مادرجان! یک روسری به من بده

امت محمد است ، یا یارمضان!

 

کؤپ برنینگ اوغلی بولسون

آز برنینگ قیزی بولسون

زاد برمه دیک بوغولیپ اؤلسون

یارمضان!

ترجمه:

آن که بیش تر می دهد ، پسر دار شود

آن که کم می دهد ، دختر دار شود

و آن که هیچ نمی‌دهد ، خفه شده ، بمیرد!

            نگارنده در بررسی و پرس و جوهایی که بین تیره‌ها و طوایف مختلف ترکمن‌های ترکمنستان انجام داد، به این نتیجه رسیده‌است که غالب آن‌ها بر روی شاه بیت زیر از مراسم «یارمضان» اتفاق نظر دارند:

یوکاردا بیر آی بار

اوجی قیزیل یای بار

پیغمبرینگ ساچاقیندا

بیزه قویلان پای بار

بیزأ سیزی بای گؤردوک

قاپی نگیزدا آی گؤردوک

کؤپ برنینگ اوغلی بولسون

آز برنینگ قیزی بولسون

ترجمه:

در بالا (در جنوب) هلال ماه است.

تیری هست با نوکی سرخ.

در سفره‌ی پیغامبر ،

سهمی هست که برای ما کنار گذاشته شده.

ما شما را ثروتمند یافتیم.

بر درب خانه‌ی شما ماه را دیدیم.

هر کس بیشتر بدهد، پسر دار شود ؛

و آن که کم می‌دهد ، دختر دار شود.

در زیر، مصاریع شبیه به بند بالا که تنها در چند مصرع اختلاف دارند و در برخی از مناطق ترکمنستان خوانده می‌شود ، ذکر می‌گردد:

یوکاردا بیر آی بار

اوجی قیزیل یای بار

پیغمبرینگ ساچاقیندا

بیزه قویلان پای بار

قاراجا چاتمانگ اؤی بولسون

قاپی نگیزدا طوی بولسون

آز برنینگ قیزی بولسون

کؤپ برنینگ اوغلی بولسون

بیزأ سیزی بای گؤردوک

توینوگ نگیزده یای گؤردوک

آرمیا گیدن اوغلونگیز

دولانیپ گلسین دایزا

ترجمه:

در بالا (در شرق) هلال ماه است.

تیری هست با نوکی سرخ.

در سفره‌ی پیغامبر ،

سهمی هست که برای ما کنار گذاشته شده.

آلاچیق تو (سیاه چادر تو) ، خانه‌ای شود.

جلوی درب خانه‌ات ، عروسی برپا شود.

هر کس بیشتر بدهد ، پسر دار شود ؛

و آن که کم می دهد ، دختر دار شود.

ما شما را ثروتمند یافتیم.

بر روی سقف خانه‌ی شما کمانی دیدیم.

پسرتان که به سربازی رفته

به سلامت برگردد ای خاله!

 

یوکاردا بیر آی بار

اوجی قیزیل یای بار

پیغمبرینگ ساچاقیندا

بیزه قویلان پای بار

بیزأ سیزی بای گؤردوک

توینوگ نگیزده آی گؤردوک

آلتین بیلن آپاردیق

کوموش بیلن قوپاردیق

یارمضان

ترجمه:

در بالا (در جنوب) هلال ماه است.

تیری هست با نوکی سرخ.

در سفره‌ی پیغامبر ،

سهمی هست که برای ما کنار گذاشته شده.

ما شما را ثروتمند یافتیم.

بر روی سقف خانه‌ی شما کمانی دیدیم.

آن را طلا اندود کردیم

و با نقره از جا کندیم

            همچنانکه گفته شد ، ابیات مراسم «یارمضان» در بین ترکمن‌های ایران هر چند به لحاظ مضامین با آنچه در ترکمنستان خوانده می‌شود ، تفاوت چندانی ندارد، اما به لحاظ انتخاب جملات و آهنگ بیان از سوی سرخوان و نیز عبارت تأئید که یکصدا از سوی اعضای گروه گفته می‌شود ، متفاوت است. در زیر برخی از این ابیات را که در بین ترکمن‌های ایران رواج دارد ، ذکر می‌کنیم:

السلام علیکم یاتان کیشی‌لر

کرپیگین کرپیگه قاتان کیشی‌لر

نماز اوکاپ روزه توتان کیشی‌لر

محمد امتینا یا یارمضان!

ترجمه:

السلام علیکم آن‌ها که خواب هستید ؛

ای آن‌ها که مژه‌هایتان بر روی هم افتاده ؛

ای آن ها که نماز بر پا می‌دارید و امساک می‌کنید؛

بر امت محمد یا یارمضان!

 

کؤپ برنلر ، کؤپلیگین دن بایی یار

آز برنلر، آل هوا دا قائیار

برمه دیک‌لر شول صراط دا تائیار

محمد امتینا یا یارمضان!

ترجمه:

آن‌ها که بخشش زیادی می‌کنند ، به برکت آن بخشش، دارایی‌هاشان فزونی می‌یابد؛

آن‌ها که کمتر بخشش می‌کنند ، بین زمین و آسمان معلق می‌مانند ؛

و آن‌ها که هیچ نمی‌دهند، در همان پل صراط خواهند لغزید.

بر امت محمد یا یارمضان!

 

یوکاردا بیر توت بار ، کؤکی اوزین

آشاقدا بیر قاوون بار ، کاکی اوزین

خدائیم بیر اوغول برسین یاشی اوزین

محمد امتینا یا یارمضان!

ترجمه:

در شرق درخت توتی هست با ریشه‌ای عمیق ؛

در غرب خربزه‌ای هست با برگ‌های پهن ؛

خداوند فرزندی به شما عطا کند با عمری طولانی؛

بر امت محمد یا یارمضان!

 

یارمضان آیدا ، آیدا گلدیک سیزه

یارمضان زکاتینی برینگ بیزه

کوی برینگ ، قوچ برینگ خایری سیزه

محمد امتینا یا یارمضان!

ترجمه:

«یارمضان» گویان به خانه‌ی شما آمده‌ایم ؛

زکات «یارمضان» را به ما بدهید.

گوسفند بدهید یا قوچ ؛ خیر و ثوابش برای شماست ؛

بر امت محمد یا یارمضان!

 

رمضان آیلاری گلرده گچر

آینگ اون دوردینه یالقیمین ساچار

آطینی ایرلأپ مونرده قاچار

محمد امتینا یا یارمضان!

ترجمه:

ماه های رمضان می‌آیند و می‌روند ؛

این ماه در شب چهارده نورافشانی می‌کند؛

و اسبش را زین کرده ، خواهد تاخت ؛

بر امت محمد یا یارمضان!

 

«الوداع والفراق یا شهر رمضان» (روزهی پایانی ماه مبارک رمضان):

در شب‌های آخر ماه مبارک در مساجد ترکمن‌ها آوای حزن‌انگیز «الوداع و الفراق یا شهر رمضان» طنین می‌اندازد و روزه‌داران ترکمن، محزون از ایام رو به پایان ماه میهانی خدا، دست به دعا و نیایش برای قبولی طاعات و عبادات برمی‌دارند.

علمای ترکمن بر این عقیده‌اند که بر اساس حدیثی از رسول اکرم (ص)، هرکس با آغاز ماه مبارک رمضان خوشحال و با اتمام آن محزون و غمگین شود، بهشت براو واجب می‌شود و بر اساس این باور است که در شبهای پایانی ماه مبارک رمضان، ندای غم‌انگیز وداع با این ماه عزیز سرداده می‌شود.

 

باش پیطره (پرداخت فطریه)

پرداخت فطریه از دیگر مراسم مذهبی است که معمولاٌ در چند روز آخر ماه رمضان و تا قبل از نماز عید انجام می‌شود.

بنا به اعتقاد علمای ترکمن، پرداخت فطریه با آغاز ماه مبارک رمضان جایز است و وقت واجب برای پرداخت آن، تا قبل از ادای نماز عید فطر است. پرداخت فطریه ‌اهمیت خاصی در بین ترکمن‌ها دارد. علمای ترکمن برای هر عضوی از خانواده، مبلغی را تعیین می‌کنند و هر خانواده محاسبه نموده و آن مبلغ را به مسکینان و افراد نیازمند می‌رسانند.

در فقه اهل سنت، پرداخت فطریه واجب است و به گفته‌‌ی علما، معمولا مقدار معینی از قوت غالب مردم هر منطقه مبنای پرداخت آن است. بر همین اساس، در بین ترکمن‌ها مبنای پرداخت فطریه غالباً گندم است که مبلغ ریالی آن از سوی علما تعیین و اعلام می‌شود.  

 

رویت هلال ماه شوال و مقدمات برگزاری عیدفطر

            در روزهای پایانی ماه مبارک رمضان نیز درست همانند روزهای آغازین، مردم تلاش می‌کنند زودتر از دیگران هلال ماه شوال را رؤیت نمایند.  

ترکمن‌ها در چند روز آخر ماه مبارک رمضان، با انجام خانه تکانی و خرید لباس نو به استقبال عید فطر می‌روند. خرید لباس نو و تهیه انواع شیرینی‌های خانگی و انجام خرید برای سفره‌ی عید از جمله کارهایی است که هر خانواده‌ی ترکمن انجام می‌دهند.

با اعلام رویت هلال ماه شوال، این موضوع در روستاها از طریق پیک‌های موتوری و ماشین به دیگر روستاها اطلاع داده می‌شود و در شهرها نیز از طریق بلندگوی مساجد به اطلاع عموم می‌رسد و اعضای خانواده‌ها و عموم مردم در برخورد با یکدیگر، عید را به همدیگر تبریک گفته و آرزوی رسیدن به مهمانی خدا در سال آینده را برای یکدیگر می‌کنند.

 

«اورازا بایرامی» (عید فطر):

آخرین مراسم ماه مبارک رمضان در میان ترکمن‌ها مراسم عید فطر است که به عنوان یکی از اعیاد بزرگ جشن گرفته می‌شود.

صبح اول وقت، مردها، جوانان و نوجوانان ترکمن با پوشیدن بهترین لباس، سواره و پیاده به سمت عیدگاه می‌روند تا ضمن گوش سپردن به مواعظ علما و بهره‌مندی از ارشادات دینی، نماز عید فطر را برجای ‌آورند. آنها فطریه را نیز به مستمندان می‌دهند. پس از پایان یافتن نماز، همگی به سمت ردیف‌های جلو هجوم می‌آورند تا ضمن دست دادن به امام جماعت و دیگر روحانی‌ها، عید را به آنها تبریک بگویند. در این مواقع، صفی طولانی ایجاد می‌شود و همگی صبر می‌کنند تا نوبت به آنها برسد. ترکمن‌ها عقیده دارند که دست دادن به روحانی‌ها در عیدگاه، باعث قبولی بیشتر طاعات می‌شود.

پس از آن، همگی به خانه‌های خود باز می‌گردند و آماده می‌شوند تا دید و بازدید عید را انجام داده و به خانه‌های همسایگان و آشنایان بروند. آن روز هر خانه سفره‌ی رنگین پهن می‌کند و آن را تا آخر شب جمع نمی کند. دراین روز بزرگترها به بچه‌ها عیدی می‌دهند.

 


طوایف ترکمن

سپتامبر 23, 2008

ترکمن ها به قبایل و تیره های متعددی تقسیم می شوند: 

«عالی ایلی»، «چاودار»،« یمرلی»، «ارساری»، «سالور»،« ساریق»، «تکه»،« یموت»، «گوکلان».

          اکنون به بررسی محل زندگی و خصوصیات آنها می پردازیم و با توجه به این که بیشترین اطلاعات در کتاب های مختلف ، درباره ی سه طایفه ی تکه، یموت و گوکلان آمده است ، درباره ی سایر طوایف ترکمن فقط به معرفی و توضیحی مختصر اکتفا می کنیم.

ـ ترکمن های عالی ایل (آل ایلی یا علی ایلی ها): عمدتاً در ناحیةی «اندخوی» در مرز شمالی افغانستان ساکن بودند، هرچند که بخش کوچکی از این قبیله در مرز شمالی و ایالات قوچان و دره گز ایران زندگی می کردند و تابع امیر افغانستان بودند.

ـ ترکمن های چاودار (چاودریا، چودیرها): در منطقه ی بین «مانقشلاق»و «خیوه» زندگی می کردند. تیره‌های عمدة ی آنها از بحر خزر تا «کهنه اورگنچ» و« بولدومساز» و«پرسو» و«گوگجق مرو» متفرق هستند. 
ـ ترکمن های یمرلی: یمرلی ها در سمت شرقی آمودریا ساکن بودند. 

ـ ترکمن های ارساری: این قوم ترکمن در ساحل چپ آمودریا از بخارا گرفته تا بلخ و سرزمین داخل افغانستان سکونت داشتند. ارساری ها یکی از قبایل پر جمعیت ترکمن در آسیای میانه بودند. بعد از غلبه ی روس ها بر ترکمنستان، بیشتر ارساری ها به دولت روسیه توسط بخارا خراج می پرداختند و تعداد کمی از آنها تبعه ی افغانستان بودند. بیشتر آنها اسکان یافته بودندودر روابط بین خانات بخارا و افغانستان نقش عمده ای داشتند .آنها منشعب به چند تیره می شدند: « قارا»،«باکول» ،« آلاچا»، «اوکا». 

ـ ترکمن های سالور: سالورها یکی از قدیمی ترین قبایل ترکمن بودند. احتمالاً تعداد آنها قبل از جنگ ها و تهاجماتی که موقع انتقال قسمت عمده ی ترکمن ها توسط سلجوقیان از آسیای مرکزی به غرب روی داد، بیشتر بود. سالورها در شرق سرزمین تکه، بین سرخس و رود مرغاب می‌زیستند. 
در
اواخر دوران صفوی ، ترکمن های سالور در ناحیه ی«اتک» و «آخال» مسکن گرفتندو بعد از مرگ نادرشاه حرکت تدریجی خود را به سوی خراسان آغاز کردند. سالورها در دوران پادشاهی فتحعلى شاه خود را به رود تجن رساندند. عباس میرزا نایب السلطنه درگیری های زیادی با این اقوام داشت و سرانجام برای ریشه کن کردن این قوم در 12جمادی الثانی 1248هـ. ق. راهی سرخس شد و عدة ی زیادی از سالورها را اسیر کرده، به مشهد آورد.

تقسیم بندی آنها به قرار ذیل است:

الف- یلواج (یالاواچ)

ب- قره‌مان

ج- آنابوگلی

که هرکدام ازاین طوایف نیز خود به شعبات مختلفی تقسیم می شوند.

ـ ترکمن های ساریق: یک قبیله ى قدیمی دیگرند که در ناحیة ى «پنجده»، کنار رود مرغاب در شرق سالورها ساکن هستند. اینها هم مانند سالورها به شجاعت مشهورند و مانند آنها تعدادشان بسرعت روبه کاهش است. این طایفه به قبایل متعددی با نام های «خراسانلی»،«بیراج»،«سوخته»،«آلاشا»و«هرزقی» تقسیم می شوند که هرکدام دارای شعبات مختلفی هستند. ساریق ها در کنار رودخانه ی مرغاب اشتغال دارند و به این واسطه به زراعت و باغبانی می پردازند. گله‌های زیاد گوسفند و شتر فراوان دارند که در نزدیکی رودخانه ی « قاراتپه» در دامنه ی شمال «پاروپامسیوس» خوراک فراوان برای آنها موجود است. 

          ترکمن های تکه: تکه از بزرگ ترین و نیرومندترین قبیله های ترکمن است که نفوذ آنها درکشورهای مجاور بلکه در میان کل مردم ترکمن محسوس است. قدرت فزاینده ی تکه، رهبریت ترکمن ها را به آنها داد. همان طوری که در واقع اسم آنها هم تلویحاً بیان گر آن بود.

            آنها در آخال و واحه های مرو، و در سرتاسر کویر و «اوزبوی»، از نزدیک چاه های «ایگدی» گرفته تا مرزهای واحه ی خیوه می زیستند. زمانی بیش تر جمعیت تکه در سرزمین آخال ساکن شده بودند، اما بعد از این که سدی روی مرغاب ساخته شد، عده ای به واحه ی مرو انتقال یافتند، که بدین ترتیب مرو از واحة ی آخال پرجمعیت ‌تر گردید. و به واسطه ی اسم محل سکنای خود، به «آخال تکه»  و «تکه مرو» موسوم شدند. 

            علت انتقال تکه های مرو از واحة ی آخال، فشار جمعیت و نداشتن زمین های زراعی کافی و نبودن آذوقه در آخال بوده است که یکی از رهبران تکه به نام «قوشیدخان»  با زدن سدی بر روی رودخانه ی مرغاب آن واحه را آباد می کند. و تکه های مرو در سال 1835 از آخال تکه جدا می‌شوند و در مرو در کنار رودخانه ی مرغاب سکنی می گزینند. بر اساس اخباری که از آنها در دست است ،در آن اوقات عدة ی زیادی از ترکمن های تکه به راهنمایی «اورازخان» از زمین آخال حرکت کرده به مسافت هشتاد ورست به مغرب روستای «جیار»  که در انتهای هری رود واقع است رسیدند. سی سال بعد تکه ها، با ایرانی هایی که از طرف قاجاریه برای تنبیه و غارت آنها فرستاده شده بودند جنگ و خون ریزی داشتند. در این جنگ  که به جنگ مرو معروف است، تکه ها شکست سختی را بر قشون ایران وارد ساختند. بعد از شکست ایرانی ها، ترکمن های تکه، تراکمه ی ساریق وسالور را مطیع خود نمودند و تمام خاک مرو را تصرف کرده و خودرا نه تنها از تبعیت ایرانی ها خلاص کردند، بلکه از تبعیت اهل خیوق نیز بیرون آمدند.

            تکه ها که از نیرومندترین و شجاع ترین طایفه ی  ترکمن هستند در مقابل هجوم قشون ایرانی و روسی، مقاومت های زیادی نمودند و شکست سختی را به این دو مهاجم قدرتمند و نیز حاکم خیوه وارد آوردند. درباره ی شجاعت تکه ها در« گرگان نامه» ی  «مسیح ذبیحی»  این گونه آمده است که : «تنها، تراکمه ی تکه سبب هستند که روس ها با هزار زحمت وضع حالیه ی خود را در آسیای وسطی تحصیل نموده اند و نتوانند روابط خود را در این ممالک وسعت دهند. کار آسانی نخواهد بود که روس ها تراکمه ی تکه را به اطاعت درآورند. آنچه بیشتر اسباب صعوبت انقیاد تراکمه ی تکه است نه تنها شجاعت آنها که چندین بار علایم آنها به ظهور رسیده است ، بلکه میل زیاد آنها به آزادی است.»

            مسکن دایمی تکه ها نوار باریکی بود که در طول« کوپت داغ»، از  «قزل آروات» تا« گاوارز»، و دشت حاصل خیز مرغاب قرار داشت. به گفته ی «گرودکوف»، بیشتر دهات تکه، بویژه در آخال، به وسیله ی دیوارهای گلی بلندى احاطه شده و به صورت استحکاماتی در مسیر رودخانه ها، گاهی تک و گاهی به صورت جفت و حتی گروه های بزرگ تر قرار داشتند.مهم ترین آنها عبارتند از:در «کانال گوزباشی»، «باگیر»، «قاری قالا»،« میراوا»، «گوکجه»، «سالیک قالا»، «قبچاق» و «عشق آباد»، در رودخانه ی «کوزلوخ»، «یمیشان»، «شوقالا»، «کیالیجار»،« باب آراب»، «گومبت لی» و«ایزگنت» ،در رودخانه ی «فیروزی ینی سو» و «رولمتای بوزمین» و سرانجام در «سکیزیاب»،« یانگی قالا»، «گوک تپه» ، «کهنة گوگ تپه» و «آخال» .

            تکه ها به دو تیره ی عمده تقسیم می شوند: « توختامیش» و «اوتامیش». تکه های توختامیش خود به دو تیره ی« بک» و «وکیل» منشعب می شوند که از هرکدام تیره های متعدد دیگری انشعاب پیدا می‌کند. تکه های اوتامیش نیز به دو تیره ی «سیچمازشامل» و «باخشی شامل» تقسیم می شوند که هرکدام از آنها نیز به تیره های کوچک تری تقسیم می شوند. 

ـ ترکمن های یموت: یموت ها از قبایل قدیمی و پرجمعیت ترکمن هستند. آنها نیز به مانند تکه ها از طوایف نیرومند و شجاع ترکمن محسوب می شوند که در جنگ با ایرانیان و تزارهای وحشی، شجاعت و نیرومندی خود را بارها به اثبات رسانیدند.

            یموت ها پر جمعیتند و بسیار پراکنده شده‌اند و در مناطق استرآباد تا« کراسنوودسک» (قزل سو) سواحل شرقی دریای خزر و اطراف خیوه ساکن بوده اند.

            در گرگان نامه ی مسیح ذبیحی در معرفی ترکمن ها مطالب ارزنده ای نوشته شده است ،در بخشی ازآن آمده است : «در معرفی ترکمن ها ‌ ابتدا به آنهایی اشاره خواهیم نمود که بیشتر در اطراف مشرق سکنی داشته و با روس ها بیشتر مربوط بوده و معروف تر از دیگران هستند. نزدیک دریای خزر مابین رودخانه های اترک و گرگان تراکمه ی« قره چوقا» که اصلاً یموت هستند سکنی دارند و نیز تراکمه ی «بایرام شالی» که بیشتر آنها در خیوق هستند. همچنین به قدر هزار خانواده از تراکمة ی قراچوقا در خیوق زندگة مى کنند.

            تراکمه ی قراچوقا که در نزدیکی دریای خزر به سر می برند به دو گروه تقسیم می شوند: یک گروه آن« شریف جعفربای» هستند که به قدر هشت هزار خانواده در ساحل دریای خزر زندگی می کنند. گروه دیگر که موسوم به « آق آتابای» یا « چونی» است به قدر هفت هزار خانواده است که بیشتر در طرف مشرق، مسکن دارند. در میان عامة ی یموت این دو اسم، مشهورو مقبول است و نژاد شرف و از شرف و چونی از چونی سخت عار می‌کشند و حمایت دارند واتفاق و اتحاد ایشان در واقع سخت و موجب بسی حیرت است که در حقیقت جزو اخلاق آنهاست. 

            هر خصومت و رنجشی که درمیان آنها حاصل می شود، رنجش و خصومت ایلیاتى  است ؛ همین که پای غیر به میان بیاید، تمام با هم متفق می شوند.

            در بین یموت ها نجبا را «ایگ» و نانجیبان را «قول» می‌نامند. ایگ آنهایی هستند که پدرو مادرشان یموتی است وقول آنهایی هستند که پدرشان یموت و مادرشان از ولایت است. 

            سرزمین یموت محدود است از شمال به اترک، از مغرب به دریای خزر از جنوب به دهات «اتک» استرآباد یعنی بلوکات «سدن رستاق»، «استراباد رستاق، «کتول»،« فندرسک» و« سنگر». همه جا کنار جنگل علامت مرزی است و دشت پهناور ماوراى آن زیر تسلط ترکمن ها است. و از طرف مشرق به «هرهر» و « یاس تپه» و یک باریکه ی خاک بی طرف که بین اقامتگاه های یموت و گوکلان واقع است.

            نام ایل یموت ماخوذ از اسم یموت پسر «اغوزجک» است. یموت صاحب دو پسر به نام های «اوتلی تمور» و «قوتلی تمور» بوده است، اوتلی تمور جد عشایر یموت خیوه و قوتلی تمور، جد مردم یموت ساکن در ایران هستند.

            یموت ها در ایام چنگیزخان و تیمورلنگ اراضی فعلی را که در دست دارند به دست آورده، سکنی گرفتند. … زمانی که خاندان اتابکان حکمرانی می کردند یموت ها در منطقه ی شمال وشمال شرق ایران فعالیت های زیادی در ترکمن کردن منطقه داشتند. 

            محل استقرار اولیة ی یموت ها عبارتند از: «خوجه نفس»، «کمش تپه»، «خلیج حسنقلی»،« چله کن » (چهارکن)، « چکیشلر»و«اترک». در این باره «رابینو» می نویسد: «محلات ذیل بعضی از اقامتگاه های دایمی یموت است که ذکری از آنها نشده است: 

الف- پست مرز مراوه تپه در ساحل جنوبی اترک در 72 میلی شمال غربی بجنورد و بنابر اطلاع اهل محل 28میل در مغرب «بیرام الم».

ب- پست مرزی «یاغی الم» هشت میل در شمال غربی بیرام الم. 

ج- «چاتلی» در هشت فرسخی «چکشلر» و 32 میلی (هشت فرسخی شمال غربی گنبدقابوس).

د- «سنگرتپه» در نزدیکی مصب اترک در ده میلی شمال شرقی« تازه آباد». 

هـ- « تازه آباد» در ده میلی شمال گمش تپه که هشت یا نه خانه متعلق به ماهیگران ترکمن دارد.

و- «آلتین تخماق»، تقریباًدر نیم فرسخی دریا و دو فرسخی«انچلی».

ز- «گورک سفید»  در دومیلی گمش تپه و دو میلی دریا. 

            «کلنل چارلزادوارد ییت» می‌نویسد: «یموت ها ظاهراً مردمی با ایمان و نسبت به معتقدات خود پای بند بودند، حتی خان های همراه ما نیز چندمرتبه در روز نماز خود را به جای می آوردند.» 
اعتقاد کاملی به کلام ا.. مجید دارند. و در ماه صیام هرگاه مسافرت کنند تا آن مسافرت از ضروریات اسلامی نباشد روزه نمی‌خورند. به مشایخ و قضات و خوجه و صوفی خیلی احترام می‌کنند و نذورات برای آنها می برند.»

            بعد از قتل عام یموت های خیوه توسط روس ها در سال 1873، مقاومت آنها در برابر فشار مداوم روس و ایران در هم شکست. قسمتی از یموت ها تسلیم روس و قسمتی دیگر تسلیم ایران شدند. در آن تاریخ آنها تقریباً 40000 خانوار (جمعاً 200000نفر) بودند. در حدود 15000 خانوار اطراف خیوه و 25000 خانوار در شمال خراسان ایران وساحل شرقی دریای خزر زندگی می کردند. 
در گرگان نامه آمده است «بزرگ ترین ،متمول ‌ترین و متمدن ترین  طوایف یموت ،اول طایفة ی جعفربای وپس از آن طایفة ی آتابای است. ولی هیچ طایفه به تمول و تمدن جعفربای نمی‌رسد».عدة ی یموت‌ها تقریباً هفت هزار خانوار است، که یک سوم، صحرانشینند و بقیه اقامتگاه ثابت دارند. جعفربای ها ملاح و ماهی گیر و تجار قبیله اند و وضع کارشان از همه بهتر است. بعد از آنها آتابای، «داز» ، «دوجی» و «یلقی» قرار دارند. پست ‌تر از همه چارواهای بیابانی و سرکش و فقیر تیره های« قان یوخمز» و«ایگدر» هستند، که فقط معاش روزانه را در چادرهای خود موجود دارند. تیره ی داز به افسانه‌هایی اعتقاد دارند که به موجب آن ایشان از بازماندگان خاندان پادشاهی هستند. همسایگان آنها نیز ایشان را ارجمندترین تیرة ی قبیلة ی یموت می‌شمارند. قبیله های یموت از حدود مغرب به مشرق به این ترتیب مقیم هستند: جعفربای، آتابای، یلقی، داز، دوجی، بکه، بهلکه، بدراق، ایمیر، کوچک، سلاخ، قجق، قان یوخمز و ایگدیر.

            تراکمه ی جعفربای چون در سواحل،سکنی دارند سابقاً اسباب واهمة ی ایرانیانی بوده اند که در سواحل دریای خزرزندگی می کرده اند، ایرانی ها آنها را سارقین دریا و اشرار می پنداشتند. 

            ترکمن های گوکلان: گوکلان اسمی است با مسمی، مشتق از دو کلمة ی گوک ولان؛ گوک به ترکی به معنای سبزولان به معنی جایگاه است. قبیلة ی گوکلان، سرزمین محدودی را در مصب گرگان رود در اشغال دارند. منطقه ی آنها از یاس‌ تپه در ساحل جنوبی رودخانه در مغرب تا سرچشمة ی گرگان رود در «یلی چشمه» و دهنة ی گرگان رود در تنگراه و یا تخمیناً از طول جغرافیایی 55 تا 56 درجة ی‌ شرقی است.

            شهرهایی که اراضی گوکلان را در جلگة ی گرگان مشروب می سازند، عبارتند از: آب« حاجی لر»، «کچه قره شور» که از قلعه ی «کافه» و «دوزین» جاری می شوند و آب «بانیل» از وامنان وآب«چقربیگدلی» از دهنة ی فارسیان و فیرنگ و آب «اوبه خالّی خان» از دهنة ی تنگراه. مردم گوکلان افرادی کشاورزند و در عادات خود مانند بادیه نشین ها نیستند. اینان در همان چادرهای نمدی ترکمن زندگی مى کنند، اما دیر و بندرت اوبه یا محل سکونت خود را عوض می نمایند و در نتیجه محلی که آنها در آن به سر می برند بسیار کثیف و نامناسب می نماید.آنها با روسیه تجارت گاو و گوسفند و پارچه ی ابریشمی دارند و درخت توت و کرم ابریشم پرورش می دهند و قدری نیز تریاک می کارند و به استعمال آن نیز سخت معتادند. مصنوعات ایشان فقط نمد و فرش های زبر و مقداری پارچة ی ابریشمی است. مردمش مطیع‌تر از یموت و در خط رعیتی و زراعت طرف نسبت با یموت نیستند. «آرمینیوس وامبری» دربارة ی گوکلان ها می نویسد: «اگر بخواهم از روی وضعیتی که داشتند ومناسباتی که بین آنها و همسایگانشان برقرار بود قضاوت نمایم، باید آنها را به دیدة ی صلح‌جوترین و متمدن‌ترین ترکمن ها نگاه کنم و به همین عنوان معرفی نمایم. غالب آنها از روی میل به امر زراعت مشغول هستند و خود را تابع ایران می دانند.

            به هرحال اراضی گوکلان ،حاصل خیز و قابل، هوایش سالم و نسبت به هوای یموت ،ییلاقى تر و دارای چشمه سارهای زیادی است. و یکی از زیباترین مناطق شمال خراسان به شمار می رود. ولی به واسطه ی کمی جمعیت ، فرسخ ها از اراضی ایشان عاطل و بی حاصل مانده است. 

            کلنل ییت که سفری به میان گوکلان ها داشته و آنها را از نزدیک مشاهده کرده است می نویسد: « به نظر می‌رسید که آنها تیره‌های بسیار متفاوتی از تکه ها، ارساری ها و سایر ترکمن هایی که تا آن موقع دیده بودم باشند؛ بعضی از آنها بور و تعدادی نیز زرد پریده رنگ بودند و در مقایسه با تکه‌ها و ساریک‌ها ریش‌های پرتری داشتند، آنها اسب های بهتری را سوار بودند و کلاه هایی از پوست بره، تقریباً بزرگ تر و پهن تر از کلاه های عادی بر سرداشتند. درون آلاچیق‌های آنها وضع خوبی نداشت، از قالی های زیبایی که تکه‌ها و ساریک‌ها بر کف چادر فرش می کنند و یا کیف هایی که بر دیوار می آویزند، خبری نبود، علت این امر، فقر یا نداری آنها نبود، چون وضع خوبی داشتند. بعضی از سران آنها ثروت زیادی داشتند، از جمله «سبحان قلی‌خان» رئیس ابه‌های «شغال تپه»؛ بلکه علتش این بود که گوکلان ها مانند طایفه های دیگر هنر قالیبافی و کیف بافی و … را نداشتند و تنها هنر آنها در زمینه ى صنایع دستی نمدبافی بود ونیز آنها همواره ساده زندگی می کردند وبه به کار بردن اشیاى قیمتی در منازل خود اشتیاق نداشتند.

            گوکلان ها پیش از طوایف دیگر ترکمن مطیع ایرانیان شدند زیرا «آنان در سرزمینی که به سر می بردند به علت حملات پی در پی ایرانیان زندگی آرامی نداشتند و پیش از آن که ایران آنها را تسلیم خود کند، مورد تهاجم آقامحمدخان (پادشاه ایران) و محمد امین خان (حاکم خیوه) قرار گرفتند و تاحدود زیادی نابود شدند. بدین طریق آنها چاره ای جز تسلیم شدن به شاه ایران در اوایل دهة ی 1840 نداشتند.» 

            طوایف و قبایل مقدس ترکمن ها: 

            غیر از طوایف و تیره های مختلف ترکمن،ترکمن ها دارای چهار طایفه ی دیگری موسوم به «اولاد» هستند. این طوایف چهارگانه ی اولاد از طوایف مقدس ترکمن به شمار می آیند. زیرا آنها خود را از نسل خلفای راشدین « رضی الله تعالی عنهم اجمعین» می دانند. 

            این طوایف عبارتند از:

الف- «شیخ» ؛از نسل حضرت ابوبکر صدیق (رض)

ب- «مخدم» ؛(مختوم)ازنسل حضرت عمرفاروق (رض)

ج-«آتا» ؛از نسل حضرت عثمان ذی النورین (رض)

د-«خوجه» ؛از نسل حضرت علی مرتضی (رض).

            این طوایف چهارگانه که از چهاریار پیامبر(ص) انشعاب یافته اند به خاطراین که از یاران و خویشاوندان نزدیک رسول اکرم (ص) هستند ،اولاد آنها در نزد ترکمن ها مقدس شمرده می‌شوند ؛ زیرا حضرت ابوبکر پدرزن پیامبر اکرم(ص) است ، حضرت عمر(ع) نیز پدرزن پیامبراکرم(ص) و از طرف دیگر داماد حضرت علی(ع) است. حضرت عثمان (ع) و حضرت علی(ع) هر دو داماد پیامبراکرم (ص) هستند و روایت است که می گویند آنها (اولاد) برای تبلیغ دین مبین اسلام و از طرف دیگر به علت فرار از ظلم و جور خلفای اموی به میان ترکمن ها آمده اند. و ترکمن ها به آنها اولاد گفته و احترام بسیار زیادی نسبت به آنها قایل بودند و هستند. از میان این طوایف،آتا و خوجه پرنفوذترین آنها هستند. به دلیل این که فرزندان این دو طایفه از نوادگان و اهل بیت رسول اکرم(ص) محسوب می شوند. 
در کتاب ایرانیان ترکمن آمده است: «گروهی از ترکمن ها نیز به اولاد مشهورند». «ویلیام آیرونز» آنها را قبایل مقدس می‌نامد. این گروه به چهار شاخه تقسیم می شود که هرکدام از آنها خود را فرزندان یکی از خلفای راشدین (رض) می دانند. این تنها گروهی است که در عین ترکمن بودن در شجرةی اصلی ترکمن ها جای ندارد».

            آنها در هنگام جنگ های قبیله ای بین ترکمن ها و حتی در سخت ترین شرایط می توانستند آزادانه در میان تمام طوایف متخاصم رفت و آمد نمایند و در دعوای آنهامیانجی گری می کردندو بارها همین اولاد، جدال‌ها و ستیزهای بزرگی را در میان طوایف ترکمن خنثی نموده و بین گروه های متخاصم آشتی برقرار نمودند. آیرونز در باره ی طوایف مقدس و محل آنها می نویسد: «همواره یک کانال ارتباط میان طوایف متخاصم حفظ می گردید که می‌شداز آن برای برقراری صلح و نیز انجام سایر مقاصد استفاده کرد. این کانال ارتباطی عبارت از قبایل کوچکی بود که ادعا می کردند از اعقاب خلفای راشدین هستند. تمام قبایل معمولی ترکمن،همواره با این قبایل دارای تبار مقدس، مناسبات صلح آمیز داشتند، زیرا به اعتقاد ترکمن های معمولی، یاغی شدن نسبت به آنها موجب عقوبت شدید الهی بود. اعتقاد به این عقوبت می توانست نه فقط از یاغی شدن بلکه از عمل خصومت آمیز غیرموجه علیه هریک از اعضای قبایل مقدس جلوگیری کند. هنوز هم حکایت های متعددی دربارة ی دیوانه شدن کسانی که به اشتباه به جای ترکمن های معمولی به قبایل مقدس حمله کرده و اموال آنها را سرقت کرده بودند نقل می شود». 

            بنابراین اعضای قبایل مقدس که اولاد خوانده می شوند،می‌توانستند به منظور تجارت یا به عنوان پیک های سیاسی آزادانه در بین گروه های متخاصم رفت‌وآمد کنند. منزلت خاص اولادها مستلزم آن بود که آنان در راستاى برقراری صلح میان قبایل متخاصم اقدام نمایند. این نقشی بود که تا اندازه‌ای از همه ی گروه های بی طرف انتظار می‌رفت، لیکن الزام اولادها به ایفای این نقش از دیگران بیشتر بود. افراد مطلع می‌گفتند، پس از آن که حمله ای به گروه های خصم صورت می‌گرفت، اولادها گه گاه به دفاع از قربانیان حمله برمی خاستند و با مطرح کردن فقر و تنگدستی آنان خواستار پس دادن بخشی از احشامشان می شدند. 

            گفته می‌شود گاه بخشی از اموال غارتی واقعاً مسترد می گردید، اما هیچ گاه تمام آن را پس نمی دادند. وقتی میان دو طایفه خصومت هایی با ابعاد بزرگ تر از دزدیدن گوسفند درمی‌گرفت اولادها میان گروه‌های متخاصم رفت و آمد می‌کردند و خواهان برقراری صلح و آرامش می شدند. البته آنان همیشه در کوشش های خود موفق نبودند. مع ذلک، نقش اولادها، به عنوان یک کانال سیاسی، برای تمام یموت ها ارزشمند بود و بخش مهمی از ساختار سیاسی سنتی آنان را تشکیل می داد.» 
ییت می نویسد: «می‌گفتند که یموت ها به انتقام اسبی که گوکلان ها از آنها دزدیده بودند، سعی داشتند تا به آنها ضربه ای بزنند، اما تنها چیزی که آنها به آن برمی‌خورند دختربچه‌ای بوده است که دست مادر کور خود را گرفته و او را راه می برده است. آنها دختر را برداشته و با خود به غنیمت بردند به امید این که شاید گوکلان ها برای باز پس گرفتن وی راضی شوند تا مبلغی را به آنها بپردازند، از بدشانسی آنها این دختر متعلق به خواجه یا سید بود و زمانی که پدر وی برای باز پس گرفتن او نزد یموت ها رفت آنها بدون طلب چیزی دختر را به وی پس دادند، بسیار جالب بود که ترکمن ها این قدر به خواجه یا سید خود احترام می گذاشتند و اموال متعلق به وی را مقدس می‌دانستند و زمانی که چیزی را به سرقت می بردند ومعلوم می‌شد که از آن سید است خیلی زود نسبت به بازپس دادن آن اقدام می کردند. ترکمن های سید، مختارند تا آزادانه بین قبایل مختلف رفت‌وآمد کنند. … اینان بسیار مورد احترام یموت ها هستند و هرگز از طرف آنها مورد هجوم و چپاول قرار نمی گیرند.» 
کلنل ییت داستانی را بیان می کند که در آن گروهی از یموت های قان یوخمز و ایگدر برای غارت به طرف گوکلان رفته و مقادیر زیادی از گوسفندان آنها را غارت کردند و با پیروزی و خوشحالی به دهکده برگشتند، او ادامه می دهد: 

            «بلافاصله بعد از رسیدن به دهکده، هریک از افراد سهم خود را از غنیمت به دست آمده صاحب شدند، اما چیزی نگذشت که نگرانی ها شروع شده و شک و تردید بر دل ها مستولی گردید، روی گوسفندان علامتی مشاهده شد که براساس آن گمان می رفت آنها به خواجه یا سیدی تعلق داشته باشند، به هرحال این موضوع صحت پیدا کرد و اولین چیزی که در این خصوص شنیدم این بود که خواجه یا سیدها برای بازپس گرفتن اموال خود به ده مرادخان آمده بودند. مرادخان فوراً نسبت به مسترد داشتن سهم خود اقدام کرده و توبه نمود و بسیار اظهار ندامت کرد از این که چرا بعداز مدتی که غارت گری را کنار گذاشته بود بار دیگر خود را آلودة ی این کار کرده است.بقیه ی افراد گروه نیز به نوبة ی خود آنچه را که به دست آورده بودند بازپس دادند. یکی از آنها که از فرط خوشحالی با کشتن یکی از گوسفندان در شب قبل دلی از عزا درآورده بود، ناچار گردید تا یکی از گوسفندان خود را مایه بگذارد واین تمام چیزی بود که از این غارت نصیب وی گردید. ترسی که یموت ها از سیدها دارند بسیار تعجب آور است، به محض آن که بفهمند آنچه را که به غارت گرفته اند از اموال سید است نسبت به پس دادن آن اقدام می کنند، تا مورد لعن و نفرین قرار نگیرند.» 
این احترام و قداست سیدها نه تنها در میان یموت بلکه در میان تمامی طوایف ترکمن همواره وجود داشته است و هم اکنون در میان ترکمن ها قبایل مقدس ترکمن از احترام و عزت نسبتاً زیادی برخوردار هستند. به طوری که در میان ترکمن ها ضرب المثلی است که می گویند:«اولادینگ ایتینی کشکی گورمه» یعنی حتی سگ سید را کشکی نبین. و این ضرب المثل به خاطر ترس آنها از لعن و
نفرین سیدها است.


چکدیرمه ؛ پلوی سنتی ترکمن

سپتامبر 21, 2008

اگر تاکنون مهمان ترکمن‌ها شده‌اید و چکدیرمه خورده‌اید، حتماً مزه‌ی آن را هنوز زیر دندان دارید. هرگاه که گفت و گویی با دیگران درباره‌ی انواع غذاهای اقوام ایرانی داشته ‌باشیم، چکدیرمــــــه نخستین غذایی است که از جامعه‌ی ترکمن بر زبان می‌آید. برخی می‌گویند مثل استانبولی است اما از آن خیلی خوش مزه‌تر. بعضی دیگر می‌گویند نظیر این نوع غذا را  ندیده‌ایم. شاید عده‌ای هــــــم بگویند به‌خاطر روغن زیادش به مزاج ما سازگار نیست ،یا از چربی و گوشت پرهیز داریم اما بـــــارها اتـفاق افتاده ‌است که در ملاقات‌ها و برخوردهای دوستانه، تقاضای دعوت شدن به چکدیرمه کرده‌اند…

اکنون می‌خواهیم شما را  به آشپزخانه‌ی ترکمن و به پختن و خـــــــوردن یـــک چکدیرمه‌ی بسیار لذیذ دعوت کنیم. اگرچه به توصیه‌ی پزشک از گوشت قرمز و چربی پرهیز دارید، اما با یک بار خوردن برای شما مشکلی پیش نمی‌آید بلکه مزه‌‌ی این غذای آسان‌پخت ترکمن را بـــرای همیشه در خاطر خواهید داشت.

 


طوایف ترکمن

سپتامبر 21, 2008

ترکمن ها به قبایل و تیره های متعددی تقسیم می شوند: 

«عالی ایلی»، «چاودار»،« یمرلی»، «ارساری»، «سالور»،« ساریق»، «تکه»،« یموت»، «گوکلان».

          اکنون به بررسی محل زندگی و خصوصیات آنها می پردازیم و با توجه به این که بیشترین اطلاعات در کتاب های مختلف ، درباره ی سه طایفه ی تکه، یموت و گوکلان آمده است ، درباره ی سایر طوایف ترکمن فقط به معرفی و توضیحی مختصر اکتفا می کنیم.

ـ ترکمن های عالی ایل (آل ایلی یا علی ایلی ها): عمدتاً در ناحیةی «اندخوی» در مرز شمالی افغانستان ساکن بودند، هرچند که بخش کوچکی از این قبیله در مرز شمالی و ایالات قوچان و دره گز ایران زندگی می کردند و تابع امیر افغانستان بودند.

ـ ترکمن های چاودار (چاودریا، چودیرها): در منطقه ی بین «مانقشلاق»و «خیوه» زندگی می کردند. تیره‌های عمدة ی آنها از بحر خزر تا «کهنه اورگنچ» و« بولدومساز» و«پرسو» و«گوگجق مرو» متفرق هستند. 
ـ ترکمن های یمرلی: یمرلی ها در سمت شرقی آمودریا ساکن بودند. 

ـ ترکمن های ارساری: این قوم ترکمن در ساحل چپ آمودریا از بخارا گرفته تا بلخ و سرزمین داخل افغانستان سکونت داشتند. ارساری ها یکی از قبایل پر جمعیت ترکمن در آسیای میانه بودند. بعد از غلبه ی روس ها بر ترکمنستان، بیشتر ارساری ها به دولت روسیه توسط بخارا خراج می پرداختند و تعداد کمی از آنها تبعه ی افغانستان بودند. بیشتر آنها اسکان یافته بودندودر روابط بین خانات بخارا و افغانستان نقش عمده ای داشتند .آنها منشعب به چند تیره می شدند: « قارا»،«باکول» ،« آلاچا»، «اوکا». 

ـ ترکمن های سالور: سالورها یکی از قدیمی ترین قبایل ترکمن بودند. احتمالاً تعداد آنها قبل از جنگ ها و تهاجماتی که موقع انتقال قسمت عمده ی ترکمن ها توسط سلجوقیان از آسیای مرکزی به غرب روی داد، بیشتر بود. سالورها در شرق سرزمین تکه، بین سرخس و رود مرغاب می‌زیستند. 
در
اواخر دوران صفوی ، ترکمن های سالور در ناحیه ی«اتک» و «آخال» مسکن گرفتندو بعد از مرگ نادرشاه حرکت تدریجی خود را به سوی خراسان آغاز کردند. سالورها در دوران پادشاهی فتحعلى شاه خود را به رود تجن رساندند. عباس میرزا نایب السلطنه درگیری های زیادی با این اقوام داشت و سرانجام برای ریشه کن کردن این قوم در 12جمادی الثانی 1248هـ. ق. راهی سرخس شد و عدة ی زیادی از سالورها را اسیر کرده، به مشهد آورد.

تقسیم بندی آنها به قرار ذیل است:

الف- یلواج (یالاواچ)

ب- قره‌مان

ج- آنابوگلی

که هرکدام ازاین طوایف نیز خود به شعبات مختلفی تقسیم می شوند.

ـ ترکمن های ساریق: یک قبیله ى قدیمی دیگرند که در ناحیة ى «پنجده»، کنار رود مرغاب در شرق سالورها ساکن هستند. اینها هم مانند سالورها به شجاعت مشهورند و مانند آنها تعدادشان بسرعت روبه کاهش است. این طایفه به قبایل متعددی با نام های «خراسانلی»،«بیراج»،«سوخته»،«آلاشا»و«هرزقی» تقسیم می شوند که هرکدام دارای شعبات مختلفی هستند. ساریق ها در کنار رودخانه ی مرغاب اشتغال دارند و به این واسطه به زراعت و باغبانی می پردازند. گله‌های زیاد گوسفند و شتر فراوان دارند که در نزدیکی رودخانه ی « قاراتپه» در دامنه ی شمال «پاروپامسیوس» خوراک فراوان برای آنها موجود است. 

          ترکمن های تکه: تکه از بزرگ ترین و نیرومندترین قبیله های ترکمن است که نفوذ آنها درکشورهای مجاور بلکه در میان کل مردم ترکمن محسوس است. قدرت فزاینده ی تکه، رهبریت ترکمن ها را به آنها داد. همان طوری که در واقع اسم آنها هم تلویحاً بیان گر آن بود.

            آنها در آخال و واحه های مرو، و در سرتاسر کویر و «اوزبوی»، از نزدیک چاه های «ایگدی» گرفته تا مرزهای واحه ی خیوه می زیستند. زمانی بیش تر جمعیت تکه در سرزمین آخال ساکن شده بودند، اما بعد از این که سدی روی مرغاب ساخته شد، عده ای به واحه ی مرو انتقال یافتند، که بدین ترتیب مرو از واحة ی آخال پرجمعیت ‌تر گردید. و به واسطه ی اسم محل سکنای خود، به «آخال تکه»  و «تکه مرو» موسوم شدند. 

            علت انتقال تکه های مرو از واحة ی آخال، فشار جمعیت و نداشتن زمین های زراعی کافی و نبودن آذوقه در آخال بوده است که یکی از رهبران تکه به نام «قوشیدخان»  با زدن سدی بر روی رودخانه ی مرغاب آن واحه را آباد می کند. و تکه های مرو در سال 1835 از آخال تکه جدا می‌شوند و در مرو در کنار رودخانه ی مرغاب سکنی می گزینند. بر اساس اخباری که از آنها در دست است ،در آن اوقات عدة ی زیادی از ترکمن های تکه به راهنمایی «اورازخان» از زمین آخال حرکت کرده به مسافت هشتاد ورست به مغرب روستای «جیار»  که در انتهای هری رود واقع است رسیدند. سی سال بعد تکه ها، با ایرانی هایی که از طرف قاجاریه برای تنبیه و غارت آنها فرستاده شده بودند جنگ و خون ریزی داشتند. در این جنگ  که به جنگ مرو معروف است، تکه ها شکست سختی را بر قشون ایران وارد ساختند. بعد از شکست ایرانی ها، ترکمن های تکه، تراکمه ی ساریق وسالور را مطیع خود نمودند و تمام خاک مرو را تصرف کرده و خودرا نه تنها از تبعیت ایرانی ها خلاص کردند، بلکه از تبعیت اهل خیوق نیز بیرون آمدند.

            تکه ها که از نیرومندترین و شجاع ترین طایفه ی  ترکمن هستند در مقابل هجوم قشون ایرانی و روسی، مقاومت های زیادی نمودند و شکست سختی را به این دو مهاجم قدرتمند و نیز حاکم خیوه وارد آوردند. درباره ی شجاعت تکه ها در« گرگان نامه» ی  «مسیح ذبیحی»  این گونه آمده است که : «تنها، تراکمه ی تکه سبب هستند که روس ها با هزار زحمت وضع حالیه ی خود را در آسیای وسطی تحصیل نموده اند و نتوانند روابط خود را در این ممالک وسعت دهند. کار آسانی نخواهد بود که روس ها تراکمه ی تکه را به اطاعت درآورند. آنچه بیشتر اسباب صعوبت انقیاد تراکمه ی تکه است نه تنها شجاعت آنها که چندین بار علایم آنها به ظهور رسیده است ، بلکه میل زیاد آنها به آزادی است.»

            مسکن دایمی تکه ها نوار باریکی بود که در طول« کوپت داغ»، از  «قزل آروات» تا« گاوارز»، و دشت حاصل خیز مرغاب قرار داشت. به گفته ی «گرودکوف»، بیشتر دهات تکه، بویژه در آخال، به وسیله ی دیوارهای گلی بلندى احاطه شده و به صورت استحکاماتی در مسیر رودخانه ها، گاهی تک و گاهی به صورت جفت و حتی گروه های بزرگ تر قرار داشتند.مهم ترین آنها عبارتند از:در «کانال گوزباشی»، «باگیر»، «قاری قالا»،« میراوا»، «گوکجه»، «سالیک قالا»، «قبچاق» و «عشق آباد»، در رودخانه ی «کوزلوخ»، «یمیشان»، «شوقالا»، «کیالیجار»،« باب آراب»، «گومبت لی» و«ایزگنت» ،در رودخانه ی «فیروزی ینی سو» و «رولمتای بوزمین» و سرانجام در «سکیزیاب»،« یانگی قالا»، «گوک تپه» ، «کهنة گوگ تپه» و «آخال» .

            تکه ها به دو تیره ی عمده تقسیم می شوند: « توختامیش» و «اوتامیش». تکه های توختامیش خود به دو تیره ی« بک» و «وکیل» منشعب می شوند که از هرکدام تیره های متعدد دیگری انشعاب پیدا می‌کند. تکه های اوتامیش نیز به دو تیره ی «سیچمازشامل» و «باخشی شامل» تقسیم می شوند که هرکدام از آنها نیز به تیره های کوچک تری تقسیم می شوند. 

ـ ترکمن های یموت: یموت ها از قبایل قدیمی و پرجمعیت ترکمن هستند. آنها نیز به مانند تکه ها از طوایف نیرومند و شجاع ترکمن محسوب می شوند که در جنگ با ایرانیان و تزارهای وحشی، شجاعت و نیرومندی خود را بارها به اثبات رسانیدند.

            یموت ها پر جمعیتند و بسیار پراکنده شده‌اند و در مناطق استرآباد تا« کراسنوودسک» (قزل سو) سواحل شرقی دریای خزر و اطراف خیوه ساکن بوده اند.

            در گرگان نامه ی مسیح ذبیحی در معرفی ترکمن ها مطالب ارزنده ای نوشته شده است ،در بخشی ازآن آمده است : «در معرفی ترکمن ها ‌ ابتدا به آنهایی اشاره خواهیم نمود که بیشتر در اطراف مشرق سکنی داشته و با روس ها بیشتر مربوط بوده و معروف تر از دیگران هستند. نزدیک دریای خزر مابین رودخانه های اترک و گرگان تراکمه ی« قره چوقا» که اصلاً یموت هستند سکنی دارند و نیز تراکمه ی «بایرام شالی» که بیشتر آنها در خیوق هستند. همچنین به قدر هزار خانواده از تراکمة ی قراچوقا در خیوق زندگة مى کنند.

            تراکمه ی قراچوقا که در نزدیکی دریای خزر به سر می برند به دو گروه تقسیم می شوند: یک گروه آن« شریف جعفربای» هستند که به قدر هشت هزار خانواده در ساحل دریای خزر زندگی می کنند. گروه دیگر که موسوم به « آق آتابای» یا « چونی» است به قدر هفت هزار خانواده است که بیشتر در طرف مشرق، مسکن دارند. در میان عامة ی یموت این دو اسم، مشهورو مقبول است و نژاد شرف و از شرف و چونی از چونی سخت عار می‌کشند و حمایت دارند واتفاق و اتحاد ایشان در واقع سخت و موجب بسی حیرت است که در حقیقت جزو اخلاق آنهاست. 

            هر خصومت و رنجشی که درمیان آنها حاصل می شود، رنجش و خصومت ایلیاتى  است ؛ همین که پای غیر به میان بیاید، تمام با هم متفق می شوند.

            در بین یموت ها نجبا را «ایگ» و نانجیبان را «قول» می‌نامند. ایگ آنهایی هستند که پدرو مادرشان یموتی است وقول آنهایی هستند که پدرشان یموت و مادرشان از ولایت است. 

            سرزمین یموت محدود است از شمال به اترک، از مغرب به دریای خزر از جنوب به دهات «اتک» استرآباد یعنی بلوکات «سدن رستاق»، «استراباد رستاق، «کتول»،« فندرسک» و« سنگر». همه جا کنار جنگل علامت مرزی است و دشت پهناور ماوراى آن زیر تسلط ترکمن ها است. و از طرف مشرق به «هرهر» و « یاس تپه» و یک باریکه ی خاک بی طرف که بین اقامتگاه های یموت و گوکلان واقع است.

            نام ایل یموت ماخوذ از اسم یموت پسر «اغوزجک» است. یموت صاحب دو پسر به نام های «اوتلی تمور» و «قوتلی تمور» بوده است، اوتلی تمور جد عشایر یموت خیوه و قوتلی تمور، جد مردم یموت ساکن در ایران هستند.

            یموت ها در ایام چنگیزخان و تیمورلنگ اراضی فعلی را که در دست دارند به دست آورده، سکنی گرفتند. … زمانی که خاندان اتابکان حکمرانی می کردند یموت ها در منطقه ی شمال وشمال شرق ایران فعالیت های زیادی در ترکمن کردن منطقه داشتند. 

            محل استقرار اولیة ی یموت ها عبارتند از: «خوجه نفس»، «کمش تپه»، «خلیج حسنقلی»،« چله کن » (چهارکن)، « چکیشلر»و«اترک». در این باره «رابینو» می نویسد: «محلات ذیل بعضی از اقامتگاه های دایمی یموت است که ذکری از آنها نشده است: 

الف- پست مرز مراوه تپه در ساحل جنوبی اترک در 72 میلی شمال غربی بجنورد و بنابر اطلاع اهل محل 28میل در مغرب «بیرام الم».

ب- پست مرزی «یاغی الم» هشت میل در شمال غربی بیرام الم. 

ج- «چاتلی» در هشت فرسخی «چکشلر» و 32 میلی (هشت فرسخی شمال غربی گنبدقابوس).

د- «سنگرتپه» در نزدیکی مصب اترک در ده میلی شمال شرقی« تازه آباد». 

هـ- « تازه آباد» در ده میلی شمال گمش تپه که هشت یا نه خانه متعلق به ماهیگران ترکمن دارد.

و- «آلتین تخماق»، تقریباًدر نیم فرسخی دریا و دو فرسخی«انچلی».

ز- «گورک سفید»  در دومیلی گمش تپه و دو میلی دریا. 

            «کلنل چارلزادوارد ییت» می‌نویسد: «یموت ها ظاهراً مردمی با ایمان و نسبت به معتقدات خود پای بند بودند، حتی خان های همراه ما نیز چندمرتبه در روز نماز خود را به جای می آوردند.» 
اعتقاد کاملی به کلام ا.. مجید دارند. و در ماه صیام هرگاه مسافرت کنند تا آن مسافرت از ضروریات اسلامی نباشد روزه نمی‌خورند. به مشایخ و قضات و خوجه و صوفی خیلی احترام می‌کنند و نذورات برای آنها می برند.»

            بعد از قتل عام یموت های خیوه توسط روس ها در سال 1873، مقاومت آنها در برابر فشار مداوم روس و ایران در هم شکست. قسمتی از یموت ها تسلیم روس و قسمتی دیگر تسلیم ایران شدند. در آن تاریخ آنها تقریباً 40000 خانوار (جمعاً 200000نفر) بودند. در حدود 15000 خانوار اطراف خیوه و 25000 خانوار در شمال خراسان ایران وساحل شرقی دریای خزر زندگی می کردند. 
در گرگان نامه آمده است «بزرگ ترین ،متمول ‌ترین و متمدن ترین  طوایف یموت ،اول طایفة ی جعفربای وپس از آن طایفة ی آتابای است. ولی هیچ طایفه به تمول و تمدن جعفربای نمی‌رسد».عدة ی یموت‌ها تقریباً هفت هزار خانوار است، که یک سوم، صحرانشینند و بقیه اقامتگاه ثابت دارند. جعفربای ها ملاح و ماهی گیر و تجار قبیله اند و وضع کارشان از همه بهتر است. بعد از آنها آتابای، «داز» ، «دوجی» و «یلقی» قرار دارند. پست ‌تر از همه چارواهای بیابانی و سرکش و فقیر تیره های« قان یوخمز» و«ایگدر» هستند، که فقط معاش روزانه را در چادرهای خود موجود دارند. تیره ی داز به افسانه‌هایی اعتقاد دارند که به موجب آن ایشان از بازماندگان خاندان پادشاهی هستند. همسایگان آنها نیز ایشان را ارجمندترین تیرة ی قبیلة ی یموت می‌شمارند. قبیله های یموت از حدود مغرب به مشرق به این ترتیب مقیم هستند: جعفربای، آتابای، یلقی، داز، دوجی، بکه، بهلکه، بدراق، ایمیر، کوچک، سلاخ، قجق، قان یوخمز و ایگدیر.

            تراکمه ی جعفربای چون در سواحل،سکنی دارند سابقاً اسباب واهمة ی ایرانیانی بوده اند که در سواحل دریای خزرزندگی می کرده اند، ایرانی ها آنها را سارقین دریا و اشرار می پنداشتند. 

            ترکمن های گوکلان: گوکلان اسمی است با مسمی، مشتق از دو کلمة ی گوک ولان؛ گوک به ترکی به معنای سبزولان به معنی جایگاه است. قبیلة ی گوکلان، سرزمین محدودی را در مصب گرگان رود در اشغال دارند. منطقه ی آنها از یاس‌ تپه در ساحل جنوبی رودخانه در مغرب تا سرچشمة ی گرگان رود در «یلی چشمه» و دهنة ی گرگان رود در تنگراه و یا تخمیناً از طول جغرافیایی 55 تا 56 درجة ی‌ شرقی است.

            شهرهایی که اراضی گوکلان را در جلگة ی گرگان مشروب می سازند، عبارتند از: آب« حاجی لر»، «کچه قره شور» که از قلعه ی «کافه» و «دوزین» جاری می شوند و آب «بانیل» از وامنان وآب«چقربیگدلی» از دهنة ی فارسیان و فیرنگ و آب «اوبه خالّی خان» از دهنة ی تنگراه. مردم گوکلان افرادی کشاورزند و در عادات خود مانند بادیه نشین ها نیستند. اینان در همان چادرهای نمدی ترکمن زندگی مى کنند، اما دیر و بندرت اوبه یا محل سکونت خود را عوض می نمایند و در نتیجه محلی که آنها در آن به سر می برند بسیار کثیف و نامناسب می نماید.آنها با روسیه تجارت گاو و گوسفند و پارچه ی ابریشمی دارند و درخت توت و کرم ابریشم پرورش می دهند و قدری نیز تریاک می کارند و به استعمال آن نیز سخت معتادند. مصنوعات ایشان فقط نمد و فرش های زبر و مقداری پارچة ی ابریشمی است. مردمش مطیع‌تر از یموت و در خط رعیتی و زراعت طرف نسبت با یموت نیستند. «آرمینیوس وامبری» دربارة ی گوکلان ها می نویسد: «اگر بخواهم از روی وضعیتی که داشتند ومناسباتی که بین آنها و همسایگانشان برقرار بود قضاوت نمایم، باید آنها را به دیدة ی صلح‌جوترین و متمدن‌ترین ترکمن ها نگاه کنم و به همین عنوان معرفی نمایم. غالب آنها از روی میل به امر زراعت مشغول هستند و خود را تابع ایران می دانند.

            به هرحال اراضی گوکلان ،حاصل خیز و قابل، هوایش سالم و نسبت به هوای یموت ،ییلاقى تر و دارای چشمه سارهای زیادی است. و یکی از زیباترین مناطق شمال خراسان به شمار می رود. ولی به واسطه ی کمی جمعیت ، فرسخ ها از اراضی ایشان عاطل و بی حاصل مانده است. 

            کلنل ییت که سفری به میان گوکلان ها داشته و آنها را از نزدیک مشاهده کرده است می نویسد: « به نظر می‌رسید که آنها تیره‌های بسیار متفاوتی از تکه ها، ارساری ها و سایر ترکمن هایی که تا آن موقع دیده بودم باشند؛ بعضی از آنها بور و تعدادی نیز زرد پریده رنگ بودند و در مقایسه با تکه‌ها و ساریک‌ها ریش‌های پرتری داشتند، آنها اسب های بهتری را سوار بودند و کلاه هایی از پوست بره، تقریباً بزرگ تر و پهن تر از کلاه های عادی بر سرداشتند. درون آلاچیق‌های آنها وضع خوبی نداشت، از قالی های زیبایی که تکه‌ها و ساریک‌ها بر کف چادر فرش می کنند و یا کیف هایی که بر دیوار می آویزند، خبری نبود، علت این امر، فقر یا نداری آنها نبود، چون وضع خوبی داشتند. بعضی از سران آنها ثروت زیادی داشتند، از جمله «سبحان قلی‌خان» رئیس ابه‌های «شغال تپه»؛ بلکه علتش این بود که گوکلان ها مانند طایفه های دیگر هنر قالیبافی و کیف بافی و … را نداشتند و تنها هنر آنها در زمینه ى صنایع دستی نمدبافی بود ونیز آنها همواره ساده زندگی می کردند وبه به کار بردن اشیاى قیمتی در منازل خود اشتیاق نداشتند.

            گوکلان ها پیش از طوایف دیگر ترکمن مطیع ایرانیان شدند زیرا «آنان در سرزمینی که به سر می بردند به علت حملات پی در پی ایرانیان زندگی آرامی نداشتند و پیش از آن که ایران آنها را تسلیم خود کند، مورد تهاجم آقامحمدخان (پادشاه ایران) و محمد امین خان (حاکم خیوه) قرار گرفتند و تاحدود زیادی نابود شدند. بدین طریق آنها چاره ای جز تسلیم شدن به شاه ایران در اوایل دهة ی 1840 نداشتند.» 

            طوایف و قبایل مقدس ترکمن ها: 

            غیر از طوایف و تیره های مختلف ترکمن،ترکمن ها دارای چهار طایفه ی دیگری موسوم به «اولاد» هستند. این طوایف چهارگانه ی اولاد از طوایف مقدس ترکمن به شمار می آیند. زیرا آنها خود را از نسل خلفای راشدین « رضی الله تعالی عنهم اجمعین» می دانند. 

            این طوایف عبارتند از:

الف- «شیخ» ؛از نسل حضرت ابوبکر صدیق (رض)

ب- «مخدم» ؛(مختوم)ازنسل حضرت عمرفاروق (رض)

ج-«آتا» ؛از نسل حضرت عثمان ذی النورین (رض)

د-«خوجه» ؛از نسل حضرت علی مرتضی (رض).

            این طوایف چهارگانه که از چهاریار پیامبر(ص) انشعاب یافته اند به خاطراین که از یاران و خویشاوندان نزدیک رسول اکرم (ص) هستند ،اولاد آنها در نزد ترکمن ها مقدس شمرده می‌شوند ؛ زیرا حضرت ابوبکر پدرزن پیامبر اکرم(ص) است ، حضرت عمر(ع) نیز پدرزن پیامبراکرم(ص) و از طرف دیگر داماد حضرت علی(ع) است. حضرت عثمان (ع) و حضرت علی(ع) هر دو داماد پیامبراکرم (ص) هستند و روایت است که می گویند آنها (اولاد) برای تبلیغ دین مبین اسلام و از طرف دیگر به علت فرار از ظلم و جور خلفای اموی به میان ترکمن ها آمده اند. و ترکمن ها به آنها اولاد گفته و احترام بسیار زیادی نسبت به آنها قایل بودند و هستند. از میان این طوایف،آتا و خوجه پرنفوذترین آنها هستند. به دلیل این که فرزندان این دو طایفه از نوادگان و اهل بیت رسول اکرم(ص) محسوب می شوند. 
در کتاب ایرانیان ترکمن آمده است: «گروهی از ترکمن ها نیز به اولاد مشهورند». «ویلیام آیرونز» آنها را قبایل مقدس می‌نامد. این گروه به چهار شاخه تقسیم می شود که هرکدام از آنها خود را فرزندان یکی از خلفای راشدین (رض) می دانند. این تنها گروهی است که در عین ترکمن بودن در شجرةی اصلی ترکمن ها جای ندارد».

            آنها در هنگام جنگ های قبیله ای بین ترکمن ها و حتی در سخت ترین شرایط می توانستند آزادانه در میان تمام طوایف متخاصم رفت و آمد نمایند و در دعوای آنهامیانجی گری می کردندو بارها همین اولاد، جدال‌ها و ستیزهای بزرگی را در میان طوایف ترکمن خنثی نموده و بین گروه های متخاصم آشتی برقرار نمودند. آیرونز در باره ی طوایف مقدس و محل آنها می نویسد: «همواره یک کانال ارتباط میان طوایف متخاصم حفظ می گردید که می‌شداز آن برای برقراری صلح و نیز انجام سایر مقاصد استفاده کرد. این کانال ارتباطی عبارت از قبایل کوچکی بود که ادعا می کردند از اعقاب خلفای راشدین هستند. تمام قبایل معمولی ترکمن،همواره با این قبایل دارای تبار مقدس، مناسبات صلح آمیز داشتند، زیرا به اعتقاد ترکمن های معمولی، یاغی شدن نسبت به آنها موجب عقوبت شدید الهی بود. اعتقاد به این عقوبت می توانست نه فقط از یاغی شدن بلکه از عمل خصومت آمیز غیرموجه علیه هریک از اعضای قبایل مقدس جلوگیری کند. هنوز هم حکایت های متعددی دربارة ی دیوانه شدن کسانی که به اشتباه به جای ترکمن های معمولی به قبایل مقدس حمله کرده و اموال آنها را سرقت کرده بودند نقل می شود». 

            بنابراین اعضای قبایل مقدس که اولاد خوانده می شوند،می‌توانستند به منظور تجارت یا به عنوان پیک های سیاسی آزادانه در بین گروه های متخاصم رفت‌وآمد کنند. منزلت خاص اولادها مستلزم آن بود که آنان در راستاى برقراری صلح میان قبایل متخاصم اقدام نمایند. این نقشی بود که تا اندازه‌ای از همه ی گروه های بی طرف انتظار می‌رفت، لیکن الزام اولادها به ایفای این نقش از دیگران بیشتر بود. افراد مطلع می‌گفتند، پس از آن که حمله ای به گروه های خصم صورت می‌گرفت، اولادها گه گاه به دفاع از قربانیان حمله برمی خاستند و با مطرح کردن فقر و تنگدستی آنان خواستار پس دادن بخشی از احشامشان می شدند. 

            گفته می‌شود گاه بخشی از اموال غارتی واقعاً مسترد می گردید، اما هیچ گاه تمام آن را پس نمی دادند. وقتی میان دو طایفه خصومت هایی با ابعاد بزرگ تر از دزدیدن گوسفند درمی‌گرفت اولادها میان گروه‌های متخاصم رفت و آمد می‌کردند و خواهان برقراری صلح و آرامش می شدند. البته آنان همیشه در کوشش های خود موفق نبودند. مع ذلک، نقش اولادها، به عنوان یک کانال سیاسی، برای تمام یموت ها ارزشمند بود و بخش مهمی از ساختار سیاسی سنتی آنان را تشکیل می داد.» 
ییت می نویسد: «می‌گفتند که یموت ها به انتقام اسبی که گوکلان ها از آنها دزدیده بودند، سعی داشتند تا به آنها ضربه ای بزنند، اما تنها چیزی که آنها به آن برمی‌خورند دختربچه‌ای بوده است که دست مادر کور خود را گرفته و او را راه می برده است. آنها دختر را برداشته و با خود به غنیمت بردند به امید این که شاید گوکلان ها برای باز پس گرفتن وی راضی شوند تا مبلغی را به آنها بپردازند، از بدشانسی آنها این دختر متعلق به خواجه یا سید بود و زمانی که پدر وی برای باز پس گرفتن او نزد یموت ها رفت آنها بدون طلب چیزی دختر را به وی پس دادند، بسیار جالب بود که ترکمن ها این قدر به خواجه یا سید خود احترام می گذاشتند و اموال متعلق به وی را مقدس می‌دانستند و زمانی که چیزی را به سرقت می بردند ومعلوم می‌شد که از آن سید است خیلی زود نسبت به بازپس دادن آن اقدام می کردند. ترکمن های سید، مختارند تا آزادانه بین قبایل مختلف رفت‌وآمد کنند. … اینان بسیار مورد احترام یموت ها هستند و هرگز از طرف آنها مورد هجوم و چپاول قرار نمی گیرند.» 
کلنل ییت داستانی را بیان می کند که در آن گروهی از یموت های قان یوخمز و ایگدر برای غارت به طرف گوکلان رفته و مقادیر زیادی از گوسفندان آنها را غارت کردند و با پیروزی و خوشحالی به دهکده برگشتند، او ادامه می دهد: 

            «بلافاصله بعد از رسیدن به دهکده، هریک از افراد سهم خود را از غنیمت به دست آمده صاحب شدند، اما چیزی نگذشت که نگرانی ها شروع شده و شک و تردید بر دل ها مستولی گردید، روی گوسفندان علامتی مشاهده شد که براساس آن گمان می رفت آنها به خواجه یا سیدی تعلق داشته باشند، به هرحال این موضوع صحت پیدا کرد و اولین چیزی که در این خصوص شنیدم این بود که خواجه یا سیدها برای بازپس گرفتن اموال خود به ده مرادخان آمده بودند. مرادخان فوراً نسبت به مسترد داشتن سهم خود اقدام کرده و توبه نمود و بسیار اظهار ندامت کرد از این که چرا بعداز مدتی که غارت گری را کنار گذاشته بود بار دیگر خود را آلودة ی این کار کرده است.بقیه ی افراد گروه نیز به نوبة ی خود آنچه را که به دست آورده بودند بازپس دادند. یکی از آنها که از فرط خوشحالی با کشتن یکی از گوسفندان در شب قبل دلی از عزا درآورده بود، ناچار گردید تا یکی از گوسفندان خود را مایه بگذارد واین تمام چیزی بود که از این غارت نصیب وی گردید. ترسی که یموت ها از سیدها دارند بسیار تعجب آور است، به محض آن که بفهمند آنچه را که به غارت گرفته اند از اموال سید است نسبت به پس دادن آن اقدام می کنند، تا مورد لعن و نفرین قرار نگیرند.» 
این احترام و قداست سیدها نه تنها در میان یموت بلکه در میان تمامی طوایف ترکمن همواره وجود داشته است و هم اکنون در میان ترکمن ها قبایل مقدس ترکمن از احترام و عزت نسبتاً زیادی برخوردار هستند. به طوری که در میان ترکمن ها ضرب المثلی است که می گویند:«اولادینگ ایتینی کشکی گورمه» یعنی حتی سگ سید را کشکی نبین. و این ضرب المثل به خاطر ترس آنها از لعن و
نفرین سیدها است.


نام “ترکمن” ؛ مفهوم و ماهیت آن

سپتامبر 21, 2008

‌ابراهیم قفس اوغلو

برگردان: بی بی مریم شرعی

 

حال‌ به‌ این‌ سئوال‌ می‌پردازیم‌ که‌ چرا ترکمن‌ها به‌ این‌ اسم‌ خوانده‌ شده‌اند؟€برای‌ روشن‌ کردن‌ این‌ نکته‌ لازم‌ می‌آید که‌ از مناسبت‌های‌ ترکمن‌ - اوغوز حرکت‌کنیم‌. برای‌ اینکه‌ این‌ امر در حل‌ معمای‌ منشاء و ماهیت‌ نام‌ ترکمن‌ کمک‌ شایانی‌خواهد کرد.

اینکه‌ واژه‌های‌ ترکمن‌ و اوغوز دو نام‌ برای‌ یک‌ قوم‌ معین‌ ترک‌ است‌، در منابع‌تاریخی‌ ترک‌ بطور کلی‌ امری‌ پذیرفته‌ شده‌ به‌ نظر می‌رسد. در نیمه‌ دوم‌ قرن‌ گذشته‌ا.وامبری‌  A.Vamberyاینطور می‌گوید:

قبول‌ این‌ دیدگاه‌ که‌ اجتماعاًتی‌ که‌ اعراب‌ به‌ آنها نام‌ «غز» را داده‌اند، ترکمنهای‌زمان‌ ما هستند، کاملا درست‌ است‌(1).

نمت‌ Nemeth با استناد به‌ هوستما Houtsma(2) می‌نویسد که‌ ترکمنها به‌جای‌ اسم‌ قدیمی‌ خود یعنی‌ «اوغوز» نام‌ «ترکمن‌» را گرفته‌اند.

در اوایل‌ قرن‌ دوازدهم‌ مدتی‌ نام‌ اوغوز و ترکمن‌ را بطور مشترک‌ بکار برده‌اند(3).

و.مینورسکی‌ V.Minorsky در یکی‌ از آثارش‌ می‌نویسد: «اوغوزها» بطور کلی‌ بانام‌ «ترکمن‌» شناخته‌ شده‌اند(4).

ا. پریتاسک‌ O.Pritsak می‌نویسد که‌ قسمتی‌ از ترکان‌ در منابع‌ تاریخی‌ تحت‌نام‌ ترکمن‌ یا اوغوز دیده‌ شده‌اند و روشن‌ می‌سازد که‌ دولت‌ «یبغوی‌ اوغوز» تحت‌ دونام‌ «اوغوز»، «ترکمن‌» یک‌ اتحاد سیاسی‌ تشکیل‌ داده‌اند(5).

در این‌ نظریه‌ها که‌ از جهت‌ نتایج‌ درست‌ هستند، قدمت‌ نام‌ ترکمن‌ و منشأ وماهیت‌ آن‌ روشن‌ نشده‌ است‌.

در سر زمینمان‌، دیدگاه‌ ف‌.کوپرولو F.köprülü  ارزش‌ کلاسیکی‌ یافته‌ است‌.

 کوپرولو köprülü در زمان‌ خود با استناد به‌ دیوان‌ لغت‌ ترک‌، می‌گوید که‌ نام‌ترکمن‌ به‌ گروههایی‌ از اوغوزها که‌ مسلمان‌ شده‌اند، اطلاق‌ می‌شود(6).

در حقیقت‌ او این‌ دیدگاه‌ را با استناد به‌ اثر شرف‌الزمان‌ مروزی‌ یعنی‌ باسطرهای‌ کتاب‌ «طبیعه‌الحیوان‌» عیناً تأیید می‌کند(7).

قبل‌ از مروزی‌، اولین‌ مؤلف‌ اسلامی‌ که‌ از ترکمن‌ها بحث‌ می‌کند یعنی‌المقدسی‌AL-Maghdesi (نیمه‌ دوم‌ قرن‌ دهم‌) ترکمن‌ها را گروههایی‌ معرفی‌ کرده‌ بودکه‌ اسلام‌ را قبول‌ کرده‌اند(8).

محمود کاشغری‌ نیز «ترکمن‌» و «اوغوز» را در جاهای‌ زیادی‌ با هم‌ ذکر می‌کند:

Türkmaniyetü,l - Guzziye, beynel’t - Türkmaniyetil’el - Guzziye bile’t -   Türkmaniyegi’l - -(9)Guzziye, butunül Guzziyeti’l - türkmaniye

اگر نظریه‌ وامبری‌(10) که‌ تاریخ‌ نام‌ ترکمن‌ را تا دوره‌ افسانه‌ای‌ اوغوزخان‌می‌رساند در نظر گرفته‌ نشود، فکر غالب‌ سالهای‌ اخیر اینست‌ که‌ نام‌ ترکمن‌ در قرن‌یازدهم‌ ظاهر شده‌ است‌ و اینکه‌ این‌ اسم‌ به‌ اوغوزهای‌ مسلمان‌ اطلاق‌ شده‌ است‌.

با وجودیکه‌ دلایلی‌ وجود دارد که‌ نام‌ ترکمن‌ موجودیت‌ خود را در ادوار خیلی‌قدیمی‌ نشان‌ داده‌ است‌، گسترش‌ اسلام‌ در  بین‌ اوغوزها نیز در ایضاح‌ نام‌ ترکمن‌کافی‌ به‌ نظر نمی‌رسند.

مروزی‌ از یک‌ جنبش‌ ترکمن‌  - اوغوز  - پچنک‌ بحث‌ می‌کند. به‌ عقیده‌ مروزی‌اوغوزها تحت‌ فشار ترکمنها خوارزم‌ را ترک‌ کرده‌ و به‌ سرزمین‌ پچنک‌ها کوچ‌کرده‌اند(11). (مؤلف‌ این‌ موفقیت‌ ترکمن‌ها را به‌ مسلمان‌ شدن‌ آنها مرتبط می‌داند.)

مینورسکی‌ Minorsky می‌نویسد که‌ احتمالا این‌ حادثه‌ به‌ سال‌ 893 روی‌ داده‌است‌ و در konstantinos prophyoge - nnetos نیز ذکر شده‌ است‌ و در حدودالعاًلم‌استخری‌ (تألیف‌ سال‌ 893) نیز به‌ نشانه‌هایی‌ از آن‌ بر می‌خوریم‌.

 مینورسکی‌ Minorsky این‌ احتمال‌ را می‌دهد که‌ این‌ حادثه‌ با هجوم‌ مشترک‌خزر - اوز علیه‌ پچنک‌ها مرتبط است‌ و این‌ حادثه‌ احتمالا از سوی‌ مروزی‌ بااصطلاح‌ «ترکمن‌» که‌ مدتها بعد به‌ کار رفته‌ است‌، مدرنیزه‌ شده‌ است‌(12).

فقط اینکه‌ این‌ رویداد در منبع‌مان‌ بین‌ پچنک‌ها و اوزها رخ‌ نداده‌ بلکه‌ حادثه‌ای‌بین‌ «ترکمن‌ها» و «اوغوزها» معرفی‌ شده‌ است‌. در این‌ صورت‌ اگر مدرنیزه‌ کردنی‌ درکار باشد می‌توان‌ استنباط کرد که‌ این‌ امر بیش‌ از اینکه‌ به‌ اصطلاح‌ «ترکمن‌» مربوطشود، با مفهوم‌ «اسلامیت‌» ارتباط می‌یابد.

برای‌ اینکه‌ همانطور که‌ می‌دانیم‌ قارلوق‌ها که‌ در اواسط قرن‌ هشتم‌ به‌ حوزه‌«چو» حاکمیت‌ تام‌ داشتند، مدتها بعد یعنی‌ احتمالا در اواخر همان‌ قرن‌ و یا اوایل‌ قرن‌نهم‌، اوغوزها را از منطقه‌ تالاس‌ و چو بیرون‌ کردند و اوغوزها نیز به‌ سهم‌ خودپچنک‌ها را به‌ سمت‌ مغرب‌ رانده‌اند(13).

با توجه‌ به‌ این‌ موارد قبول‌ این‌ نکته‌ به‌ حقیقت‌ نزدیکتر است‌ که‌ روایت‌ مروزی‌در واقع‌ مربوط به‌ منطقه‌ خوارزم‌ است‌ ولی‌ به‌ تصویر کشیدن‌ حادثه‌ای‌ است‌ که‌ بین‌قارلوق‌ها واوغوزها رخ‌ داده‌ است‌.

در اطلاعاًت‌ کتاب‌ المقدسی‌ نیز که‌ اخباری‌ منسوب‌ به‌ این‌ دوره‌ می‌باشد آمده‌است‌ که‌ ترکمنها و اوغوزها در مناطق‌ مختلف‌ ساکن‌ هستند(14).

نزدیکی‌ جغرافیایی‌ به‌ این‌ احتمال‌ قوت‌ می‌بخشد که‌ اینجا مراد از«ترکمن‌های‌» مورد بحث‌  نیز «قارلوق‌ها» باشند.

نوشته‌های‌ محمود کاشغرلی‌ نیز از این‌ نظر که‌ تفاوت‌ لهجه‌های‌ مختلف‌ زمان‌خود را آشکار می‌سازد، اهمیت‌ دارد. در بحث‌ تلفظ حرفهای‌ گوناگون‌ و طرز استعمال‌بعضی‌ از کلمات‌، تفاوتهای‌ میان‌ ترکها و اوغوزها را مشخص‌ کرده‌ است‌(15). مرادمحمود از این‌ ترکان‌، معنی‌ محدود آن‌ یعنی‌ مردم‌ وطن‌ خودش‌ سرزمین‌ قاراخانیان‌ وترکی‌ متمایز از اوغوزی‌ است‌، و ترکی‌ که‌ در آن‌ جوار صحبت‌ شده‌ است‌(16). نیزارتباطی‌ تنگاتنگ‌ با قارلوق‌ها دارد.

از طرف‌ دیگر اینکه‌ اوغوزها با قبول‌ اسلام‌ نام‌ ترکمن‌ را گرفته‌اند، با وجودصراحت‌ آن‌ در بعضی‌ از منابع‌، چندان‌ قانع‌ کننده‌ به‌ نظر نمی‌رسد.

چونکه‌ تغییر دین‌ تغییر همزمان‌ اسم‌ را ایجاب‌ نمی‌کند. اگر چنین‌ اصلی‌ وجودداشته‌ باشد، در این‌ صورت‌ همانند ترکان‌ مسلمان‌ قبل‌ از ترکمن‌ها(17)، اوغوزهایی‌که‌ بعدها به‌ اسلام‌ گرویده‌اند نیز می‌بایست‌ نام‌ جدیدی‌ بگیرند و یا همانندخویشاوندان‌ مسلمان‌ خود «ترکمن‌» نامیده‌ شوند.

در تاریخ‌ ترک‌ نمونه‌ای‌ که‌ بتواند حامی‌ نظریه‌ تغییر نام‌ باشد یافت‌ نمی‌شود ودر برابر در گرایش‌ به‌ ادیأن‌ دیگر دلایل‌ زیادی‌ وجود دارد که‌ بر فراموشی‌ عرف‌ وعاًدت‌ و بینش‌ها حفظ نام‌ خالص‌ ترکی‌ قوم‌ دلالت‌ دارند.

اویغورهای‌ بودایی‌ و مانوی‌ و خرزهای‌ موسوی‌ از این‌ قبیل‌ هستند.

بلغارهای‌ ترک‌ و مجاری‌های‌ مسیحی‌، در بین‌ جوامع‌ مسیحی‌ همه‌ چیز خاص‌خود را فراموش‌ کرده‌اند، فقط اسامی‌ ترکی‌ خود را حفظ کرده‌اند.

مسئله‌ ترکمن‌ نیز از این‌ قاعده‌ کلی‌ مستثنی‌ نیست‌.

نوشته‌های‌ المقدسی‌، دیوان‌ لغت‌ و مروزی‌ را به‌ قارلوق‌ها نسبت‌ داده‌ بودیم‌.

در حقیقت‌ بر اساس‌ آخرین‌ تحقیقات‌، قارلوق‌ها در دوران‌ قدرت‌ خود (نیمه‌ اول‌قرن‌ یازدهم‌) یعنی‌ زمانی‌ که‌ بر مناطق‌ چو، تالاس‌ و یدی‌سو حاکم‌ بودند، در عین‌ حال‌نام‌ ترکمن‌ را به‌ عنوان‌ یک‌ اسم‌ سیاسی‌ برای‌ خود برگزیده‌ بوده‌اند(18).

علاوه‌ بر این‌ قارلوق‌ها که‌ در اواسط قرن‌ نهم‌ با آمدن‌ به‌ بالاساغون‌ با گرفتن‌عنوان‌ غاراخان‌ در آنجا توسط یبغوی‌ غارلوق‌، دولت‌ ترک‌ معروف‌ به‌ ایلیک‌ خانلار ویا خاقانیه‌ را تشکیل‌ داده‌اند(19). و با لهجه‌ای‌ متفاوت‌ از لهجه‌ اوغوزها صحبت‌می‌کرده‌اند(20).

همانطور که‌ کاشغرلی‌ نیز به‌ آن‌ اشاره‌ کرده‌ است‌.

علاوه‌ بر آن‌ ثبت‌ اصطلاح‌ «ترکمن‌» در منابع‌ چینی‌ از طرف‌  F.Hirtمعلوم‌ شده‌است‌. قابل‌ توجه‌ است‌ که‌ دایره‌المعاًرف‌ چینی‌  T’ung - t’ienکه‌ کلمه‌ را به‌ شکل‌ - - möng ضبط کرده‌ است‌، مربوط به‌ دوره‌ای‌ است‌ که‌ به‌ قارلوق‌ها در عین‌ حال‌«ترکمن‌» نیز اطلاق‌ می‌شده‌ است‌(21).

بنابر این‌ در حال‌ حاضر می‌شود گفت‌ که‌ حداقل‌ در طول‌ قرن‌ نهم‌ کلمه‌ ترکمن‌در حکم‌ یک‌ اصطلاح‌ سیاسی‌ موجود بوده‌ است‌ و از طرف‌ غارلوق‌ها مورد استفاده‌قرار می‌گرفته‌ است‌. ولی‌ به‌ احتمال‌ خیلی‌ زیاد می‌توان‌ قبول‌ کرد که‌ در آن‌ تاریخ‌اوغوزها، نام‌ ترکمن‌ را حمل‌ نمی‌کرده‌اند.

چرا اصطلاح‌ «ترکمن‌» مورد استفاده‌ قرار گرفته‌ است‌؟

به‌ عقیده‌ ما این‌ اصطلاح‌ با اصطلاح‌ گؤک‌ ترک‌ kök Türk مناسبتی‌ نزدیک‌ دارد.

اصطلاح‌ kök Türk به‌ امپراطوری‌ بزرگ‌ ترک‌ که‌ از طرف‌ کنفدراسیون‌ قبایل‌مختلف‌ ترک‌ که‌ قارلوق‌ها نیز داخل‌ آن‌ بودند، اطلاق‌ می‌شده‌ است‌.

آنطور که‌ می‌دانیم‌ در بین‌ طوایف‌ و قبایل‌ ترک‌، گروهی‌ تحت‌ نام‌ kök Türkموجود نیست‌. کلمه‌ kök Türk که‌ در کتیبه‌های‌ اورخون‌ دیده‌ شده‌ است‌، یک‌ تسمیه‌سیاسی‌ است‌ و به‌ همین‌ دلیل‌  V.Thomsonاینطور می‌نویسد: «این‌ واژه‌ در مرزهایی‌وسیع‌ عمری‌ کوتاه‌ داشته‌ است‌، اما در دوره‌ درخشانی‌ که‌ امپراطری‌ ترک‌ اتحادکاملی‌ تشکیل‌ داده‌ بودند، جهت‌ نامیدن‌ اقوام‌ و قبایل‌ مختلف‌ چهار جهت‌ جهان‌تحت‌ کلمه‌ واحدی‌، بکار رفته‌ است‌(22).

واژه‌ kök Türk در ترکی‌ دو معنا دارد.

یکی‌ از معاًنی‌ آن‌ «ریشه‌دار»، «اصیل‌»، «نجیب‌» و دیگری‌ «گؤگ‌» یا آسمان‌است‌.

این‌ واژه‌ در هر دو معنی‌ خود مفاهیم‌ اصیل‌، عاًلی‌، بزرگ‌، جهانشمول‌ رامی‌رساند و این‌ مفاهیم‌ با وضعیت‌ سیاسی‌ مورد اشاره‌ Thomson مطابقت‌ دارد.

آنطور که‌ دیدیم‌، واژه‌ ترکمن‌ نیز، در این‌ معاًنی‌ بکار می‌رود.

همانطور که‌ واژه‌ kök Türk اسم‌ قبیله‌ خاصی‌ نبوده‌ و اصطلاحی‌ سیاسی‌می‌باشد، اصطلاح‌ «ترکمن‌» نیز در همین‌ معنی‌ بوده‌ و اصطلاح‌ سیاسی‌ است‌ که‌قارلوق‌ها در دوره‌ اقتدارشان‌ بکار برده‌اند.

واقعه‌ تاریخی‌ که‌ واژه‌ kök Türk افاده‌ می‌کرد در قرن‌ دهم‌ دیگر موجود نبود وبه‌ زمان‌ گذشته‌ تعلق‌ داشت‌. حاکمیت‌ جهانشمول‌ به‌ پایان‌ رسیده‌ بود و به‌ علت‌فروپاشی‌ اتحاد ترک‌، قارلوق‌ها که‌ از یک‌ طرف‌ با اویغورها و از طرف‌ دیگر هماننداوغوزها با دیگر ترکان‌ در وضعیتی‌ خصمانه‌ بوده‌اند، به‌ جای‌ اصطلاح‌  kök Türkکه‌دیگر کاربردی‌ نداشت‌، اصطلاح‌ «ترکمن‌» را که‌ تقریباً مفهوم‌ مشابهی‌ را می‌رسانداقامه‌ کرده‌اند.

در عین‌ حال‌ در منابع‌ شرق‌ میانه‌ می‌بینیم‌ که‌ مراد از «ترکمن‌» بیشتر «اوغوزها»هستند.

در منابع‌مان‌، سلجوقیان‌ که‌ به‌ طایفه‌ kinik اوغوزها منسوب‌ هستند، «ترکمن‌»معرفی‌ شده‌اند.

منابع‌ فارسی‌ که‌ اولین‌ بار از سلجوقیان‌ بحث‌ می‌کنند، تماماً اینطور هستند:

گردیزی‌ می‌گوید:  القائم‌ بامرا « El- kaim bi- emrillah در سال‌ 423 خلیفه‌شد. در زمان‌ او ترکمن‌ها ظاهر شدند»(23).

در دیوان‌ ناصرخسرو، مصرع‌ «طغرل‌ ترکمن‌ و چاغری‌» وجود دارد(24).

در تاریخ‌ مشهور ابوالفضل‌ بیهقی‌ در جنب‌ کلمه‌ سلجوق‌ تنها نام‌ مورد بحث‌نام‌ ترکمن‌ است‌(25).

کاشغرلی‌ نیز اصطلاحات‌ «ترکمنهای‌ اوغوز» و «اوغوزهای‌ ترکمن‌» را به‌ تکراربکار برده‌ است‌(26).

از تمامی‌ اینها با استناد به‌ آنچه‌ از آغاز مقاله‌ درباره‌ معنا و ماهیت‌ کلمه‌ ترکمن‌داده‌ایم‌، می‌توانیم‌ این‌ نتیجه‌ را استخراج‌ کنیم‌ که‌ اصطلاح‌ ترکمن‌ اولین‌ بار در نیمه‌دوم‌ قرن‌ دهم‌ از طرف‌ اوغوزها که‌ در دشتهای‌ غربی‌ خزر - اورال‌ تشکل‌ سیاسی‌بزرگی‌ به‌ وجود آورده‌اند، شروع‌ به‌ استعمال‌ شده‌ است‌. اساساً اوغوزهابا این‌ مفهوم‌بیگانه‌ نیستند.

کلمه‌ - - möng که‌ در دایره‌المعاًرف‌ مذکور چینی‌ آمده‌ است‌، مرتبط بامحلی‌ در نزدیکی‌ دریای‌ خزر است‌(27).

اما بعد از تشکیل‌ امپراطوری‌ بزرگ‌ سلجوقی‌ در میان‌ سکنه‌ خاورمیانه‌ و درمیان‌ تعداد کثیری‌ از اقوام‌ غیر ترک‌، خاندان‌ سلجوقی‌ که‌ همراه‌ با ترکمنها در عین‌حال‌ این‌ اقوام‌ بیگانه‌ نیز متبوع‌ آن‌ بودند و آنها را نیز همانند ترکمنها متعلق‌ به‌ خودمی‌پنداشتند، مخصوصاً در دوره‌ای‌ که‌ به‌ اردو از هر جنس‌ قشون‌ می‌پیوست‌ وفرماندهان‌ بیشتر از میان‌ بردگان‌ استخدام‌ می‌شدند، ترکمنها که‌ با خاندان‌ حاکم‌امپراطوری‌ نام‌ مشابهی‌ داشتند، بعضاً از سلاله‌ جدا می‌شوند.

موارد فوق‌ را می‌توان‌ دلایلی‌ در ایضاح‌ جملات‌ وزیر نظام‌الملک‌ دانست‌ که‌می‌گوید: «هر چند ترکمنها مشکلات‌ فراوانی‌ برای‌ دولت‌ ایجاد کردند، در این‌ دولت‌حقی‌ داشتند، در تشکیل‌ دولت‌ خدمات‌ زیادی‌ را انجام‌ دادند و متحمل‌ زحمات‌ زیادی‌شدند. ترکمنها با خاندان‌ حکومتی‌ نسبت‌ خویشاوندی‌ دارند(28).

ــــــــــــــــــــــــ

زیرنویس‌ها:

1. Vambery, a.e., 24.

2. M. Th. Houtsma: WZKM II (1888), 228.

3. Gy. Nemeth, a.e., 70.

4. Hudud Al - Älam,  311.

5. O. Pritsak,  Der untergang des Reiches des ogusischen yabgu: F. köprülüArmagani, 1953, 397

6. Ilk mutasavviflar, 1919, 152, daha bk: A.müll.: belleten, 27.Sayl, 261,I.n.

7. oguzlar Türklerin büyü boylarindndir, Ve 12 kabiledir; bir kismi sehirlerde,bir kisml Sahra(atda oturulardi… Islam ülkelerine komsu olduklari zamanbazilari Müslüman olduki, bunlara Türkmen derler“.

- Tabäyiüسl- hayavän, Minorsky nesکri, 1942, metin, 18, ingillizce trc.,29.

8.Q.G.A. III. 274, bk, Minorsky, Tabäyiüسl- hayavän 94; O.PRITSAK,untergang..404.

9. A.T.BATTAL: TMXI(1954), 77-78.

10. Vambery, a.e., 24.

11. Merveziش, metin,18.

12.Minorsky, Tabäyiü,l- hayavän, 95.

13.AKDES N,KURAT, peenek tarihi, 1937,303-3.

14.Battal, göst, yer.

15.Divanül, T.,I,31.

16.A.T. Taymas: Tmxi, 78.

17.R.N. Frye- A.Sayili, Selµuklulardan evvela- کarkta Türkler: Belleten, 37.Sayl, 1331-67.

18.Pritsak: Islam Ansiklopedisi, karahalilar mad.: A.müll., Die karachan iden:Der Islam XXXI (1953), 22. Käکgariسye göre” karluklar ogژuzlardan ayri, fakatonlar ribi türkmen dirler” Divanül,T.,I, 473.

19.Pritsak, vonden karluk zuden karachaniden: ZDMG 101 (1951), 2703-00;Islam ansiklopedisi,karahanlilar mad.

20.Gin kaynagژi Tangu,dada bu husus kayithidir. E.Chavannes,Documents… 1903, 21 bk.

21.Barthold; EI, Turkmens mad.: Frye- Sayili, goژsi,yer.

22.V.Thomsen, Turcica, 1916, 20.

23.Gerdizi, S.nefisi neکri, 1333 ک., 65.

24.Nasir-i Husrer, Divän, Nasrullah Taki neکri, 1307 ک. 468.

25.Tarih-i Beyhaki, indeks.

26.El, Turkmens bk.

27.S. EI, Turkmens bk.


زنان درمانگر در ترکمن صحرا

سپتامبر 21, 2008

زنان درمانگر در ترکمن صحرا

در کارگاه آموزشی یونسکو

در عمق صحرای ترکمن هنوز زنانی هستند که تا سالها پس از ازدواج به حکم حضور سنگین عرف ، همواره روسری خود را به دور دهان می‌پیچند. در چنین شرایطی مشاهده‌ی این زنان درمانگر ، انسان را تا وادی شک و تردید پیش می‌برد.

دکتر منیژه مقصودی ـ استادیار گروه انسان شناسی دانشگاه تهران ـ اخیراٌ در مقاله‌ای با عنوان زنان درمانگر بومی در منطقه‌ی ترکمن صحرا ـ ارایه شده در کارگاه آموزشی یونسکو در تهران با عنوان “نقش زنان در حفظ و انتقال میراث فرهنگ معنوی” آورده است: هنگامی که واژه درمانگر را می‌شنویم، چنین استنباط می‌کنیم که درمانگر حتما باید مرد میانسالی با چشمانی نافذ، قوی و بسیار کم‌حرف باشد، یکی از درمانگران بسیار معروف و نامی ترکمن، پیرمرد بسیار پرقدرتی است به‌نام “پرخوان” یا “پری‌خوان”. پرخوان بیش از هفتاد سال سن دارد. او در منطقه شهرت بسیار زیادی کسب نموده است. بیماران او از شهرها و روستاهای دور و نزدیک به نزد او می‌آیند و معمولا سه شب متوالی را در منزل او می‌گذرانند. درمانگران منطقه اغلب مذکرند. من وقتی به طور تصادفی با زنان درمانگر در منطقه روبه‌رو شدم، بسیار متعجب و شگفت‌زده شدم. تعجبم گذشته از جنسیت آنها ، از این جهت نیز بود که می‌دیدم این زنان به طور حیرت‌انگیزی الگوها و هنجارهای فرهنگی را شکسته و رفتاری کاملا آزاد و مختص به خود دارند. در بطن چنین جامعه‌ای حضور زنان درمانگر همچون عقیقی می‌درخشد و توجه بیننده را به خود جلب می‌کند.

فراموش نکنیم که در عمق صحرای ترکمن هنوز زنانی وجود دارند که روسری خود را تا سالها پس از ازدواج به حکم حضور سنگین عرف و به حکم احترام به پدر شوهر، همواره به دور دهان خود می‌پیچند، همیشه سر به پایین دارند، هرگز جلوی مردان لب به سخن نمی‌گشایند و حتی نگاه مستقیمی به آنها نمی‌کنند. در چنین شرایطی مشاهده این زنان درمانگر، انسان را تا وادی شک و تردید پیش می‌برد.

او افزود: بیمار با حضوری کامل، با اطمینان خاطری بسیار و با عشق و محبت ، با درمانگر رابطه برقرار می‌کند. حتا وقتی یک مرد ترکمن با همه آن خصوصیات مردسالارانه به نزد زن درمانگری می‌رود، یکباره تغییر چهره می‌دهد. آن رابطه متداول بین زنان و مردان که در چارچوب عرف وجود دارد، شکسته می‌شود. حضور زن درمانگر به طرز حیرت انگیزی روحیات سرسختانه مرد را تلطیف می‌کند. مشاهدات مختلف، این تصور را به وجود می‌آورد که مرد سنتی در این رابطه خاص به جهت شکسته شدن آن سرسختی‌های عرفی از درون دگرگون می‌شود. خود را همچون کودکی به دست مادرانه زن درمانگر می‌سپارد، بچه می‌شود.، نوزاد می‌شود و خود را کاملا رها می‌کند.


مطلبی کوتاه در باره ی پیرِ کشت و زراعت در بین ترکمن ها

سپتامبر 21, 2008

مردم ترکمن از قدیم برخی از امور را به افرادی صاحب کرامت نسبت می داده اند و در انجام موفقیت آمیز آن امور از او مدد می خواسته اند تا به خاطر ارج و قربی که در پیشگاه خداوند دارد ، به آنها توجه و عنایت نماید. ترکمنها به این افراد «پیر» می گویند. به طور مثال ، امور مربوط به  زراعت و کشت را به پیری به نام «بابادایخان» نسبت می دهند. می توان گفت که این موضوع در تمامی اقوام ترک زبان مشترک است. آنرا ازبکها بابا دهقان (Bobo dehkon) ، قرقیزها «بابا دیکان» ، قزاق ها «دیکان بابا»  یا “دیکان آتا” ، قره قالپاقستانی ها «دایخان بابا» و بالاخره تاجیکستانی ها این واژه را «بوبویی دهقون» می خوانند. این شخصت اسطوره ای از پیش از دورة اسلام در بین اذهان مردم ترکمن نهادینه شده است. 

         

   نام ترکمنی برخی از غلات ، میوه و حبوبات چنین است:

بوغدای [گندم] / نوبیا (نویبا) [لوبیا] / مکگه جؤون [ذرت] / آرپا [جو] / نخود / کرتوپ (یر آلما ، کارتوشکا) [سیب زمینی] ، شالی ، پامیدور [گوجه] ، خیار ، کونجی [کنجد] / کأشیر [هویچ] / قوواچا (پامیق ، پاختا) [پنبه]، جؤون / سوغان [پیاز] / تممأکی [تنباکو] / قارپیز [هندوانه] / ساریمساق [سیر] / بادامجان / قاوون [خربزه] / ایسماناق [اسفناج] / گونه باکار [آفتابگردان] / کأدی [کدو] / بورچ [فلفل] / خوز [گردو] / اوزوم [انگور] / تورپ [ترب] / پیسسه [پسته] / نار [انار] / بادام / کلم / آلما [سیب] / مأش [ماش] / شوغوندور [چغندر] / بیی [به] / اریک [زردآلو] / اینجیر [انجیر] / شتدالی [شفتالو] / آلچا / قارالی [آلوی سیاه] / آرمیت [گلابی] / ایگده [سنجد] / اولجه

 

منبع: ترجمة آزاد از مطلب «تورکمن اکینلری» و «دینگه بابادایخان حقینده» از مجله گونش (چاپ ترکمنستان)


زنان ترکمن همچنان لباس های سنتی خود را حفظ کرده‌اند

سپتامبر 17, 2008

زنان ترکمن همچنان لباس های سنتی خود را حفظ کرده‌اند

 

پوشاک یکی از مهمترین عناصر و نمادهای فرهنگی هر قومی به شمار می‌رود و بانوان ترکمن با حفظ پوشش سنتی، همچنان اصالت حجاب خود را حفظ کرده‌اند.

لباس بانوان ترکمن به گونه‌ای اصالت و سنتی بودن خود را حفظ کرده که در هر نقطه از کشور قابل تشخیص است.

بخش اصلی پوشاک سنتی که بانوان ترکمن بر تن دارند، پیراهن بلندی است که تا قوزک پا را می‌پوشاند و همچنین آنان روسری به نام چارقد بر سردارند که بسیار بزرگ است و با روسری‌های معمولی قابل قیاس نیست.

هر چند امروزه به نظر می‌رسد بخشی از پوشاک اصیل و سنتی ترکمن تا حدودی جای خود را به مصنوعات کارخانه‌ای داده و از جایگاه قبلی خویش فاصله گرفته است، ولی بسیاری از جوانان ترکمن لباس‌های سنتی خود را با فرم و مدل روز می‌دوزند.

  

به گفته پیران این قوم، لباس‌های مردان و زنان ترکمن در گذشته از مواد گوناگونی چون ابریشم، پوست، کتان و پنبه فراهم می‌شد که ابریشم در تهیه این لباسها نقش اساسی داشته است.

همچنین نوع پوشاک بانوان ترکمن با دوره‌های سنی آنها ارتباط دارد و لباسی که دختران برتن می‌کنند با آنچه مخصوص بانوان ازدواج کرده‌است، فرق دارد.

پوشاک سنتی بانوان ترکمن بصورت کلی شامل کلاه، پیراهن بلند، شلوار و قبای سوزن‌دوزی شده، یک روسری بزرگ و کفش می‌باشد.

در زمینه نوع لباس دختران و زنان ترکمن دانشنامه گلستان درمطلبی توضیح می‌دهد که این پوشاک شامل “بوریک” کلاه‌دختران، “کوینک” پیراهن زنانه، “بلق” شلوار سنتی زنان، “قوشق” شالی که بر کمر می‌بندند، “یوپک یالق” نوعی روسری، “آلانگی” یا “آلین دانگی” پارچه پیشانی بند زنان که در قدیم با استفاده از نی‌های ریز نیز درست می‌شده است، “قین‌قاچ” دستمال بزرگی از حریر یا نخ که بانوان برسراندازند و بخشی از آن دهان و فک را می‌پوشاند و به آن “یاشماق” نیز گفته می‌شود، “چارقد” روسری بزرگ گلدار، “چاشو” نوعی چادرشب، “کووش” کفش و “چاود” نیم تنه مخصوص دوران عروسی دختر است.

گفتنی است که رنگ قرمز دربین پوشاک سنتی بانوان ارزش خاصی داشته و سربند، معرف طایفه و نیز موقعیت زنان ازدواج کرده و یا دختران است.

 


درباره ترکمن ها

سپتامبر 17, 2008

ترکمن ها یک گروه بزرگ قومی هستند که در ابتدای تاریخ خود ، اوغوز یا غوز نامیده می شدند و بنا به قولی در مغولستان می زیستند و منشاء زرد پوستی داشتند.

این گروه بزرگ قومی ، تابع نوع معیشت خود از مکانی به مکان دیگر کوچ می کردند ، آن چنانکه در سواحل رود های تولا ، بالک ، سیحون ، دریاچه خزر ، آرال ، منطقه ی ایسی گل ، مانقشلاق ، در میان کوه های اورال ، آلتای ، در سرزمین های خیوه ، بخارا ، قزل سو ، چکشلر ، چ ل کن ، قزیل آروات ، سوریه ، آسیای صغیر و حتی آن سوی دانوب و …. ردپای آن ها هنوز هم دیده می شود.

ترکمن ها در تمام سرزمین هایی که بر شمردیم پاسدار فرهنگی - کم و بیش - یکسان بودند و در نهایت ، ترکمنستان فعلی و سرحدات شمال ایران را از کناره های دریای خزر تا شمال خراسان ، برای سکونت دایمی خود اختیار کردند.

ترکمن ها در قرن پنجم هجری قمری دین اسلام را پذیرفتند و در حفظ ارزش های اسلامی و نیز قومی و فرهنگی خود که تعارضی با اسلام نداشت مصرانه کوشیدند.

ترکمن ها به دامداری و پرورش دام اشتغال داشتند و پس از پایان جنگ جهانی دوم به یکجا نشینی روی آوردند و کشاورزی شغل مهم آنها شد .

آنگاه که انسان گوسفند را اهلی کرد و به فکر استفاده از پشم این حیوان بعنوان زیر انداز افتاد ، فرش بوجود آمد و مراحل تکاملی را پیمود . قدیمی ترین نمونه فرش طرح دار و گره بافت که باستان شناسان کشف کرده اند قالیچه پازیریک است که حدود ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ سال قدمت دارد.

هنر قالی بافی در بین مردم ترکمن چکیده ای است از ذوق ، صنعت ، سلیقه ، حوصله و بردباری این مردم  که با خون آنها عجین شده و از نسل های گذشته به نسل امروزی رسیده است.

زنان ترکمن در بافت فرش های ترکمنی تبحری خاص دارند و با کوشش و پشتکار نقش های زیبا را می آفرینند که امروزه در اندازه ها و انواع مختلف بصورت قالی و قالیچه و گلیم و … در سراسر دنیا داد و ستد می شود.

ترکمن ها هیچگاه از تحصیل علم و دانش غافل نبوده اند . آنها به تحصیل در مدارس پرداختند و در همه زمینه های تحصیلی مانند هنر و ادبیات ، حقوق ، پزشکی و مهندسی و … مشغول به تحصیل شدند  و  بسیاری از آنها تا بالاترین سطح دانشگاهی نیز ادامه تحصیل داده اند و در بسیاری از مشاغل اداری و تجاری و آموزشی و … مشغول به کار می باشند.


نظرات 1 + ارسال نظر
سلام من ارسلان چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:33 ق.ظ http://www.nsturkmen.blogsky.com

سلام من ارسلان
منم کی ترکمن و بندرچی [لبخند]
برای تبادل لینک - من لینکتون رو گذاشتم
www.nsturkmen.blogsky.com
هر روز آپ میشه بهمن سر بزنید
خوشحال میشم وبلاگم رو تو وبتون معرفی کنیذ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد